Maryam's secret | Saideh Ghods | TEDxKish
-
0:06 - 0:11روزی که سرنوشت من عوض شد یک روز معمولی بود
-
0:11 - 0:16مثل همهٔ روزهای دیگه یکی از اون روزهای
-
0:16 - 0:18سرد زمستونی که تو فقط دلت میخواد یه چای
-
0:18 - 0:22درست کنی یک رمان خوب برداری بشینی
-
0:22 - 0:27روی مبلت کنار شومینه لذت ببری از زندگی.
-
0:27 - 0:34ولی من باید کار میکردم و از اون مهمتر
-
0:34 - 0:38بعد از ظهر باید دخترم را که دو سالش بود
-
0:38 - 0:42فردا تولدت دو سالگیش بود برای چکاپ روتینش
-
0:42 - 0:45میبردم. اما اون روز اصلان یک روز معمولی
-
0:45 - 0:49نبود و اون چککاپ هم یک چکاپ روتین نبود
-
0:49 - 0:54سحر گاه اون روز ساعت پنج صبح من پشت در
-
0:54 - 1:00اتاق عمل ایستاده بودم و از پنجرهٔ کوچکی
-
1:00 - 1:04که در اتاقهای عمل معمولن هست نگاه
-
1:04 - 1:07میکردم به بحث داغی که بین پزشکها بود
-
1:07 - 1:11برای اینکه چه باید بکنن و دختر کوچولوی من
-
1:11 - 1:15که بیهوش روی تخت خوابید بود هیچکس از
-
1:15 - 1:18دیروز ساعت شیش نگفت که چی شده با همهٔ با
-
1:18 - 1:24همهٔ سوالاتی که داشتم با همهٔ اضطرابی که
-
1:24 - 1:26داشتم با همهٔ اینکه از چهرههاشون میفهمیدم
-
1:26 - 1:30که یک چیز غیر عادی هیچکس نمیکست به من
-
1:30 - 1:32اطلاعی بیش از اون چیزی که شاید اونها
-
1:32 - 1:37لازم میدونستن و حق من بود که بدونم ولی
-
1:37 - 1:39این حق رو به من نمیدادم بنا بر این یک خشم
-
1:39 - 1:42اضافه هم میشد به دردسری که پیش اومده بود
-
1:42 - 1:46چاری نداشتم به جز اینکه اونجا بأیستم چون
-
1:46 - 1:48داد و فریادهایم را دیروز کرده بودم بهشون
-
1:48 - 1:50گفته بودم بهشون اعتقاد ندارم گفته بودم من
-
1:50 - 1:52بچهام را نمیگذارم بهش دست بزنید من بهشون
-
1:52 - 1:56گفته بودم بچهٔ دو ساله من را کسی نمیگذارم
-
1:56 - 1:58زیر چاقو ببره بهشون گفتم من همین امشب
-
1:58 - 2:01پرواز میکنم میبرمش جایی که ممکن امکانات
-
2:01 - 2:04بیشتری داشته باشند که بدون جراحی به من
-
2:04 - 2:07بگویند که چه اتفاقی افتاده ولی به من
-
2:07 - 2:11گفتن حتا یک دقیقه امروز مهم من باید
-
2:11 - 2:16می ایستادم اونجا ساکت بدون صدا و صبور
-
2:16 - 2:20چیزی که تقریبا غیر ممکن بود شما همه چهره ی
-
2:20 - 2:23که میخواد خبر بد به آدم بده میشناسید
-
2:23 - 2:25دیدین ببر این تو دیگه اصلان منتظر بقیش
-
2:25 - 2:29نمیشی دنیات بهم میریزه برای من اون خبر بد
-
2:29 - 2:35یک سونامی بود تمام زندگی تراهیهای آینده
-
2:35 - 2:41خوشحالی رفاه احساس خوشبختی همچی با این
-
2:41 - 2:46سونامی شسته شد و رفت. طول کشید تا من بفهمم
-
2:46 - 2:50که خبر بد فی نفسه خبر بد نیست. خبرای بد یا
-
2:50 - 2:54خبرای خوب زمان می برن تا اینکه ما متوجه
-
2:54 - 2:58بشیم که خوبن یا بَدَن. اون روز ولی برای
-
2:58 - 3:01من اون خبر خیلی بدی بود خبری بود
-
3:01 - 3:06که فلجم کرده بود برای تصمیم گیری.
-
3:06 - 3:09خشمی بی امان در درونم زبانه کشید به
-
3:09 - 3:13قدرت یک اژدها. چرا؟ چرا فرشته کوچولوی من؟
-
3:13 - 3:18چرا چرا من؟! من چی کار کردم که مستحق چنین
-
3:18 - 3:21چیزی باشم که دختر کوچولوی من سرطان بگیره؟
-
3:21 - 3:25سرطان؟! دختر ۲ ساله؟! کوچولو تولدش بود.
-
3:25 - 3:31به هر صورت، همه ی ما در زندگی مواجه شدیم
-
3:31 - 3:34با لحظات باور نکردنی، اتفاقای باور نکردنی
-
3:34 - 3:38و می دونیم که انسان را چاره ای جز صبوری و
-
3:38 - 3:43تسلیم نیست. ما درمان بچه رو شروع کردیم
-
3:43 - 3:47به خاطر اینکه اصلاً به نظر اونها یک سلول
-
3:47 - 3:49جابجا شدنش می تونست همه چیز رو تغییر بده.
-
3:49 - 3:53باید بلافاصله درمان شروع می شد و بعد از
-
3:53 - 3:56یه هفته رفت و آمد در بیمارستانی که عمل
-
3:56 - 4:00شده بود به خاطر بعد مسافت و ترافیک وحشتناک
-
4:00 - 4:05تهران و دوستی تیم پزشکی دوستی خانوادگی که
-
4:05 - 4:07با من داشتن من و منتقل کردن به بیمارستان
-
4:07 - 4:11شهدای تجریش که نزدیک تر به خونه ی من بود.
-
4:13 - 4:17به این گمان که همه چیز راحت تر خواهد شد
-
4:17 - 4:20ولی در اولین روزی که به وارد اون بیمارستان
-
4:20 - 4:27شدم به کوچیکیه خودم پی بردم. خشمم کمتر
-
4:27 - 4:32نشد ولی به اینی که متجاوز از ۳۰ سال از
-
4:32 - 4:36کنار این دیوارهای سرد و بلند من رد می شدم
-
4:36 - 4:39و هیچ گاه به این فکر نکردم که چه اتفاقایی
-
4:39 - 4:42داره اون تو می افته چقدر آدم مستاصل اونجا
-
4:42 - 4:46نشستن چقدر آدما منتظر یه چیزی هستن همین
-
4:46 - 4:49جایی که من دارم رد می شم برم برای مدرسه ام
-
4:49 - 4:52دانشگام یا هر چیزی یک عالمه آدم پشت
-
4:52 - 4:56اون دیواره یه لحظات غیر قابل تصوری
-
4:56 - 4:58را دارن می گذرونن چرا یک دفعه من اصلاً
-
4:58 - 5:00پامو توی این بیمارستان نذاشتم؟ چی کار حالا
-
5:00 - 5:03می تونم بکنم؟ هیچ کار! برای اینکه من برای
-
5:03 - 5:05بچه ی خودم موندم برای مشکل خودم الان
-
5:05 - 5:08مستاصلم من کاری نمی تونم بکنم
-
5:09 - 5:13بنابراین درمان و ما ادامه دادیم و
-
5:14 - 5:16روزای زمستون گذشت ،
-
5:16 - 5:18عید نوروز اومد. عید نوروز
-
5:18 - 5:20برای همه معنی داشت برای من معنی نداشت
-
5:20 - 5:24اصلاً عصبانی بودم که چرا همه فکر می کنن
-
5:24 - 5:27چقدر همه چیز خوبه جشن و سرور و بهار داره
-
5:27 - 5:30میاد سبزه، نمی دونم این، اون، ماهی ، همه
-
5:30 - 5:33اینا از نظر من متوقف بود خانواده ی من و
-
5:33 - 5:37کودک دیگرم در واقع اصلاً دیده نمی شدن در
-
5:37 - 5:42چشمان من. و تعطیلات گذشت روز بعد از
-
5:42 - 5:48تعطیلات من باید می رفتم برای اینی که نگاه
-
5:48 - 5:52کنم برای دوره ی دوم شیمی درمانی
-
5:52 - 5:58و در با هم من و مریم مادری
-
5:58 - 6:01که همیشه توجه ام را جلب کرده بود
-
6:01 - 6:04یک زن میانسال با چهره ای که سوء تغذیه نشون
-
6:04 - 6:10می داد با لباسای مندرس ولی متشخص
-
6:12 - 6:15یه پسر ۱۳ ساله داشت که همواره بدون
-
6:15 - 6:18کفش روی دوشش بود در همه ی رفت وآمدهایی
-
6:18 - 6:22که قبل از عید داشتیم. اینبار هم من دیدم که
-
6:22 - 6:24مریم داره می ره تو یه دستش یه بقچه ی
-
6:24 - 6:28سبز یه و یه دسته گل این بچه هم رو دوششه
-
6:28 - 6:33من فقط رد شدم سر بهشون تکون دادم همین!
-
6:33 - 6:37حتی انقدر مودب نبودم بگم سال نوت مبارک .
-
6:37 - 6:39رد شدم برای اینکه می خواستم به سرعت برم
-
6:39 - 6:42نمی خواستم تواون فضا بیشتر از یک دقیقه که
-
6:42 - 6:47لازم هست باشم وقتی که ازش رد شدم چند قدم
-
6:47 - 6:52گذشتم صدا کرد منو ؛ فکر کردم آه می خواد
-
6:52 - 6:54حالا بگه عید مبارک این اون اون عید خودت
-
6:54 - 6:57مبارک من احساس نمی کنم عید مبارکه یا
-
6:57 - 7:00می خواد بگه من مثلاً زودتر برم از شما ...
-
7:00 - 7:03جواب ندادم رفتم. دومرتبه صدا کرد و فکر
-
7:03 - 7:05کردم خب حالا برمی گردم بهش می گم که
-
7:05 - 7:09می دونی عزیزم من خیلی کار دارم من باید برم
-
7:09 - 7:13متاسفم ببخشین ولی امروز نمی تونم وایسم.
-
7:13 - 7:15خب...برگشتم
-
7:15 - 7:22برگشتم دیدم یه چهره ی پر از مهتاب،
-
7:22 - 7:25دو تا چشم پر از آفتاب،
-
7:30 - 7:42[دست زدن]
-
7:42 - 7:47یه دسته گل صحرایی، سوسن، نسرین، لاله،
-
7:47 - 7:52همه چی همه رنگا، بنفش، سبز، قرمز جلوی
-
7:52 - 7:56صورت منه بعد گفت اینارو از ترکمن صحرا
-
7:56 - 8:00چیدم خیلی دعا کردم امروز شما رو ببینم
-
8:00 - 8:03می خواستم بهتون بگم که خدا بزرگه
-
8:04 - 8:06چرا انقدر ناراحتی زن؟ یه خورده آروم باش
-
8:06 - 8:08می گذره همه ی اینا می گذره.
-
8:08 - 8:13خب من متاسفم از اینکه احساساتی می شم
-
8:13 - 8:15بعد از بیست و اندی سال که گذشته
-
8:15 - 8:21ولی به این دلیل هست که در اون لحظه
-
8:21 - 8:25تمام پالس های وجود من متوقف شد همه چی
-
8:25 - 8:28متوقف بود حتی قلبم. فکر می کنم قلبمم نزد!
-
8:28 - 8:32چند ثانیه. فکر می کردم من چی کار
-
8:32 - 8:36کنم حالا یعنی من این زن و دور زدم
-
8:36 - 8:38من می خواستم به این زن اینطوری حرف بزنم
-
8:39 - 8:42من چی کار داشتم می کردم من اصلاً کی هستم
-
8:42 - 8:47من کی هستم؟ این کیه؟ من کی هستم؟ و در همون
-
8:47 - 8:50لحظات اون که متوجه بی قراری من شده بود
-
8:50 - 8:52گل و گذاشت روی کالسکه ی بچه ی من
-
8:52 - 8:55رو دامنش و رد شد
-
8:56 - 8:59رد شد و من موندم با
-
9:02 - 9:03نوری که ناگهان
-
9:03 - 9:07حس می کردم درون منو روشن می کنه.
-
9:07 - 9:10بعد خودمو دیدم از چشم مریم ؛ دیدم یه زن
-
9:10 - 9:14متوقع عصبانیه در واقع، که همیشه دلیلی
-
9:14 - 9:18برای نارضایتی داره و فکر می کنه متفاوته.
-
9:20 - 9:24حالا چمباتمه زده گوشه ی غار تاریک تنهایی
-
9:24 - 9:27سردش! چرا؟ چون دوستانمو متفرق کرده بودم
-
9:27 - 9:31برای اینکه متنفر بودم از اینی که موضوع
-
9:31 - 9:35ترحم باشم. خانوادمو متوقف کرده بودم برای
-
9:35 - 9:38اینکه پیشنهادات زیادی داشتن هرکسی یه چیزی
-
9:38 - 9:39می گفت این کار و بکن اون کار و بکن.
-
9:39 - 9:42به همشون گفتم نمی خوام. تمام انرژی هایی که
-
9:42 - 9:44دارم می خوام صرف نگاه کردن به این بچه ای
-
9:44 - 9:47باشم که روزی چندین سی سی سم می ره تو بدنش
-
9:47 - 9:50رگاش می سوزه فریاد می زنه می سوزم می سوزم
-
9:50 - 9:52شما که نمی دونین راجع به چی حرف می زنین.
-
9:52 - 9:55من نمی خوام نصایح شما رو. پزشکا رو از خودم
-
9:55 - 9:58متفرق کرده بودم یعنی اونا وظیفشونو انجام
-
9:58 - 10:00می دادن ولی می دونستن من بهشون اعتقادی
-
10:00 - 10:06ندارم من نگاه کردم خودمو دیدم گوشه ی اون
-
10:06 - 10:09غار تنها نشستم و دیوار این غار و دارم
-
10:09 - 10:11هر روز ضخیم ترش می کنم.
-
10:14 - 10:18ولی صدای ترکیدن اون یخ ها رو شنیدم.
-
10:18 - 10:20شنیدم یخ ها دارن می شکنن.
-
10:20 - 10:23داره یه نوری از لای اون درزا میاد تو.
-
10:23 - 10:25داره منو نشون می ده اون گوشه ی اون غار
-
10:25 - 10:29نشستم چمباتمه زدم سرم روی زانومه
-
10:31 - 10:34و فکر کردم هیچ راهی ندارم
-
10:34 - 10:36جز اینی که برم جلو
-
10:36 - 10:41خودم و بغل کنم بگم سعیده پاشو! پاشو!
-
10:42 - 10:44به خودت بیا، مریم و نگاه کن
-
10:44 - 10:50با امکانات یک هزارم تو می بخشه،
-
10:51 - 10:54هر چی که در توانش هست
-
10:54 - 10:57از اون سر دنیا اینارو چیده آورده برای تو.
-
10:57 - 10:58تو کی هستی؟!
-
10:58 - 11:02یه کسی باش که شایسته ی این عشق باشی،
-
11:02 - 11:03یاد بگیر
-
11:03 - 11:07در اون لحظات آگاهی
-
11:09 - 11:13فکر می کنم بدون اختیار قسمی با خودم خوردم
-
11:13 - 11:16که پس از این در جستجوی یادگرفتن
-
11:16 - 11:18از مریم و مریم ها باشم
-
11:19 - 11:23و زندگیمو صرف خدمت به اینها بکنم.
-
11:24 - 11:28قسمی بود که بهش آگاه نبودم ولی آتشی
-
11:28 - 11:30بود که مریم در درون من شعله ور کرده بود.
-
11:30 - 11:34این زن ۴ بچه داشت، در مزرعه برنج
-
11:34 - 11:36کار می کرد در شمال
-
11:37 - 11:40و شوهرش در جنگ مرده بود
-
11:42 - 11:45و چون زمان بعد از جنگ بود و
-
11:45 - 11:49اولویت در بخش بهداشتی مملکت به لحاظ
-
11:49 - 11:54محدودیت های در واقع منابع، نجات سربازان
-
11:54 - 11:56و خانواده هاشون بود.
-
11:57 - 12:00ولی نه بچه ای که مبتلا به سرطان شده
-
12:00 - 12:01برای اینکه
-
12:03 - 12:05دریافتِ اون موقع، دارم راجع
-
12:05 - 12:07به بیست و اندی سال پیش صحبت می کنم
-
12:07 - 12:08این بود که
-
12:08 - 12:10بچه ی سرطانی بالاخره می میره
-
12:10 - 12:12و تنها کسانی می جنگیدن
-
12:12 - 12:13در اون زمان مادرها بودن.
-
12:13 - 12:16مادر اگه بچه یک ماهه باشه و در اعماق
-
12:16 - 12:19اقیانوس باشه باز مادر شیرجه می ره اون تو
-
12:19 - 12:21برای اینکه باز هنوز امید داره که
-
12:21 - 12:22اون بچه رو می تونه از اون ته بکشه بیرون
-
12:22 - 12:24و نجاتش بده.
-
12:24 - 12:27بنابراین مادرا بودن، و مریم یکی از اون
-
12:27 - 12:29مادرا بود که این بچه ۱۳ ساله رو
-
12:29 - 12:31روی دوشش می کشید و ورمی داشت و می آورد.
-
12:34 - 12:34خب
-
12:35 - 12:37من با خودم عهدی بسته بودم
-
12:37 - 12:41و اولیش این بود که از مریم یاد بگیرم .
-
12:41 - 12:44راز مریم چیزی که همه ی ما در این
-
12:44 - 12:46مرز و بوم بهش احتیاج داریم
-
12:46 - 12:50زندگی بدون انتظار، عشق بدون انتظار،
-
12:50 - 12:52دادن بدون انتظار.
-
12:52 - 12:54انتظارش فقط از خودش بود،
-
12:54 - 12:57محورهمه خواسته هاش خودش بود
-
12:57 - 13:01و انقدر این پرقدرت بود
-
13:01 - 13:04این خصیصه در این زن که همه
-
13:04 - 13:09اطرافش و پر از تشعشعات وجود خودش می کرد
-
13:09 - 13:10و تأثیر می ذاشت
-
13:10 - 13:12همونطوری که دنیای منوعوض کرد.
-
13:13 - 13:15قول دومم این بود که همیشه در خدمت
-
13:15 - 13:18اینها باشم و اولین قدما رو که شروع کردم
-
13:18 - 13:23به برداشتن طبیعتا ً این تصور بودش که بچه ی
-
13:23 - 13:25مبتلا به سرطان الان تو این مملکت، دارو،
-
13:25 - 13:27این ، اون، کی اصلاً حوصله اش و داره؟
-
13:27 - 13:30در مراجعه به مقامات، مسئولین همه می گفتن
-
13:30 - 13:32خانوم برو خونت بشین زندگیتو بکن
-
13:32 - 13:35بچه سرطانی نمی دونم این اون
-
13:36 - 13:38ولی من نه اینی که
-
13:38 - 13:42اراده من بود و یا من خواستم این آتشی بود
-
13:42 - 13:43که مریم در درون من شعله ور کرده بود
-
13:43 - 13:46و اصلاً مجالی برای برای توقف به من
-
13:46 - 13:52نمی داد بنابراین من رفتم، رفتن من قدمای
-
13:52 - 13:56اول بود بعد از اون کمکی بود که از در و دیوار
-
13:56 - 14:03می ریخت شما که اینجا نشستین یقین دارم که
-
14:03 - 14:06از همون کمک کننده ها هستین حداقل
-
14:06 - 14:09۸۰ ، ۹۰ درصد از شما کسانی هستن که به ما
-
14:09 - 14:13کمک کردن در این وادی. نتیجه چی شد؟
-
14:13 - 14:16نتیجه اینکه امروز در سرزمین ما
-
14:16 - 14:22هیچ کودک مبتلا به سرطانی از فقر نخواهد مرد
-
14:23 - 14:35[دست زدن]
-
14:35 - 14:38اگر بزارین ادامه بدم اگر بقیشو بشنوین
-
14:38 - 14:41بیشتر لذت می برین اون اینه که شما برای
-
14:41 - 14:44خودتون دست زدین برای این مردمی که وقتی
-
14:44 - 14:46اعتماد بکنن معجزه می آفرینن دست زدید.
-
14:47 - 14:51اتفاقی که افتاد این بود که حالا دیگه هیچ
-
14:51 - 14:55پدری با شرمندگی دمِ کانتر داروخانه
-
14:55 - 14:57نمی ایستاد برای اینکه پول داروش و نداره
-
14:57 - 15:00هیچ مادری تو اون غار سرده دیگه نمی خزید
-
15:00 - 15:02چون نمی دونست چی شده هر چی شده هر چی که
-
15:02 - 15:05اطرافیانش می گفتن براش غیر قابل باور کردن
-
15:05 - 15:08نیست باید بره تو غار خودش برای اینکه یک
-
15:08 - 15:10ارگانیزیشن به این عظمت داره حمایتش می کنه
-
15:10 - 15:14با دهها روانشناس حرفه ای که داوطلبانه
-
15:14 - 15:17اونجا نشستن دارن مادرا رو بهشون یاد می دن
-
15:17 - 15:20چگونه با این مشکل کنار بیان. بچه ها دیگه
-
15:20 - 15:23بچه خواهر برادرا دیگه از مدرسشون نمی مونن
-
15:23 - 15:27برای اینکه مادر و پدر این رهایی رو دارن که
-
15:27 - 15:30به زندگی معمولیشون ادامه بدن ضمن حل این
-
15:30 - 15:33مشکل. همه ی اینارو شما در واقع ممکن کردید
-
15:34 - 15:36اون چیزی که می خواستم با شما تقسیم بکنم
-
15:36 - 15:42این بود که در طی این مراحل من به
-
15:42 - 15:45یک واقعیت مطلق پی بردم و اون اینکه
-
15:46 - 15:49در وجود همه انسان ها بدون استثناء
-
15:51 - 15:54یک نطفه ی معجزه وجود داره
-
15:56 - 16:01بعضی ها بر اثر حوادثی که پیش میاد،
-
16:01 - 16:04بعضی ها در واقع در نادانی کاملی به سر
-
16:04 - 16:08می برن که من به سر می بردم در اون دنیایی
-
16:08 - 16:11که به سر می برن فرصت و مجال اینی که بتونن
-
16:11 - 16:14به اون نطفه توجه بکنن و ندارن و این اصلاً
-
16:14 - 16:16قابل سرزنش نیست. زندگی برای من اینجوری
-
16:16 - 16:19پیش آورده من اینجوری رفتم جلو؛ ژنم، تربیتم
-
16:19 - 16:22خانوادم همه ی اینا. من چیزی راجع به اون
-
16:22 - 16:25نطفه هه نمی دونستم که به دنبالش بگردم ولی
-
16:25 - 16:30یه پس گردنیِ سرنوشت منو در واقع متوجه کرد.
-
16:30 - 16:33اما بعضی از آدما هستن که به دنبالش هستن
-
16:33 - 16:40به دنبال اینی که من من من به جای تأسف،
-
16:40 - 16:43تأثر و دلسوزی برای خودم که یک عادت ثانوی
-
16:43 - 16:46همه ی ماها هستش از صبح تا شب دلمون برای
-
16:46 - 16:48خودمون می سوزه و همه ی دنیا مقصرن
-
16:48 - 16:50برای همه ی اتفاقایی که در زندگی ما می افته
-
16:50 - 16:52به غیر از خودمون.
-
16:53 - 16:57به جای چرا، شاید سوال درست تر این باشه که
-
16:57 - 17:02چگونه می شه از این مشکل بیرون اومد؟
-
17:02 - 17:05راههای بیرون اومدن از این مشکل چی هست؟
-
17:05 - 17:08مشکل ترین قَدَما مشکل ترین قَدَما،
-
17:08 - 17:13قدمای اولِ؛ قدم اول و که ما برداریم کائنات
-
17:13 - 17:17به دنبال ماست کائنات داره می جوره جستجو
-
17:17 - 17:20می کنه برای اونایی که می خوان تغییر ایجاد
-
17:20 - 17:23بکنن. شما اینو تو زندگیتون می بینین.
-
17:23 - 17:27این اصلاً مربوط به دانشگاه نیست این مربوط
-
17:27 - 17:29به ثروت نیست شما ببینید این مربوط به ذهن ِ
-
17:29 - 17:34جستجوگره، ذهنی که تسلیم مصائبش نمی شه،
-
17:34 - 17:37دهنی که می گرده به دنبال راه حل وقتی که
-
17:37 - 17:41شما اون اتفاق افتاد دیگه هیچ توقفی وجود
-
17:41 - 17:44نداره و شما می بینید که شما هم یکی از
-
17:44 - 17:47معجزه گرهای جهان هستی خواهید شد.
-
17:47 - 17:50تنها سوالی که امروز باید بکنیم اینه که:
-
17:50 - 17:52معجزه ی من چه خواهد بود؟
-
17:52 - 17:53ممنونم
-
17:53 - 17:59[تشویق]
- Title:
- Maryam's secret | Saideh Ghods | TEDxKish
- Description:
-
How can we learn from people that have no expectations? This talk reveals the secret that only a mother can find.
Saideh Ghods launched an NGO to help children with cancer.
This talk was given at a TEDx event using the TED conference format but independently organized by a local community. Learn more at http://ted.com/tedx
- Video Language:
- Persian
- Team:
- closed TED
- Project:
- TEDxTalks
- Duration:
- 18:04
b a edited Persian subtitles for Maryam's secret | Saideh Ghods | TEDxKish | ||
b a approved Persian subtitles for Maryam's secret | Saideh Ghods | TEDxKish | ||
b a edited Persian subtitles for Maryam's secret | Saideh Ghods | TEDxKish | ||
b a edited Persian subtitles for Maryam's secret | Saideh Ghods | TEDxKish | ||
b a edited Persian subtitles for Maryam's secret | Saideh Ghods | TEDxKish | ||
soheila Jafari accepted Persian subtitles for Maryam's secret | Saideh Ghods | TEDxKish | ||
soheila Jafari edited Persian subtitles for Maryam's secret | Saideh Ghods | TEDxKish | ||
soheila Jafari edited Persian subtitles for Maryam's secret | Saideh Ghods | TEDxKish |