اندی هابسبام: کار سبز رو انجام بدید

اندی هابسبام از یک پویش تبلیغاتی تازه در مورد زندگی سبزتر می‌گوید.

خلاقیت عالی. در مواقع نیاز، ما به خلاقیت عالی نیاز داریم.

بحث کنید. خلاقیت عالی بصورت متحیرکننده، غیر ممطقی، منطقی، و غیر عقلانیای قدرتمند است.

خلاقیت عالی می تونه مدارا رو همه گیر بکنه، و آزادی رو قهرمان

و کاری بکنه که «آموزش» یک ایده فوق العاده به نظر بیاد.

( خنده)

خلاقیت عالی میتونه توجهها رو به محرومیت جلب کنه

یا نشون بده الزامی نیست که محرومیت اینطوری باشه

خلاقیت عالی می تونه سیاستمداران رو قابل انتخاب بکنه،

یا جناح های سیاسی رو غیرقابل انتخاب.

می تونه جنگ رو مثل یک فاجعه نشون بده یا یک نمایش مسخره.

خلاقیت، خالق ایدهها و باورهاست؛ شعارها رو به روی تی شرتهای ما میآره

و واژگان رو بر زبان ما.

مسیریابی هست که از طریق یک معمای غیر قابل نفوذ اخلاقی

راه سادهای رو به ما نشون میده.

علم باهوشه، ولی خلاقیت عالی چیز کمتر شناخته شدهای هست،

چیزی بیشتر جادویی. و ما الآن به این جادو نیاز داریم.

امروز روز مباداست.

آبوهوا داره به سرعت تغییر می کنه، خیلی سریع.

و اینجاست که ما به خلاقیت عالی نیاز داریم. برای کاری که فقط از اون برمیاد.

برای این که ما رو برانگیزه که متفاوت فکر کنیم، با جملات خلاق مهیج

برای این که ما رو وسوسه کنه که متفاوت عمل کنیم

با تکه خلاقیتهای نشاط آور...

و اکنون یک تکه از یک ابتکار، که من هم در آن سهم دارم.

استفاده از خلاقیت برای الهامبخشی به مردم. که سبزتر زندگی کنند...

ویدئو: مرد: می دونی، امروز به جای رانندگی میخوام پیاده برم.

راوی: و او راه افتاد، پیاده. و همین که راه میرفت چشمش به چیزهای عجیب و شگفتانگیزی افتاد

که اگر تصمیم نگرفته بود پیاده برود هرگز نمیدید.

یک آهوی کوهی، که پایش میخارید. یک موتور سیکلت در حال پرواز.

یک دختر و پدر که توسط یک دیوار اسرارآمیز از یک دوچرخه جدا شده بودند.

و آنوقت ایستاد. در حالی که زنی داشت جاویش راه میرفت.

همان زنی که به وقت بچهگی با او به صحرا گریخته بود

و قلب او را شکسته بود.

مطمئناً آن زن دیگر قدری سالخورده شده بود.

و واقعیت این بود که او بسیار سالخورده شده بود.

مرد، اما، تمام اشتیاق قدیمیاش را برای بازگشت زن احساس میکرد

«فورد،» مرد به نرمی صدایش کرد.

زن گفت: «هیچی نگو گاستی... هیچی نگو...»

«من یک چادر سراغ دارم، کنار یه ماشین کاراوان؛ دقیقاً ۳۰۰ یارد (۲۷۳ متر) از اینجا راهه.

بیا بریم اونجا، توی چادر، و عشق بازی کنیم.»

و آنها، تا همیشه با هم خوشحال زندگی کردند.

و این همه به خاطر آن بود که گاستی تصمیم گرفته بود آن روز را پیاده برود.

(تشویق)

اندی هابسبام: ما علم رو بدست آوردیم، ما با هم مباحثه داشتیم.

وظیفهی اخلاقی اما روی زمین مونده.

خلاقیت عالی لازم هست تا همهاش رو برداره،

تا ساده و واضح انجام بده؛

تا وصلش کنه. تا کاری بکنه که مردم کاری کنند.

پس این یک خواهشه، یک استدعا،

از جامعه فوقالعاده باهوش TED

بیایید در مقابل تغییرات آبوهوایی خلاق باشیم.

و بیاید سریع انجامش بدیم. متشکرم

(تشویق)