۱۲ حقیقتی که من از زندگی و نوشتن آموختم
-
0:01 - 0:05نوه هفت ساله من توی سالن خونه
درست کنار من میخوابه، -
0:05 - 0:06اون بیشتر صبح ها بیدار میشه
-
0:06 - 0:08و میگه،
-
0:08 - 0:10«امروز میتونه بهترین روز باشه.»
-
0:11 - 0:13و در بعضی اوقات،
نیمه های شب، -
0:13 - 0:16با صدای لرزان صدا میزنه،
-
0:16 - 0:19«مامان بزرگ، ممکنه تو مریض بشی و بمیری؟»
-
0:19 - 0:24فکر میکنم این حرف به من و
بیشتر کسانی که میشناسم گفته میشه، -
0:24 - 0:27که ما ظرفی از مخلوط
انتظارات خوشبختی... -
0:27 - 0:28و وحشت هستیم.
-
0:29 - 0:33بنابراین چند روز قبل از
تولد ٦١ سالگیم نشستم، -
0:33 - 0:37و تصمیم گرفتم فهرستی از چیزهایی
که بهشون یقین دارم تهیه کنم. -
0:38 - 0:41حقیقت در فرهنگ عمومی
خیلی کمی وجود داره، -
0:41 - 0:44و این خوبه که در مورد چند چیزمطمئن شد.
-
0:45 - 0:48بطور مثال، من دیگه ٤٧ ساله نیستم،
-
0:49 - 0:52هر چند خودمو در این سن حس میکنم،
-
0:52 - 0:54و دلم میخواد فکر کنم
که در این سن هستم. -
0:54 - 0:58دوستم "پل" قبلا در
اواخر ۷۰ سالگیش میگفت... -
0:58 - 1:01که احساس میکرد یه مرد جوونه
اما یه چیزی باهاش جور در نمیومد. -
1:01 - 1:05(خنده حضار)
-
1:05 - 1:08شخص واقعی ما
خارج از زمان و فضاست، -
1:08 - 1:09اما با نگاه به کارت شناسایی،
-
1:09 - 1:13در اصل میتونم ببینم که
در سال 1954 متولد شدم. -
1:13 - 1:16خود درونم خارج از
زمان و فضاست. -
1:16 - 1:18و هیج سنی نداره.
-
1:18 - 1:22من در هر سنی هستم که
همیشه بودم، شما هم همینطور. -
1:22 - 1:24با اینکه میتونم اشاره کنم
که اگر قواعد -
1:24 - 1:27مراقبت های پوستی سال های ۶۰ رو
دنبال میکردم ممکن بود -
1:27 - 1:30مفید واقع بشه،
-
1:30 - 1:33که شامل گرفتن حمام آفتاب
تا حد امکان بود، -
1:33 - 1:36در حالیکه کلی روغن بچه استفاده میشد
-
1:36 - 1:40و زیر تابش پوششی بازتابنده
از فویل حلبی آفتاب میگرفتن. -
1:40 - 1:42(صدای خنده حضار)
-
1:42 - 1:44گرچه، این خیلی رهایی بخش بود،
روبرو شدن با حقیقت اینکه -
1:44 - 1:48دیگه در آخرین رنج شدید میانسالی نبودم.
-
1:48 - 1:52و تصمیم گرفتم هر حقیقتی
رو که میدونم بنویسم. -
1:52 - 1:55این روزها مردم واقعا احساس فنا
و در هم شکستگی میکنن، -
1:55 - 1:58و دائما از من میپرسن که حقیقت چیه.
-
1:58 - 2:05بدین ترتیب امیدوارم فهرست چیزهای من
که در موردشون تقریبا مطمئن هستم -
2:05 - 2:08بتونه بعضی از تعلیمات ساختار
اولیه رو به هر کسی که واقعا -
2:08 - 2:11احساس درهم شکستگی و یا
تحت فشار مشکلات قرار دارن ارائه بده، -
2:12 - 2:14شماره یک:
-
2:14 - 2:18اولین و واقعی ترین چیز
اینه که تمام حقیقت یک تضاده. -
2:18 - 2:22زندگی هدیه ای هم گرانبها و
بی نهایت زیباست، -
2:22 - 2:27و اینجا غیرممکن،
قسمت تجدید حیات چیزهاست. -
2:27 - 2:28این مقایسه خیلی بدی برای
-
2:28 - 2:32بعضی از ماست که
به شدت حساس به دنیا اومدیم. -
2:32 - 2:35این خیلی سخت و عجیبه که ما
بعضی مواقع کنجکاو میشیم -
2:35 - 2:36که آیا عاصی شدیم.
-
2:37 - 2:42این در عین حال با زیبایی و
ملاحت ناراحت کننده، -
2:42 - 2:44فقر از روی ناچاری،
-
2:44 - 2:47سیل و نوزادان و جوش صورت
و موتزارت، کامل میشه، -
2:47 - 2:49همه با هم در چرخش هستن.
-
2:50 - 2:52فکر نمیکنم این سیستم ایده آلی باشه.
-
2:52 - 2:55(خنده حضار)
-
2:55 - 2:59شماره دو: تقریبا همه چیز رو اگر
برای چند دقیقه از کار بندازید، -
2:59 - 3:01دوباره شروع به کار میکنه --
-
3:01 - 3:04(خنده حضار)
-
3:04 - 3:07(تشویق)
-
3:07 - 3:09شامل شماها.
-
3:11 - 3:14سه: تقریبا هیچ چیز
بیرون از شما وجود نداره -
3:14 - 3:17که به هر شکلی برای دوام شما کمک کنه.
-
3:17 - 3:19مگر اینکه در انتظار پیوند عضوی باشید.
-
3:20 - 3:25کسی نمیتونه آرامش و سلامت ذهن رو
بخره یا به دست بیاره یا باهاش قرار بذاره. -
3:25 - 3:29این وحشتناکترین حقیقته،
و من خیلی ازش منزجرم. -
3:30 - 3:32اما یه کار درونیه،
-
3:32 - 3:35و ما نمیتونیم برای کسانی که
بیشتر از همه در این دنیا -
3:35 - 3:37دوستشون داریم بهبودی
ماندگار یا صلح مهیا کنیم -
3:37 - 3:39اونا باید راه خودشون و جواب های خودشون
-
3:39 - 3:41رو پیدا کنن،
-
3:41 - 3:44شما نمیتونین کنار بچه های
بزرگ شده خودتون در سفر قهرمانی اونها -
3:44 - 3:49با کرم ضد آفتاب و یا
ضد ترک لب بدوید. -
3:49 - 3:51باید اونا رو رها کنین.
-
3:51 - 3:54این بی احترامی نیست.
-
3:55 - 3:57و اگر این مشکل شخص دیگه ای باشه،
-
3:57 - 3:59احتمالا جوابی هم براش ندارین.
-
3:59 - 4:00(خنده حضار)
-
4:01 - 4:03یاری کردن ما معمولا کمک زیادی نمیکنه.
-
4:04 - 4:06خیلی وقتا کمک ما مسموم کننده ست.
-
4:07 - 4:10و کمک جنبه راضی کننده برای کنترل کردنه.
-
4:11 - 4:13دست از کمک خیلی زیاد بردارین.
-
4:13 - 4:17به هر کسی خوبی و کمک نکنین.
-
4:17 - 4:19(خنده حضار)
-
4:19 - 4:21(تشویق حضار)
-
4:21 - 4:23این ما رو به شماره چهار میبره:
-
4:23 - 4:27همه انسانها خراب کاری میکنن، شکست میخورن،
احساساتی میشن و میترسن. -
4:27 - 4:30حتی آدمایی که بنظر میاد
از عهده بیشتر اینا برمیان. -
4:30 - 4:33همین آدما خیلی بیشتر از اونی که
باورتون بشه شبیه شما هستن. -
4:33 - 4:37پس درون خودتون رو با
ظاهر دیگران مقایسه نکنین. -
4:37 - 4:40این فقط شما رو بدتر از
اونی که هستین میکنه. -
4:40 - 4:43(خنده حضار)
-
4:44 - 4:48همچنین، نمیتونین از هیچکدوم اونا
محافظت کنین، درستشون کنین یا نجاتشون بدین -
4:48 - 4:50یا کسی رو از الکل پاک کنین.
-
4:50 - 4:53چیزی که ۳۰ سال پیش به من
کمک کرد که از الکل پاک بشم -
4:53 - 4:56فاجعه رفتاری و فکر خودم بود.
-
4:56 - 4:58برای همین از چند دوست
رها شده کمک خواستم، -
4:58 - 5:00و با نیرویی بالاتر شروع کردم.
-
5:00 - 5:04یک اسم مخفف برای خداوند اینه،
"خدای نوميدى"، -
5:04 - 5:06(خ. ن)
-
5:06 - 5:08یک دوست رها شده اینطور توضیح میده،
-
5:08 - 5:13در آخر رو به زوال رفتنم سریعتر از
پایینتر آوردن معیارهای زندگیم بود. -
5:13 - 5:19(خنده حضار)
-
5:19 - 5:21پس شاید در این مورد منظور خداوند این باشه،
-
5:21 - 5:25«ایده های خوب من دیگه تموم شده.»
-
5:26 - 5:30زمانی که اصلاح و نجات دادن
و سعی برای رهایی فایده ای نداره، -
5:30 - 5:33خودیابی ریشه ای ذره کوچکی از انرژیه،
-
5:33 - 5:37و از شما مانند یکم هوای تازه
-
5:37 - 5:38به درون اتمسفر پخش میشه.
-
5:38 - 5:41این یک هدیه عظیم به دنیاست.
-
5:41 - 5:46وقتی مردم اینطور پاسخ میدن،
"خب، این خانم فکر میکنه خیلی میفهمه،" -
5:46 - 5:49فقط یه لبخند ملیح مثل مونالیزا بزن
-
5:49 - 5:52و برای هر دوتون یه فنجون چایی خوب درست کن.
-
5:53 - 5:57جایی که برای کسی که احمق و
خودخواهه، بد اخلاق و آزار دهنده ست، -
5:57 - 6:00پر از عاطفه هستی
-
6:00 - 6:01خونه ست.
-
6:01 - 6:03این همونجاییه که صلح جهانی ازش شروع میشه.
-
6:05 - 6:07شماره پنج:
-
6:07 - 6:12شکلات با ۷۵ درصد کاکائو
در واقع غذا محسوب نمیشه. -
6:12 - 6:16(خنده حضار)
-
6:16 - 6:20بهتره ازش به عنوان طعمه
توی تله مار استفاده بشه -
6:20 - 6:25یا برای میزان کردن پایه صندلی نامیزان.
-
6:25 - 6:28هرگز قرار نبود یک خوراکی
در نظر گرفته بشه. -
6:30 - 6:31شماره شش --
-
6:31 - 6:35(خنده حضار)
-
6:35 - 6:36نوشتن.
-
6:37 - 6:41هر نویسنده ای که میشناسید واقعا
پیش نویسهای وحشتناکی مینویسه، -
6:41 - 6:43اما از روی صندلیش تکون نمیخوره.
-
6:43 - 6:45این راز زندگی اینه.
-
6:45 - 6:48شاید تفاوت اصلی
بین شما و اونها همین باشه. -
6:48 - 6:50اونا کارو انجام میدن.
-
6:50 - 6:52اونا با قرار قبلی که با خودشون
گذاشتن انجامش میدن. -
6:53 - 6:55مثل این که به شرفشون بدهکار باشن.
-
6:55 - 6:58اونها داستانهایی رو میگن
که از درونشون میاد -
6:58 - 7:00ساعتی در روز و ذره ذره.
-
7:00 - 7:02وقتی برادر بزرگتر من کلاس چهارم بود،
-
7:02 - 7:06یه مقاله در مورد پرندگان داشت
که باید روز بعد تحویل میداد، -
7:06 - 7:09و اصلا شروع نکرده بود.
-
7:09 - 7:13برای همین پدرم با یک کتاب
پرنده شناسی کنارش نشست، -
7:13 - 7:15کاغذ، مداد و پونز --
-
7:15 - 7:21بعضی از شما که کمی کمتر
جوون هستین پونز رو یادتون میاد-- -
7:21 - 7:24بعد پدرم به برادرم گفت،
-
7:24 - 7:26«پرنده به پرنده برو جلو، دوست من.
-
7:26 - 7:29مثلا اول در مورد پلیکان ها بخون.
-
7:29 - 7:33بعد با صدای خودت در
مورد پلیکان ها بنویس. -
7:33 - 7:36بعد برو سراغ پرنده کله سیاه امریکای شمالی،
-
7:36 - 7:38بعد در موردشون با صدای خودت برامون بگو.
-
7:39 - 7:40و بعد غازها.»
-
7:40 - 7:44بنابراین دو چیز مهم در مورد
نوشتن عبارتند از: پرنده به پرنده -
7:44 - 7:47و اولین پیش نویسها واقعا افتضاح هستن.
-
7:48 - 7:50اگر نمیدونین از کجا شروع کنین،
-
7:50 - 7:53یادتون باشه که تک تک
اتفاقاتی که براتون افتاده مال خودتونه، -
7:53 - 7:54و شروع میکنید به گفتنش.
-
7:55 - 7:58اگر مردم از شما خواستن که در
موردشون صمیمی تر بنویسین، -
7:58 - 8:00باید بهتر رفتار میکردن.
-
8:00 - 8:03(خنده حضار)
-
8:03 - 8:06(تشویق حضار)
-
8:07 - 8:10اگر یه روز بیدار بشید و
هیچ چیزی ننوشته باشین -
8:10 - 8:12حس میکنین توی جهنم هستین
-
8:12 - 8:15اینها روی قلبتون سنگینی میکنن:
-
8:15 - 8:19داستان هاتون، خاطرات،
چشم اندازها و آوازهاتون-- -
8:19 - 8:20حقیقتتون،
-
8:20 - 8:22نسخه شما از موضوعات--
-
8:22 - 8:24با صدای خودتون.
-
8:24 - 8:26تمام چیزی که واقعا باید به ما
ارائه بدین همینه، -
8:26 - 8:29و همچنین دلیل به دنیا اومدن شماست.
-
8:30 - 8:35هفت: انتشار و موفقیت های موقت خلاقانه
-
8:35 - 8:37چیزهایی هستن که
باید اونارو بازیابی کنین. -
8:38 - 8:41اینا کسی رو نمی کشن.
-
8:41 - 8:43صدمه میزنن، آسیب میزنن و تغییرتون میدن
-
8:43 - 8:45طوری که نمیتونین تصور کنین.
-
8:46 - 8:49بیشتر افراد مخرب و شروری
که من تا به حال شناختم -
8:49 - 8:52نویسندگان مردی هستند که فروش عظیمی داشتند.
-
8:53 - 8:57و با این حال، برگشتن به نفر اول بودن،
که تمام حقیقت در تضاده، -
8:57 - 9:00در ضمن چاپ شدن کار شما یک معجزه ست،
-
9:00 - 9:03اینکه داستان شما خوانده و شنیده بشه.
-
9:03 - 9:05فقط سعی کنید خودتون رو
به تدریج از تخیلات بیرون بکشید -
9:05 - 9:08که نشر کتابتون شما رو بهبود میده،
-
9:08 - 9:12که این سوراخ های شبیه پنیر سوئیسی
درون شما رو پر میکنه. -
9:12 - 9:14نمیتونه.
-
9:14 - 9:15نمیشه.
-
9:15 - 9:17اما نوشتن میتونه.
-
9:17 - 9:20در یک گروه کر و
یا یک گروه بلوگراس آواز خوندن هم می تونه -
9:20 - 9:24همچنین نقاشی کردن
دیوارها و یا نگاه کردن به پرنده ها -
9:24 - 9:27و یا از سگ های پیری پرستاری کردن
که هیچکس دیگه ای نمیکنه. -
9:29 - 9:32شماره هشت: خانواده.
-
9:33 - 9:36خانواده ها سخت و سخت و سخت هستن،
-
9:36 - 9:39مهم نیست که ممکنه چطور با محبت و
حیرت انگیز هم باشن. -
9:39 - 9:42باز هم، به شماره یک نگاه کنین.
-
9:42 - 9:43(خنده حضار)
-
9:43 - 9:47در جمع های خانوادگی که ناگهان
احساس به قتل رساندن یا خودکشی میکنین - -
9:47 - 9:48(خنده حضار)
-
9:48 - 9:50یادتون باشه که در تمام موارد،
-
9:50 - 9:56این یک معجزه ست که هر کدوم از ما، به
طور خاص، به وجود و به دنیا اومدیم. -
9:57 - 9:58زمین مدرسه بخششه.
-
9:58 - 10:01با بخشیدن خودتون شروع میشه.
-
10:01 - 10:04و بعد ممکنه در میز شام هم شروع کنین.
-
10:05 - 10:08اینجوری، میتونین
این کارو با شلوار راحتی انجام بدین. -
10:08 - 10:11(خنده حضار)
-
10:11 - 10:13وقتی "ویلیام بلیک" گفت، ما اینجاییم
-
10:13 - 10:16که یاد بگیریم پرتوهای عشق رو تحمل کنیم،
-
10:16 - 10:20میدونست که خانواده شما
میتونه بخش صمیمی از این باشه، -
10:20 - 10:23حتی اگر بخواین فریادزنان به زندگی
قشنگ کوچیک خودتون فرار کنین. -
10:24 - 10:26اما من قول میدم شما از پسش برمیاین.
-
10:26 - 10:30میتونی این کارو بکنی،
سیندرلا، از پسش برمیای، -
10:30 - 10:32و شگفت زده میشی.
-
10:33 - 10:35شماره نه: غذا.
-
10:36 - 10:39سعی کنین یکم بهتر انجام بدین.
-
10:39 - 10:41فکر میکنم میدونین منظورم چیه.
-
10:41 - 10:45(خنده حضار)
-
10:51 - 10:52شماره ده.
-
10:52 - 10:55(خنده حضار)
-
10:55 - 10:56سخاوت.
-
10:56 - 11:00سخاوت WD-40 معنوی است،
-
11:00 - 11:01یا بال های آب.
-
11:01 - 11:07راز فیض اینه که خداوند "هنری کیسینجر"
و "ولادیمیر پوتین" رو دوست داره -
11:07 - 11:08و منو.
-
11:08 - 11:13دقیقا به اندازه ای که اون
نوه جدید شما رو دوست داره. -
11:13 - 11:14خودتون سر دربیارین!
-
11:14 - 11:16(خنده حضار)
-
11:16 - 11:19حرکت سخاوتمندانه چیزیه که ما رو
تغییر میده و بهبود میبخشه. -
11:19 - 11:21و دنیای ما رو بهبود میبخشه.
-
11:21 - 11:25برای دریافت سخاوت، بگید، "کمک"
و بعد به کارتون بچسبید. -
11:25 - 11:28سخاوت دقیقا همونجایی
که هستید شما رو پیدا میکنه، -
11:28 - 11:30اما جایی که پیداتون میکنه
شما رو ترک نمیکنه. -
11:30 - 11:34و سخاوت شبیه "کسپر"
روح دوست داشتنی نیست، -
11:34 - 11:35متاسفانه.
-
11:35 - 11:38اما تلفن زنگ میخوره یا ایمیل میرسه
-
11:38 - 11:39و سپس در برابر تمام مشکلات،
-
11:39 - 11:42شما حس شوخ طبعی شما بهتون برمیگرده.
-
11:43 - 11:46خنده واقعا قداست داره.
-
11:47 - 11:50بهمون کمک میکنه که
دوباره و دوباره نفس بکشیم -
11:50 - 11:52و دوباره بهمون برمیگردونه،
-
11:52 - 11:55و این به ما ایمان
به زندگی و به همدیگه میده. -
11:56 - 12:00و یادتون باشه - سخاوت همیشه
آخرین بال زدنهاست. -
12:02 - 12:05یازده: خدا فقط به معنی خوبیست.
-
12:05 - 12:07این واقعا اونهمه ترسناک نیست.
-
12:07 - 12:12این یعنی دوست داشتن،
هوش شبیه سازی شده، -
12:12 - 12:15یا همونطور که از
"دتریوراتا"ی بزرگ یاد گرفتیم -
12:15 - 12:17"کلوچه کیهانی."
-
12:18 - 12:21یک اسم خوب برای خدا اینه: "من نه."
-
12:22 - 12:25"امرسون" گفته که شادترین فرد روی زمین
-
12:25 - 12:29کسیه که از طبیعت درسهای عبادت بیاموزه.
-
12:29 - 12:32پس زیاد بیرون برید و تماشا کنید.
-
12:32 - 12:36کشیش من گفت، میتونی زنبورها رو بطرف
پایین کوزه های دهن گشاد منحرف کنی -
12:36 - 12:38چون اونا نگاه نمیکنن،
-
12:38 - 12:43برای همین همینجوری حرکت میکنن و
به دیوارهای شیشه ای برخورد میکنن -
12:43 - 12:45و در آخر: .بیرون برید. جستجو کنید.
-
12:45 - 12:46راز زندگی.
-
12:47 - 12:49و در آخر: مرگ.
-
12:50 - 12:52شماره دوازده
-
12:53 - 12:54"وای" و "عجب".
-
12:55 - 13:00این خیلی سخته که وقتی چند نفری رو که
نمیتونین بدون اونا زندگی کنین بمیرن. -
13:00 - 13:03هرگز از این از دست داده ها خلاص نمیشین،
و مهم نیست که فرهنگ چی میگه، -
13:03 - 13:05لازم نیست اینکارو بکنین.
-
13:05 - 13:10ما مسیحیان به مرگ بعنوان یک
تغییر آدرس عظیم فکر میکنیم، -
13:10 - 13:15اما در هر صورت، فرد دوباره بطور کامل
در قلب شما زندگی میکنه -
13:15 - 13:17اگر اونو مهر و موم نکنین.
-
13:17 - 13:20مانند لئونارد کوهن گفت:
«در همه چیز رخنه وجود داره، -
13:20 - 13:22و به این روش نور وارد میشه.»
-
13:22 - 13:25و به این شکل دوباره مردم خودمون رو
به طور کامل زنده احساس میکنیم. -
13:27 - 13:31همچنین، آدما شما رو در
نامناسب ترین زمان ها -
13:31 - 13:34با صدای بلند به خنده میندازن،
-
13:34 - 13:36و این خبر فوق العاده خوبیه.
-
13:36 - 13:41اما فقدان اونها برای شما یک کابوس از
احساس غربت برای تمام عمر نیز میشه. -
13:41 - 13:46غم و اندوه و دوستان، زمان و اشک
شما را تا حدی التیام میده. -
13:46 - 13:50اشک شما و زمینی رو که روش
راه میرید رو شستشو و -
13:50 - 13:52تعمید و خیس و مرطوب میکنه.
-
13:52 - 13:55آیا میدونید اولین چیزی که
خداوند به موسی میگه چیه؟ -
13:56 - 13:59میگه: "کفشاتو در بیار."
-
13:59 - 14:03چونکه این زمین مقدسه،
تمام شواهد خلافشو نشون میده. -
14:03 - 14:06باورش سخته، اما این
حقیقی ترین چیزیه که من میدونم. -
14:06 - 14:10وقتی کمی مسن تر میشید،
مثل شخص ناچیز خودم، -
14:10 - 14:14متوجه میشید که مرگ به اندازه تولد مقدسه.
-
14:15 - 14:18و نگران نباشید - به زندگیتون ادامه بدین.
-
14:18 - 14:23تقریبا هر مرگی آسوده و لطیفه.
-
14:23 - 14:26با بهترین آدمایی که شما رو احاطه کردن.
-
14:26 - 14:28تا هر زمانی که نیاز دارید.
-
14:28 - 14:29شما تنها نخواهید بود.
-
14:31 - 14:34اونها بهتون کمک میکنن به هر چیزی که
در انتظار ماست عبور کنیم. -
14:35 - 14:37همونطور که "رام داس" گفته:
-
14:37 - 14:38«وقتی همه چیز گفته و انجام شد،
-
14:39 - 14:42همه ما واقعا فقط همدیگه
رو به خونه همراهی می کنیم.» -
14:43 - 14:45من فکر میکنم همینه،
-
14:45 - 14:47اما اگر به هر چیز دیگه ای فکر کنم،
-
14:47 - 14:48بهتون خبر میدم.
-
14:48 - 14:49متشکرم.
-
14:49 - 14:51(تشویق حضار)
-
14:51 - 14:52متشکرم.
-
14:52 - 14:54(تشویق حضار)
-
14:54 - 14:56وقتی ازم خواستن که بیام خیلی شگفت زده شدم،
-
14:56 - 14:59چون این قلمرو من نیست،
-
14:59 - 15:01تکنولوژی، طراحی یا سرگرمی.
-
15:01 - 15:05یعنی، قلمرو من نوعی
از ایمان و نوشتنه. -
15:05 - 15:08و نوعی گردش به همراه همدیگه ست.
-
15:08 - 15:09و من شگفت زده شدم،
-
15:09 - 15:14اما گفتن که میتونم صحبت کنم،
من هم گفتم: این عالیه. -
15:14 - 15:16(ویدئو) اگر نمیدونید از کجا شروع کنین،
-
15:16 - 15:19یادتون باشه هر اتفاقی که
براتون میافته مال خودتونه -
15:19 - 15:20و لازمه که اونو بگید.
-
15:20 - 15:23"آن لاموت": این روزها در امریکا
مردم خیلی ترسیدن و واقعا حس میکنن -
15:23 - 15:25محکوم به فنا هستن،
-
15:25 - 15:28و من فقط خواستم به مردم کمک کنم در
موردش حس شوخ طبعی خودشونو بدست بیارن -
15:28 - 15:31و متوجه بشن که مشکل چندانی نیست.
-
15:31 - 15:35اگر وارد عمل بشید،
-
15:36 - 15:39یک عمل واقعا سالم یا عاشقانه
و یا دوستانه رودست بگیرین، -
15:39 - 15:42احساسات عاشقانه و دوستانه بدست میارین.
- Title:
- ۱۲ حقیقتی که من از زندگی و نوشتن آموختم
- Speaker:
- آن لاموت
- Description:
-
آن لاموت چند روز قبل از این که ۶۱ ساله شود، تصمیم گرفت تا همه چیزهایی که در مورد آن ها مطمئن است را به رشته تحریر درآورد. او زندگی انسانی که در یک دنیای پیچیده، زیبا، و عاطفی زندگی می کند را توصیف می کند، و با لحن طنز و در عین حال عاقلانه خود در مورد خانواده، نویسندگی، معنی خدا، زندگی و ... مینویسد.
- Video Language:
- English
- Team:
- closed TED
- Project:
- TEDTalks
- Duration:
- 15:55
soheila Jafari approved Persian subtitles for 12 truths I learned from life and writing | ||
soheila Jafari edited Persian subtitles for 12 truths I learned from life and writing | ||
Leila Ataei accepted Persian subtitles for 12 truths I learned from life and writing | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for 12 truths I learned from life and writing | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for 12 truths I learned from life and writing | ||
Tara Emami edited Persian subtitles for 12 truths I learned from life and writing | ||
Tara Emami edited Persian subtitles for 12 truths I learned from life and writing | ||
reza Pakdaman edited Persian subtitles for 12 truths I learned from life and writing |