Return to Video

طعم: بروزرسانی وضعیت نهایی| علی بوذری| TEDxKish

  • 0:06 - 0:08
    اين يك پر پرتقال است.
  • 0:09 - 0:11
    میخواهم آن را بخورم.
  • 0:11 - 0:12
    وقتی این کار را کنم،
  • 0:13 - 0:15
    چیزی را حس خواهم کرد،
  • 0:16 - 0:17
    چیزی را مزه خواهم کرد.
  • 0:18 - 0:21
    انتقال اطلاعات اتفاق میفتد.
  • 0:30 - 0:34
    در ظاهر به حس چیزی میماند
    که آن پرتقال مزهاش را میدهد.
  • 0:34 - 0:37
    و من آن حس را کردم و آنطور بود.
  • 0:37 - 0:39
    مزه پرتقال اینطورى است.
  • 0:39 - 0:42
    هميشه فكر مىکردم شیوه همین است.
  • 0:43 - 0:46
    اما چطور میشود اگر برایتان
    بگویم که مزه آن پرتقال
  • 0:46 - 0:50
    تنها کسر کوچکی از چیزیست
    که در واقع آنجا اتفاق میفتد،
  • 0:51 - 0:54
    و این که حجم انبوهی
    از اطلاعات اضافی وجود داشته
  • 0:54 - 0:56
    که در آن تجربه رمزگشایی میشود.
  • 0:57 - 1:00
    نه فقط درباره پرتقال، بلکه درباره من،
  • 1:01 - 1:04
    و پیرامونم و شما،
  • 1:05 - 1:10
    و گذشته، الان و شاید هم آیندهام.
  • 1:11 - 1:16
    چطور است که به شما بگویم خوردن
    آن پرتقال عكس فورى عالى را خلق كرده از
  • 1:16 - 1:19
    اين كه در آن لحظه چه كسى بودم.
  • 1:19 - 1:23
    انگار، تصويری است به مراتب كاملتر از آنچه
    از دی.ان.ای خودم بدست می آورم.
  • 1:26 - 1:31
    هر روز، در حال خوردن
    آخرین شرح حال شخصی خود هستیم.
  • 1:33 - 1:36
    هر چه که هستیم، و هر چیزی که بودهایم،
  • 1:36 - 1:39
    در یک لحظه خلاصه و بستهبندی میشود.
  • 1:41 - 1:44
    مایلم بدانم چطور میتوانم
    به آن اطلاعات دستیابی داشته باشم.
  • 1:44 - 1:47
    و از آن چه یاد میگیرم؟
    و با آن چکار میتوانم کنم؟
  • 1:48 - 1:50
    بگذاریید برایتان بگوییم
    چه شد به اینجا رسیدم.
  • 1:51 - 1:55
    زیرا داستانم از اواخر دهه ۷۰
    در آستین تگزاس شروع میشود،
  • 1:56 - 1:58
    وقتی یک مرد ایرانی کوتاه قد
  • 1:59 - 2:02
    که یک جورایی به جان لنون ایرانی میماند،
  • 2:03 - 2:06
    از یک زن هیپی خیالپرداز قد بلند
    خواست که باهم شام بیرون روند.
  • 2:09 - 2:11
    زن اهل شهر کوچکی بود و شیفته
  • 2:11 - 2:14
    انگلیسی دست و پا شکسته
    و پر استرس مرد شده بود.
  • 2:14 - 2:19
    و فکر کرد آن شام شاید
    خوشمزه و کمنظیر باشد،
  • 2:20 - 2:22
    اما کمترین خوشایندی را خواهد داشت.
  • 2:22 - 2:27
    خب طی چند سال بعد،
    انگلیسی پدرم خیلی بهتر شد،
  • 2:27 - 2:29
    و مادرم هم در فارسی استاد شد.
  • 2:30 - 2:31
    اما فارغ از این که به چه زبانی
  • 2:31 - 2:34
    سرهم بندی کرده و
    سعی میکردند با هم حرف بزنند،
  • 2:34 - 2:36
    گفتگو همیشه درباره غذا بود.
  • 2:37 - 2:41
    و این شد که من تبدیل به یک بچه
    سردرگم اما با تغذیه خوب شدم.
  • 2:42 - 2:44
    (خنده)
  • 2:44 - 2:47
    ۱۰ از ۱۲ کلمههای اولم
    واژههای خوراکی بودند،
  • 2:47 - 2:48
    تفکیک شده بین دو زبان.
  • 2:49 - 2:52
    و بیشتر خاطراتم از بچگی
    حول و حوش غذاهاست.
  • 2:52 - 2:56
    و الان، شغلم بازی با غذا در تمام روز است.
  • 2:57 - 3:00
    و مسلما تقصیر والدینم است.
  • 3:00 - 3:03
    چون غذا و خانواده، خانوادهام
  • 3:03 - 3:05
    من را از همان ابتدا شکل دادند.
  • 3:08 - 3:10
    اما لحظه متمایز در زندگیام
  • 3:11 - 3:13
    وقتی بود که پدرم همین چند سال پیش فوت کرد.
  • 3:14 - 3:16
    داستان غمانگیزی نیست،
  • 3:16 - 3:20
    بابام موجود فوق العاده بامزه و مضحکی بود.
  • 3:22 - 3:25
    از آن دست آدمهای غمگین توی داستانها نبود.
  • 3:27 - 3:29
    اما صبح روز بعدى كه مرد،
  • 3:30 - 3:32
    بيدار شدم…
  • 3:33 - 3:36
    با اين حس خفه كننده دردناك،
  • 3:37 - 3:43
    كه دستها، صدا يا توانايى اعجاب انگيزش
    را فراموش می کنم
  • 3:43 - 3:46
    در ترجمه نادرست لُب مطلب در یک جک
    و با این حال خنداندن شما
  • 3:47 - 3:49
    که معمولا به خودش می خندیدید.
  • 3:49 - 3:51
    و به ظاهر ترسی بسیار شایع است:
  • 3:51 - 3:54
    نگران از دست دادن خاطراتی باشیم
    که برایمان عزیز است.
  • 3:54 - 3:58
    پس آنروز صبح از خواب بلند شدم،
    و به آشپزخانه طبقه پایین رفتم،
  • 3:58 - 4:03
    ودیدم سه تا برادرش یعنی عموهایم
    سر یک میز نشستهاند،
  • 4:03 - 4:04
    و بهترین کاری که از
    دستشان برمیامد را میکردند،
  • 4:04 - 4:07
    یعنی خوردن مقادیر دیوانهوار غذا.
  • 4:07 - 4:09
    خب من هم نشستم و به آنها ملحق شدم،
  • 4:10 - 4:15
    و یادم هست که لبو و نان تست با پنیر
  • 4:16 - 4:18
    و ششلیک از قبل مانده خوردم،
  • 4:18 - 4:20
    که یکجورهایی عادتمان بود.
  • 4:21 - 4:26
    و با یک لقمه از آن، خاطرات پدرم
    بشدت منقلبم کرد،
  • 4:27 - 4:29
    طوریکه یادم هست دستهایم را گرفته بودم
  • 4:29 - 4:32
    و محکم به پیشانیام فشار میدادم تا
    جلوی خودم را بگیرم.
  • 4:32 - 4:34
    چون به یکباره، ١٠ ساله بودم
  • 4:34 - 4:37
    و پدرم داشت در جشن تولدم برای من
    و دوستانم آشپزی میکرد.
  • 4:37 - 4:39
    و بعد ١٦ سالگیام را بیاد آوردم
  • 4:40 - 4:42
    که تو دردسر بزرگی افتاده بودم،
  • 4:42 - 4:46
    سر میز صبحانه خیلی آرام، دستپاچه
    و با استرس نشسته بودم،
  • 4:46 - 4:48
    صبح روز بعدی که والدینم فهمیدند
  • 4:48 - 4:51
    که مزرعهای را با وسایل آتش بازی
    غیرقانونی به آتش کشیده بودم.
  • 4:53 - 4:55
    و بعد یادم آمد
  • 4:56 - 4:59
    آخرین باری که با پدرم صبحانه خوردیم.
  • 5:01 - 5:03
    و فوقالعاده بود.
  • 5:05 - 5:08
    همه این خاطرات با شفافیت کامل
    به یکباره از
  • 5:08 - 5:10
    یک لقمه غذای پس مانده ناشی میشد.
  • 5:10 - 5:13
    من در آن زمان مشغول خواندن
    بیوشیمی در کالج بودم.
  • 5:13 - 5:17
    دیوانهوار عاشق علم آشپزی شده بودم.
  • 5:17 - 5:20
    با این چارچوب ذهنی بود که فکر کردم،
  • 5:20 - 5:22
    شاید چیزی درباره علم خوردن وجود دارد،
  • 5:22 - 5:26
    برخی اسرار که به من
    در فهم آنچه رخ میدهد کمک کند.
  • 5:27 - 5:31
    و احتمالا در تقویت این رابطه و حسی که
    به پدرم داشتم کمک کند.
  • 5:32 - 5:34
    پس شروع کردم به تحقیق
    راجع به آنچه دربارهاش میدانستیم.
  • 5:34 - 5:37
    و اولین چیزی که فهمیدم لغتی بود
    که ما در انگلیسی
  • 5:37 - 5:41
    اغلب در توصیف غذا استفاده میکنیم
    «مزه».
  • 5:42 - 5:44
    اما مزه تنها شروع است.
  • 5:44 - 5:48
    اما حتی ذرهای هم به آنچه وقت غذا خوردن
    برایمان اتفاق میفتد نزدیک نیست.
  • 5:48 - 5:51
    و فهمیدم که دانشمندان
    واژه دیگری را ترجیح میدهند،
  • 5:51 - 5:55
    یک واژه قدرتمند که کل
    این تجربه را خلاصه میکند.
  • 5:55 - 5:57
    و آن واژه، «طعم» است.
  • 5:58 - 6:00
    نخستین واکنشم این بود،
  • 6:00 - 6:02
    « فکر میکردم مزه و طعم هر دو یکی باشند.»
  • 6:02 - 6:04
    همیشه این دو را جای هم استفاده میکردم.
  • 6:04 - 6:06
    و قطعا فکر نمیکردم طعم
  • 6:06 - 6:11
    یکجور مفهوم فلسفی عمیق باشد
    که نیاز به تعریف دارد.
  • 6:11 - 6:13
    اما طعم عمیق است.
  • 6:14 - 6:17
    هنوز نمیتوانیم سر این
    که دقیقا چیست توافق کنیم.
  • 6:17 - 6:19
    اما وفاق کلی سر این موضوع هست
  • 6:19 - 6:21
    که با پنج حسمان شروع میشود.
  • 6:22 - 6:24
    پس آنچه بدیهی است مزه است.
  • 6:25 - 6:28
    چیزی که دائم به درست یا غلط جای
    طعم استفاده میکنیم.
  • 6:28 - 6:30
    اما تنها با مزه،
  • 6:30 - 6:35
    قادر به گفتن یا شناسایی این که غذاها
    در دهانمان چیستند نخواهیم بود.
  • 6:35 - 6:38
    چون زبان ما کودن است.
  • 6:38 - 6:43
    جدی میگم. شیرین، ترش، شور، تلخ
    و «اومامی» است.
    [طعم قوی و غیرمعمول در آشپزی ژاپنی]
  • 6:43 - 6:45
    و کلا همین.
  • 6:46 - 6:48
    بو حس است،
  • 6:48 - 6:53
    که روی مشخصههای هویتی
    هرغذا قرارمی گیرد.
  • 6:53 - 6:58
    بنابراین: خواه دودی، بسان گل،
    میوهای یا آجیلی باشند.
  • 6:59 - 7:02
    و استشمام بوها به دو روش
    مختلف صورت میگیرد،
  • 7:02 - 7:04
    هم قبل
  • 7:04 - 7:06
    و هم بعد از این که غذا
    را توی دهانتان میگذارید.
  • 7:07 - 7:09
    و این آن نوع دوم از بویایی است،
  • 7:09 - 7:12
    که باعث میشود مغزتان
    مزه و بو را ترکیب کند
  • 7:12 - 7:13
    تا بگوید چه اتفاقی میفتد.
  • 7:13 - 7:15
    منظورم این است که
  • 7:15 - 7:16
    اگر این تکه آب نبات را بخورم،
  • 7:18 - 7:21
    همانطور که روی زبانم هست،
    مزهاش را حس میکنم.
  • 7:21 - 7:22
    و هم زمان،
  • 7:22 - 7:26
    و قرار است عطر آن از
    پشت گلویم برای استشمام شدن به بالا حرکت کند.
  • 7:26 - 7:28
    و ترکیب این دو چگونگی
  • 7:28 - 7:30
    پی بردن من به ماهیت آب نبات است.
  • 7:30 - 7:32
    پس اگر همان چیز را با گرفتن
  • 7:33 - 7:34
    بینیام امتحان میکردم،
  • 7:35 - 7:37
    تقریبا غیرممکن بود،
  • 7:38 - 7:43
    چون میتوانم مزهاش کنم:
    شیرین، ترش- عجیب است-
  • 7:45 - 7:47
    اما همین است!
  • 7:47 - 7:49
    اگر دماغم را ول کنم،
  • 7:52 - 7:55
    عالی است، مثل نورافکنی که توی کلهام
    روشن می شود،
  • 7:56 - 7:58
    و میتوانم بدون شک برایتان بگویم که
    لیمو ترش است.
  • 8:00 - 8:02
    بعد نوبت لامسه است، حس سوم،
  • 8:02 - 8:06
    که سازنده سایههای تضاد در دوتای اول است:
  • 8:06 - 8:10
    با دما، بافت و سوزش،
  • 8:11 - 8:14
    و سرمایش، کرخت شدن و مورمور شدن.
  • 8:14 - 8:18
    همه آن شور و هیجانی که از فلفل تند قرمز،
  • 8:18 - 8:19
    نعناع و ترب کوهی بدست میاوریم،
  • 8:19 - 8:21
    لامسه است نه مزه،
  • 8:22 - 8:24
    و در آن مرحله، به شنیدن میرسید،
  • 8:24 - 8:26
    که بر کل گروه تاکید دارد.
  • 8:26 - 8:29
    شما اصوات کوبشی
    خوراکیهای ترد را میگیرید،
  • 8:29 - 8:31
    که از توی استخوان آرواره شما
    طنینانداز میشود.
  • 8:31 - 8:35
    و هیس هیس نرم خوراکیهای
    گازدار را میشنوید.
  • 8:37 - 8:40
    و بعد، بینایی است که وارد میشود
    و همه چیز را بهم پیوند میدهد.
  • 8:40 - 8:45
    چون سرنخهای بصری همه انتظارات
    و بافت را برای آنچه میخوریم میچیند.
  • 8:45 - 8:48
    الان، تمامی این حسها ایستا نیستند.
  • 8:48 - 8:50
    دائما در حال تغییر هستند،
  • 8:50 - 8:53
    بسته به شرایط فیزیکی کنونی
    و ژنهای شماست.
  • 8:54 - 8:56
    الان یک سوال دارم، یا چند سوال:
  • 8:57 - 8:59
    چند سال دارید؟
  • 8:59 - 9:01
    مرد یا زن هستید؟
  • 9:02 - 9:03
    ساعت چنده؟
  • 9:04 - 9:05
    آیا بیمارهستید؟
  • 9:06 - 9:08
    آخرین باری که خوابیدی کی بود؟
  • 9:08 - 9:09
    آخرین بار کی غذا خوردی؟
  • 9:10 - 9:12
    آخرین باری که سیگار کشیدی کی بود؟
  • 9:12 - 9:16
    و همه اینها بر نحوه کارکرد دستگاه حسی
    شما در هر لحظه فرضی
  • 9:16 - 9:17
    اثر میگذارد.
  • 9:17 - 9:19
    ولایه دیگری از اطلاعات را در
  • 9:19 - 9:21
    دادههایی که جمعآوری میکنند
    جا میدهد.
  • 9:21 - 9:26
    اما در این لحظه، آن دادهها خام هستند،
    که بی معناست.
  • 9:27 - 9:29
    رنگ هست نه یک نقاشی.
  • 9:30 - 9:32
    طعم یک نقاشی است.
  • 9:32 - 9:35
    و مغزما نقاش است.
  • 9:35 - 9:38
    و فرایندی که بواسطه آن
    نقاشی خلق میشود،
  • 9:38 - 9:41
    جایی که اطلاعات ما کاهش میابد.
  • 9:42 - 9:44
    و در این نوع از محدوده خاکستری است
  • 9:44 - 9:47
    که فکر میکنم این ثروت گسترده
    از اطلاعات در انتظار
  • 9:47 - 9:49
    کشف شدن نهفته است.
  • 9:49 - 9:50
    و جایی که فکر میکنم شاید بتوانم
  • 9:50 - 9:53
    عمیقترین ارتباطاتم را با پدرم پیدا کنم.
  • 9:54 - 9:56
    پس چه چیز باعث میشود
    نقاش نقاشی کند؟
  • 9:56 - 9:58
    ما موارد اندکی را میدانیم.
  • 9:58 - 10:01
    پس مطلع هستیم که حسها
    میتوانند با یکدیگر از طریق
  • 10:01 - 10:03
    مغزمان صحبت کنند.
  • 10:03 - 10:05
    پس وقتی توت فرنگی میبینم،
  • 10:06 - 10:11
    اگر یک توت فرنگی قرمز روشنتر ببینم
    برایم خوشبوتر خواهد بود.
  • 10:12 - 10:14
    و اگر چیپس سیبزمینی میخورم،
  • 10:14 - 10:16
    اگر صدای چیپس را بلندتر بشنوم،
  • 10:16 - 10:19
    در دهانم بیشتر حس ترد بودن خواهد داشت.
  • 10:19 - 10:23
    پس این زورآزمایی که بین حسها
  • 10:23 - 10:24
    در مغزمان رخ میدهد
  • 10:24 - 10:26
    با توجه به دادههای بدست آمده از غذاست.
  • 10:28 - 10:30
    اما محیط پیرامونمان چه نقشی دارد؟
  • 10:31 - 10:36
    اطلاعات مربوط به خلق و خو،
    خاطرات و تمرکز و توجهمان چطور؟
  • 10:37 - 10:39
    چه ربطی به طعم دارند؟
  • 10:40 - 10:43
    میدانیم که مهم هستند
    اما فقط نمیدانیم دقیقا چقدر.
  • 10:43 - 10:46
    و فکر میکنم شاید برخی از آن جوابها را با
  • 10:46 - 10:49
    نگاه کردن به مفهوم آستانه
    در حسهایمان بیابیم.
  • 10:50 - 10:52
    خب منظورم از آستانه،
  • 10:52 - 10:56
    ادراک طعم نمک است- من این را نمیخورم-
  • 10:56 - 10:59
    باید این غذا نمک کافی داشته باشد
  • 11:00 - 11:02
    تا حسگرهای زبانم را تحریک کند.
  • 11:02 - 11:04
    و همین داستان درباره بقیه
    حسهای دیگرمان نیز صدق میکند.
  • 11:05 - 11:07
    خواه چیزی بحد کافی خوشبو برای بوییدن یا
  • 11:08 - 11:09
    بلند برای شنیدن باشد.
  • 11:10 - 11:13
    پس اگر برای همه حسهایمان
    آستانه داشته باشیم،
  • 11:14 - 11:17
    آیا برای نیمه دیگر طعم
    هم آستانه داریم؟
  • 11:17 - 11:21
    مثل این که نقطهای در
    خاطرات یا توجهام باشد
  • 11:21 - 11:24
    که به هنگام خوردن در
    ادراک طعم تاثیر بگذارد؟
  • 11:25 - 11:27
    برای مثال میتوانیم فکر کنیم
  • 11:27 - 11:31
    که خوردن غذای دریایی کناراقیانوس
    خیلی بهتر است.
  • 11:32 - 11:33
    آنچه میخواهم بدانم این است که
  • 11:33 - 11:37
    دقیقا چقدر باید از اقیانوس
    فاصله داشته باشم تا بر طعم تاثیر بگذارد؟
  • 11:39 - 11:43
    یا چقدر خاطراتم از مسمومیت غذایی
    باید زنده و نفرتآور باشد که
  • 11:44 - 11:46
    بر احساسم درباره شیر تاثیر بگذارد؟
  • 11:47 - 11:51
    یا چقدر خسته باشم که بر
    طعم قهوه تاثیر بگذارد؟
  • 11:51 - 11:54
    یا چقدر عاشق باشم که بر
    طعم شکلات تاثیر بگذارد؟
  • 11:56 - 12:00
    الان با این حسها میتوانیم
    آستانهمان را در واقع پایین آورده
  • 12:00 - 12:04
    و حساستر و بهتر در
    کشف نشانههای جزیی شویم.
  • 12:06 - 12:08
    پس آیا میشود آن را با
    چیزهای دیگر انجام داد؟
  • 12:09 - 12:15
    آیا روشهایی وجود دارد که بتوانم
    خودم را برای هماهنگی هر چه بهتر با فرهنگ
  • 12:16 - 12:20
    یا حافظه آموزش داده وهنگام خوردن
    با آنها بهترارتباط برقرار کنم؟
  • 12:22 - 12:25
    الان دیوانه کنندهترین مورد
    درباره حسهای ما
  • 12:26 - 12:31
    این است که حتی زیر پایینترین حد آستانه
    تجارب ما هنوز تحت تاثیر قرار میگیرند.
  • 12:33 - 12:36
    نمک هنوز بر
    ادراک ما از طعم تاثیر میگذارد،
  • 12:37 - 12:39
    حتی وقتی نمک خیلی کم هست،
  • 12:39 - 12:41
    و قادر به تشخیص شوری نیستید.
  • 12:42 - 12:46
    و همینطور ذرات،
    تکههای خُرد غذا در سس،
  • 12:46 - 12:49
    بقدری برای زبانتان کوچکند که
    نمیتواند آنها را شناسایی کند و بگوید،
  • 12:49 - 12:51
    «اینها قلمبهاند.»
  • 12:51 - 12:54
    و حتی با این که نمیتوانید آگاهانه
    آنها را شناسایی کنید،
  • 12:54 - 12:57
    آنها بر نحوه گردش آن مایع
    در دهانتان
  • 12:57 - 12:59
    و بر بافت اثر میگذارند.
  • 12:59 - 13:01
    پس این چیزها در پس زمینه هستند.
  • 13:01 - 13:03
    ما حتی از وجودشان آگاه نیستیم،
  • 13:03 - 13:06
    و آنها بر این واقعیت ما از
    ادراک طعم اثر میگذارند.
  • 13:06 - 13:10
    و این باعث شد تا نتوانم
    این نکته را از سرم بیرون برانم:
  • 13:12 - 13:14
    اگر همه اینها مهم باشد چه؟
  • 13:16 - 13:19
    جدی میگویم! درباره
    خاطراتی صحبت میکنم که فراموش کردهایم،
  • 13:20 - 13:22
    و احساساتی که رنگ باختهاند،
  • 13:23 - 13:27
    و جزییات کوچکی از محیط ما
    که حتی دربارهشان اهمیت نمیدهیم.
  • 13:28 - 13:31
    چطور میشود اگر طعم ما را وادار به
    بکارگیری هر پنج حسمان کند
  • 13:32 - 13:34
    و آن را از صافی این که
    چه کسی هستیم،
  • 13:35 - 13:38
    و همه اتفاقاتی که افتاده و
    انچه در زندگیمان گذشته بگذراند؟
  • 13:38 - 13:42
    چطور میشوداگر طعم واقعا این بروزرسانی
    وضعیت شخصی نهایی باشد؟
  • 13:44 - 13:46
    حاوی میزان سرسام آوری
    از اطلاعات است.
  • 13:46 - 13:50
    خب همه تجارب منحصربفرد زندگی هر یک از ما،
  • 13:50 - 13:55
    به معنی این است که هیچ دو نفری
    هرگز طعم یکسانی را تجربه نخواهند کرد.
  • 13:55 - 13:57
    این به آن معناست که هیچ شخصی
  • 13:57 - 14:00
    تا بحال یک طعم را دو بار تجربه نکرده است.
  • 14:00 - 14:04
    و از آن میتوان برای یافتن
    چیزی مثل اثرانگشت استفاده کرد،
  • 14:05 - 14:08
    اما شاید حتی بتوان دقیقتر و بهتر باشد،
  • 14:08 - 14:11
    زیرا صحبت درباره لحظات خاص
    در زندگی شخص است.
  • 14:11 - 14:15
    و قادر است به ما درباره نحوه عملکرد آن شخص
    بطور احساسی یا فیزیکی بگوید.
  • 14:16 - 14:20
    و همه فصلهای مشترکمان
    حول و حوش غذا، و در مجاورت غذا،
  • 14:20 - 14:22
    به معنای طعمی است که
    ما را به برخی روشهای
  • 14:22 - 14:24
    واقعا محاسبه نشده وصل میکند.
  • 14:25 - 14:29
    پس هربار که در مجاورت
    انسان دیگری غذا میخورید
  • 14:29 - 14:32
    بخشی از مستندات طعم دائمی آن شخص میشوید-
  • 14:32 - 14:34
    حافظه طعمها.
  • 14:34 - 14:38
    و میتوانیم از آن برای ردیابی پویایی
    بینمان استفاده کنیم.
  • 14:38 - 14:41
    خواه رابطهای بین دو شخص باشد
  • 14:41 - 14:44
    یا جنبشی بین کل فرهنگها.
  • 14:47 - 14:50
    بررسی واقعیت: حتما سخت خواهد بود.
  • 14:51 - 14:53
    ما درباره فصل مشترک بین
  • 14:53 - 14:56
    خوراکیها صحبت میکنیم که پیچیده است،
  • 14:57 - 14:59
    بدنهای ما پیچیده است،
  • 14:59 - 15:03
    و ذهنهای ما که معمولا دیوانه است.
  • 15:03 - 15:06
    پس برای آشکار کردن طعم و استفاده از آن
  • 15:06 - 15:10
    بعنوان آزمون تورنسل شخصی
    یا اجتماعی یا اشعه ایکس،
  • 15:11 - 15:15
    ما نیاز به یافتن روشی داریم
    که همه اینها را به یکباره بررسی کنیم.
  • 15:15 - 15:19
    که البته خوشبختانه برایمان ممکن است.
  • 15:19 - 15:21
    چون دوره وسیع دادههاست،
  • 15:21 - 15:23
    پس کاردانهای کامپیوتر برایم میگویند.
  • 15:23 - 15:26
    منظورم این است که ما به
    نحوه رمزگشایی از ژنومها پی بردهایم
  • 15:26 - 15:28
    و کل سیستمهایی را نقشهبرداری میکنیم
  • 15:28 - 15:32
    که برای مدتهای مدید فکر میکردیم
    بخاطر پبچیدگی غیرممکن است.
  • 15:32 - 15:39
    پس شاید چندان از رسیدن به ایستگاهی
    که در آن روی طعم مطالعه کنیم دور نباشیم.
  • 15:40 - 15:43
    اگر چه بدون انسانها حتی وجود هم ندارد.
  • 15:44 - 15:47
    هيچكدام اينها بدون وجود انسانهایی
    که غذا می خورند، اهميت ندارد.
  • 15:47 - 15:51
    تا آن چيز توى دهان شما نباشد طعم نیست.
  • 15:52 - 15:54
    پس اگر قرار است چیزی از طعم دستگیرمان شود،
  • 15:54 - 15:56
    حتی آموختن نحوه تعریف آنچه هست،
  • 15:57 - 15:59
    لازم است بیشتر درباره آن صحبت کنیم.
  • 16:01 - 16:03
    خب برایتان تکلیف در منزل دارم:
  • 16:05 - 16:07
    دفعه بعد که چیزی خوردید،
  • 16:09 - 16:11
    تجربهگر آنچه میخورید باشید.
  • 16:13 - 16:16
    هر پنج حس خود را درنظر بگیرید
  • 16:17 - 16:19
    و ببینید هر کدامشان در کمک به
  • 16:19 - 16:21
    آن تجربه چه میگویند.
  • 16:22 - 16:26
    و بعد درنگ كنيد، و درباره جايى
    كه هستيد و احساسى كه داريد
  • 16:27 - 16:28
    فكر كنيد.
  • 16:32 - 16:35
    و لطفا، درباره كسى كه
    با او هستيد فكر كنيد،
  • 16:38 - 16:40
    و آنچه بخاطر مياوريد.
  • 16:42 - 16:44
    زيرا طعمی که تجربه مىکنید
  • 16:45 - 16:50
    قرار است دقیقا در آن شخصی
    که آن لحظه هستید خلاصه گردد.
  • 16:52 - 16:53
    پس آن لحظه را پذیرا باشید
  • 16:54 - 16:56
    تا ببینید چه چیزی را ممکن است کشف کنید.
  • 16:57 - 16:58
    متشكرم.
  • 16:58 - 17:00
    (تشويق)
Title:
طعم: بروزرسانی وضعیت نهایی| علی بوذری| TEDxKish
Description:

این سخنرانی در یک رویداد محلی TEDx انجام شده، که مستقل از کنفرانس‎های TED برگزار می‎شود.
نکته اطلاعاتی مزه چیست؟ پرسشی که استادانه از سوی علی بوذری داده می‎شود که نحوه درک زندگی و جهان با هم تاب شده است.
علی بوذری کارشناس ارشد علمی و یکی از بنیانگذاران Pilot R+D، شرکت توسعه آشپزی است که مقر آن در کالیفرنیای شمالی است. بعنوان یک دانشمند آشپزی، او قابلیت ترجمه مفاهیم علمی پیچیده و ایده‎های غامض آشپزی را به زبانی دارد که قابل حصول و دستیابی است.

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDxTalks
Duration:
17:07

Persian subtitles

Revisions