هنر، فناوری و طراحی چگونه رهبران خلاق را آگاه میسازند؟
-
0:00 - 0:03باید بگویم که از بودن
در اینجا بسیار خوشحالم -
0:03 - 0:06میدانم که از بیش از ۸۰ کشور
در اینجا حضور دارند. -
0:06 - 0:08پس این الگوی جدیدی برای من است
-
0:08 - 0:10که با تمام این کشورها صحبت کنم.
-
0:10 - 0:12مطمئنم از هر کشوری که هستید
-
0:12 - 0:14جلسه اولیا و مربیان را دارید.
-
0:14 - 0:16درباره جلسه اولیا و مربیان چیزی میدانید؟
-
0:16 - 0:19جلسههای مربوط به بچههایتان نه، آنهایی
که شما به عنوان بچه تجربه کردهاید. -
0:19 - 0:21که والدینتان به مدرسه میآیند و معلمتان
-
0:21 - 0:24با آنها صحبت میکند
و این کمی ناخوشایند است. -
0:24 - 0:27خب، یادم میآید که در کلاس سوم،
این تجربه را داشتم. -
0:27 - 0:30پدرم که هیچ وقت دست از کار نمیکشید
-
0:30 - 0:34یک کارگر سنتی مهاجر از طبقه کارگر،
-
0:34 - 0:37به مدرسه آمد تا ببیند
پسرش چه کار میکند. -
0:37 - 0:39و معلم به او گفت، «میدانید،
-
0:39 - 0:41ریاضی و هنرِ جان خوب است.»
-
0:41 - 0:44و سرش را تکان داد (به نشانه تأیید).
-
0:44 - 0:46روز بعد دیدم پدرم در حال صحبت با یک مشتری
-
0:46 - 0:50در فروشگاه توفو (یک نوع غذای ژاپنی) گفت:
«میدانید، ریاضیِ جان خوب است.» -
0:50 - 0:53(صدای خنده)
-
0:53 - 0:55و این همیشه در زندگی در یادم باقی ماند.
-
0:55 - 0:58چرا بابا نگفت هنر؟ هنر چه مشکلی داشت؟
-
0:58 - 1:02چرا؟ این به یک سوال
در همه زندگی من تبدیل شد -
1:02 - 1:05و مشکلی نبود، چون خوب بودن در ریاضی
-
1:05 - 1:08باعث شد برایم یک کامپیوتر بخرد،
و بعضی از شما این را یادتان است -
1:08 - 1:10که اولین کامپیوتر من بود.
-
1:10 - 1:14چه کسی اپل ۲ داشت؟ کاربران اپل ۲. عالیه.
(صدای تشویق) -
1:14 - 1:17همانطور که یادتان است،
اپل ۲ هیچ کاری نمیکرد. (صدای خنده) -
1:17 - 1:20آن را به برق وصل میکردید،
تایپ میکردید و نوشته سبز ظاهر میشد. -
1:20 - 1:22بیشتر وقتها میگفت
که شما اشتباه میکنید. -
1:22 - 1:24این کامپیوتری بود که ما میشناختیم.
-
1:24 - 1:26با این کامپیوتر بود که من یاد گرفتم
-
1:26 - 1:30چگونه به دانشگاه امآیتی بروم
که رویای پدرم بود. و البته در امآیتی -
1:30 - 1:33در مورد تمام سطوح کامپیوترها آموختم
-
1:33 - 1:37و پس از آن، به مدرسه هنر رفتم
تا از کامپیوترها فرار کنم، -
1:37 - 1:39و از آن به بعد،
به کامپیوترها بیشتر به عنوان -
1:39 - 1:41یک فضای غیرمادی برای فکر کردن نگاه کردم.
-
1:41 - 1:44و من تحت تأثیر هنر اجرا قرار گرفته بودم --
-
1:44 - 1:48این مربوط به ۲۰ سال پیش است.
من از مردم یک کامپیوتر ساختم. -
1:48 - 1:51آزمایش کامپیوتر انسانی نامیده شد.
-
1:51 - 1:55من یک مدیر برق دارم،
یک درایور ماوس، حافظه و غیره، -
1:55 - 1:59و من این را در کیوتو ساختم،
پایتخت قدیم ژاپن. -
1:59 - 2:01این یک اتاق است
که به دو نیمه تقسیم شده است. -
2:01 - 2:03من کامپیوتر را روشن کردم،
-
2:03 - 2:06و این دستیارها یک دیسک فلاپی خیلی بزرگ
-
2:06 - 2:09که از مقوا ساخته شده را
درون کامپیوتر قرار میدهند. -
2:09 - 2:14و درایور فلاپی دیسک، آن را میپوشد.
(صدای خنده) -
2:14 - 2:16اولین بخش آن را پیدا میکند،
-
2:16 - 2:21و البته آن را به گذرگاه تحویل میدهد.
-
2:21 - 2:25گذرگاه، داده را با پشتکار به کامپیوتر،
-
2:25 - 2:28به حافظه، واحد پردازش،
ویدئو رَم و غیره میرساند. -
2:28 - 2:33و این یک کامپیوتر واقعی است.
این واقعاً یک گذرگاه است. (صدای خنده) -
2:33 - 2:36سریع به نظر میرسد.
این یک درایور ماوس است، -
2:36 - 2:38که در موقعیت X و Y قرار گرفته.
(صدای خنده) -
2:38 - 2:39به نظر میرسد سریع عمل میکند،
-
2:39 - 2:43اما در واقع یک کامپیوتر خیلی کُند است،
و وقتی من متوجه شدم -
2:43 - 2:47که این کامپیوتر چقدر
از یک کامپیوتر سریع، کُندتر است، -
2:47 - 2:51باعث شد نسبت به کامپیوترها
و فناوری به طور کلی شگفتزده شوم. -
2:51 - 2:54من میخواهم در مورد چهار موضوع صحبت کنم.
-
2:54 - 2:57سه موضوع اول، در مورد چگونگی کنجکاوی من
-
2:57 - 3:01نسبت به فناوری، طراحی و هنر هستند،
این که چگونه از هم تفکیک میشوند، -
3:01 - 3:04چگونه همپوشانی دارند،
و همچنین موضوعی که آن را بر عهده داشتم -
3:04 - 3:06از چهار سال پیش که مدیر
-
3:06 - 3:10دانشکده طراحی رود آیلند شدم: رهبری.
-
3:10 - 3:13من در این مورد صحبت میکنم
که چگونه به دنبال این بودم -
3:13 - 3:17که این چهار حوزه را
در یک آزمایش با هم ترکیب کنم. -
3:17 - 3:20خب از فناوری شروع میکنم،
-
3:20 - 3:22فناوری چیز فوقالعادهای است.
-
3:22 - 3:25زمانی که اپل ۲ عرضه شد،
واقعاً نمیتوانست کاری انجام دهد. -
3:25 - 3:28میتوانست متن را نشان دهد
-
3:28 - 3:31و پس از کمی انتظار، چیزهایی را داشتیم
که تصویر نامیده میشدند. -
3:31 - 3:34اولین باری که یک کامپیوتر
تصاویر را نشان داد، -
3:34 - 3:36یادتان است؟ آن تصاویر جذاب و تمام رنگی؟
-
3:36 - 3:40و پس از چند سال،
ما صدای با کیفیت سیدی را داشتیم. -
3:40 - 3:42باورنکردنی بود. میتوانستید
در کامپیوتر به صدا گوش کنید. -
3:42 - 3:46و سپس فیلمها، از طریق سیدی رام.
شگفتآور بود. -
3:46 - 3:48آن هیجان را به یاد دارید؟
-
3:48 - 3:52و پس از آن، مرورگر (اینترنتی) به وجود آمد.
مرورگر عالی بود، -
3:52 - 3:55ولی خیلی ابتدایی بود،
با پهنای باند خیلی کم. -
3:55 - 3:58اول متن، بعد تصویر، ما صبر کردیم،
-
3:58 - 4:00صدای با کیفیت سیدی در شبکه،
-
4:00 - 4:04سپس فیلمها بر روی اینترنت.
باورنکردنی بود. -
4:05 - 4:07و پس از آن، گوشیهای موبایل اتفاق افتادند،
-
4:08 - 4:13متن، تصویر، صدا، ویدئو.
و اکنون ما آیفون -
4:13 - 4:17آیپد و اندروید داریم
همراه با متن، ویدئو، صوت و غیره. -
4:17 - 4:19این الگوی کوچک را میبینید؟
-
4:19 - 4:22شاید ما در یک حلقه گرفتار شده باشیم.
-
4:22 - 4:25این امکانات حاصل از پردازش، چیزی بوده که
-
4:25 - 4:28سوال من در حدود ۱۰ سال گذشته بوده است.
-
4:28 - 4:32و ما طراحی را بررسی کردیم،
همانطور که بیشتر چیزها را درک میکنیم، -
4:32 - 4:36و من مشتاق بودم که طراحی را
همراه با فناوری درک کنم. -
4:36 - 4:40و من یک آزمایش کوچک دارم
که یک درس طراحی سریع به شما میدهد. -
4:41 - 4:43طراحان در مورد ارتباط میان شکل
-
4:43 - 4:46و محتوا، محتوا و شکل صحبت میکنند.
حالا این یعنی چه؟ -
4:46 - 4:49خب، محتوا این کلمه است: هراس.
-
4:49 - 4:54این یک کلمه چهار حرفی است.
هراس، حس بدی را منتقل میکند. -
4:55 - 4:59هراس با یک فونت نازک نوشته شده است،
پس زیاد تنشزا نیست. -
4:59 - 5:01اگر آن را با یک فونت خیلی نازک بنویسید،
-
5:01 - 5:05مثل این است که:
«اوه، هراس، چه اهمیتی دارد؟» (صدای خنده) -
5:05 - 5:08همان فونت خیلی نازک را بزرگ کنید،
-
5:08 - 5:11و وای، ترسناک است. هراس!
-
5:11 - 5:12میبینید که چگونه با تغییر اندازه،
-
5:12 - 5:17میتوان شکل را تغییر دارد. محتوا هم
مشابه است، ولی احساس متفاوتی خواهید داشت. -
5:17 - 5:19فونت نوشته را به این فونت تغییر میدهید،
-
5:19 - 5:22و این بامزه است.
مانند فونت دزدان دریایی است. -
5:22 - 5:25مثل فونت کاپیتان جک اسپارو.
هی! هراس! -
5:25 - 5:27اَه! این اصلا ترسناک نیست.
در واقع خندهدار است. -
5:27 - 5:31یا این هراس. شبیه به یک فونت کلوب شبانه.
(صدای خنده) -
5:32 - 5:34ما باید به هراس برویم!
(صدای خنده) -
5:34 - 5:37جالب است نه؟
(صدای خنده) (صدای تشویق) -
5:37 - 5:39فقط یک محتوا را تغییر میدهد.
-
5:39 - 5:41یا حروف آن را به این شکل
به هم نزدیک میکنید. -
5:41 - 5:43مثل نوشته روی عرشه تایتانیک به هم میچسبند
-
5:43 - 5:47و شما نسبت به حروف احساس تأسف میکنید.
من هراس را احساس میکنم. -
5:47 - 5:49شما به آنها احساس دارید.
-
5:49 - 5:51یا آن را به چیزی
شبیه به این عوض کنید. -
5:51 - 5:54خیلی باکلاس است. مثل این که هراس
اسم یک رستوران گرانقیمت است. -
5:55 - 5:57من هیچ وقت نمیتوانم به آن بروم.
(صدای خنده) -
5:57 - 6:02این یک هراس جذاب است.
اما این شکل و محتوا است. -
6:02 - 6:05اگر شما فقط یک حرف
در آن محتوا را عوض کنید، -
6:05 - 6:09یک کلمه خیلی بهتری دارید،
یک محتوای خیلی بهتر: رها. -
6:10 - 6:13«رها» یک کلمه عالی است. میتوانید
تقریبا به هر روشی آن را ارائه کنید. -
6:13 - 6:16«رها»ی پررنگ مثل رهایی (نلسون) ماندلا.
-
6:16 - 6:19مثل این است که:
بله، من میتوانم رها (آزاد) باشم. -
6:19 - 6:22با فونت نازک: آه، میتوانم راحت نفس بکشم.
-
6:22 - 6:25عالی است. یا حتی نوشتن رها با فاصله،
-
6:25 - 6:28مثل این که: آه، من میتوانم
راحت نفس بکشم. خیلی آسان. -
6:28 - 6:31و من میتوانم به آن
یک پس زمینه آبی و یک کبوتر اضافه کنم، -
6:31 - 6:34و رهایی «دون دریپر» (یک شخصیت داستانی)
را دارم. (صدای خنده) -
6:34 - 6:38پس متوجه شدید؟
شکل، محتوای، طراحی، به این شکل کار میکند. -
6:38 - 6:40چیز قدرتمندی است. تقریباً مانند جادو است.
-
6:40 - 6:44مثل جادوگری است که در TED دیدیم. جادو است.
-
6:44 - 6:46طراحی این کار را میکند.
-
6:47 - 6:50و من کنجکاو بودم که طراحی و فناوری
چگونه از هم تفکیک میشوند، -
6:50 - 6:51و میخواهم یک کار قدیمی را
-
6:51 - 6:54که دیگر نشان نمیدهم، نشان دهم
تا کارهای گذشتهام را توضیح دهم. -
6:55 - 6:57خب -- بله.
-
6:57 - 7:00خب من در دهه ۹۰ کارهای زیادی انجام دادم.
-
7:00 - 7:03این یک مربع بود که
به صدا واکنش نشان میدهد. -
7:03 - 7:06مردم از من میپرسند که چرا آن را
درست کردم. مشخص نیست. (صدای خنده) -
7:06 - 7:12ولی من فکر میکردم
این جالب خواهد بود که مربع -
7:12 - 7:18به من واکنش نشان دهد،
و بچههایم آن موقع کوچک بودند، -
7:18 - 7:21و بچههایم با این چیزها بازی میکردند
مثل گفتن «اااه» -
7:21 - 7:23میگفتند «بابا، اااه، اااه».
میدانید، اینجوری. -
7:23 - 7:26ما به فروشگاه کامپیوتر میرفتیم،
و آنها همین کار را انجام میدادند. -
7:26 - 7:29و آنها میگفتند: «بابا، چرا این کامپیوتر
به صدا واکنش نشان نمیدهد؟» -
7:29 - 7:33و در همین زمان بود که من میخواستم بدانم
چرا کامپیوترها به صدا واکنش نشان نمیدهند؟ -
7:33 - 7:36پس من این را به عنوان یک آزمایش
در همان زمان درست کردم. -
7:36 - 7:38سپس وقت زیادی را به کار در زمینه
-
7:38 - 7:42گرافیکهای تعاملی و چیزهایی شبیه به این
صرف کردم، و بعد آن را ادامه ندادم -
7:42 - 7:45چون دانشجویانم در امآیتی آن را
بهتر از من انجام میدادند، -
7:45 - 7:46پس مجبور شدم این کار را ادامه ندهم.
-
7:46 - 7:49ولی در سال ۹۶، آخرین کار را ساختم
که سیاه و سفید بود. -
7:49 - 7:53کاملاً سیاه و سفید بود
و به صورت ریاضیات اعداد صحیح. -
7:53 - 7:54«ضربه، تایپ، نوشتن» نامیده میشد.
-
7:54 - 7:58یک ادای احترام بود
به ماشین تحریر فوقالعادهای -
7:58 - 8:02که مادرم در زمانی که
منشی حقوقی بود با آن تایپ میکرد. -
8:02 - 8:04ده عملکرد داشت. (صدای تایپ کردن)
-
8:04 - 8:06(صدای تایپ کردن)
-
8:07 - 8:10اینجا دکمه شیفت را میزنم.
-
8:10 - 8:14ده عملکرد. یکی این که حروف را میچرخاند.
-
8:14 - 8:18(صدای تایپ کردن)
-
8:18 - 8:25یکی حلقه اعداد. (صدای تایپ کردن)
-
8:25 - 8:28این بیست سال پیش درست شده،
پس یک جورهایی -- -
8:28 - 8:29بگذارید ببینیم، این --
-
8:29 - 8:31من فیلم فرانسوی «بالن قرمز» را دوست دارم.
-
8:31 - 8:34فیلم فوقالعادهای است، نه؟
من این فیلم را دوست دارم، پس، -
8:34 - 8:38این مثل بازی کردن روی آن است.
(صدای تایپ) (صدای زنگ ماشین تحریر) -
8:38 - 8:41آرام است. مثل این. (صدای خنده)
-
8:43 - 8:46این آخرین مورد را هم نشان میدهم.
این در مورد تعادل است. -
8:46 - 8:48شبیه به تایپ کردن پر استرس است.
-
8:48 - 8:51پس اگر بر روی کیبورد تایپ کنید،
میتوانید آن را متعادل کنید. -
8:51 - 8:53(صدای خنده)
-
8:53 - 8:56اگر G را بزنید، زندگی خوب است،
پس من همیشه میگویم، -
8:56 - 8:59«G را بزن و همه چیز درست میشود.»
-
8:59 - 9:01ممنونم. (صدای تشویق)
-
9:01 - 9:04ممنونم.
-
9:05 - 9:07خب این برای ۲۰ سال پیش بود،
-
9:07 - 9:12و من همیشه هنر را
به صورت جانبی دنبال میکردم. -
9:12 - 9:15پس از مدیریت دانشکده طراحی رود آیلند،
به طور جدی وارد هنر شدم، -
9:15 - 9:18و هنر چیز فوقالعادهای است،
هنرهای زیبا، هنرهای ناب. -
9:18 - 9:21میدانید، وقتی مردم میگویند:
«من هنر را درک نمیکنم. -
9:21 - 9:25اصلا آن را درک نمیکنم.»
این یعنی هنر درست کار میکند، میدانید؟ -
9:25 - 9:28این یعنی هنر باید مبهم باشد،
پس زمانی که میگویید -
9:28 - 9:31«من آن را درک نمیکنم»،
یعنی آه، این فوقالعاده است. (صدای خنده) -
9:31 - 9:34هنر این کار را میکند،
چون هنر در مورد سؤال پرسیدن است. -
9:34 - 9:36سؤالهایی که ممکن است
قابل جواب دادن نباشند. -
9:36 - 9:39در دانشکده طراحی رود آیلند،
ما یک واحد فوقالعاده داریم به نام -
9:39 - 9:41آزمایشگاه طبیعت ادنا لاورنس
که ۸۰ هزار نمونه دارد. -
9:41 - 9:45نمونههایی از حیوانات، استخوان،
مواد معدنی، گیاهان. -
9:45 - 9:48در رود آیلند اگر یک حیوان
در جاده تصادف کند، -
9:48 - 9:51به ما زنگ میزنند
و ما آن را تاکسیدرمی میکنیم. -
9:51 - 9:53و چرا ما این واحد را داریم؟
-
9:53 - 9:57چون در دانشکده طراحی رود آیلند،
شما باید به حیوان واقعی نگاه کنید، -
9:57 - 10:00به شی، تا متوجه حجم آن شوید
و آن را درک کنید. -
10:00 - 10:03در دانشکده طراحی رود آیلند، شما
اجازه ندارید از روی یک تصویر نقاشی بکشید. -
10:03 - 10:05و بسیاری از من میپرسند:
جان، آیا نمیتوانید فقط -
10:05 - 10:08همه اینها را دیجیتالی کنید؟
اینطور بهتر نیست؟ -
10:08 - 10:12و من معمولاً میگویم، خب،
چیز خوبی در مورد روشهای قدیمی وجود دارد. -
10:13 - 10:15چیز متفاوتی در مورد آن وجود دارد،
-
10:15 - 10:17چیزی که ما باید بفهمیم در مورد این که
-
10:17 - 10:20چطور کارها را انجام دادهایم،
حتی در این عصر جدید. -
10:20 - 10:23من یک دوست خوب دارم.
او یک هنرمند رسانه جدید است -
10:23 - 10:27به نام توتا هاسگاوا. او در لندن زندگی
میکند، نه در واقع در توکیو است. -
10:27 - 10:29ولی زمانی که در لندن بود، یک بازی
-
10:29 - 10:32با همسرش انجام میداد.
او به مغازههای عتیقهفروشی میرفت، -
10:32 - 10:34و بازی به این صورت بود:
-
10:34 - 10:37وقتی او به عتیقهای که
میخواست نگاه میکرد، -
10:37 - 10:40ما از مغازهدار، در مورد
داستان آن عتیقه میپرسیم، -
10:40 - 10:42و اگر داستان خوبی بود، آن را میخریم.
-
10:42 - 10:45پس آنها به عتیقهفروشی میرفتند،
و به یک فنجان نگاه میکردند، -
10:45 - 10:47و میگفتند: «به ما در مورد این فنجان بگو.»
-
10:47 - 10:49و مغازهدار میگفت: «قدیمی است.»
(صدای خنده) -
10:49 - 10:53«بیشتر بگو.»
«اوه، خیلی قدیمی است.» (صدای خنده) -
10:53 - 10:55و او بارها میدید که ارزش اجناس عتیقه
-
10:55 - 10:58کاملاً مربوط به قدیمی بودن است.
-
10:58 - 11:00و به عنوان یک هنرمند رسانه،
او واکنش نشان داد و گفت: -
11:00 - 11:03میدانید، حرفه من کاملاً صرف
درست کردن هنر رسانه جدید شده است. -
11:03 - 11:08مردم میگویند: «وای، هنر تو، این چیست؟»
این رسانه جدید است. -
11:08 - 11:11و او متوجه شد، این ربطی
به جدید یا قدیمی بودن ندارد. -
11:11 - 11:13مربوط به چیزی بین آنهاست.
-
11:13 - 11:18مربوط به خاک «قدیمی» یا ابر «جدید» نیست.
مربوط به خوب بودن است. -
11:18 - 11:23ترکیب ابر و خاک، اقدام را شکل میدهد.
-
11:23 - 11:25آن را در تمام هنرهای
جالب امروزی میبینید. -
11:25 - 11:27در تمام کسبوکارهای جالب امروزی.
-
11:27 - 11:31این که چگونه این دو را برای ساختن
چیزهای خوب ترکیب میکنیم، جالب است. -
11:32 - 11:34پس هنر سوالهایی ایجاد میکند،
-
11:34 - 11:39و رهبری چیزی است
که سوالهای زیادی میپرسد. -
11:39 - 11:41ما دیگر به راحتی کار نمیکنیم.
-
11:41 - 11:44ما دیگر یک نظام استبدادی ساده نیستیم.
-
11:45 - 11:48به عنوان یک مثال از استبداد،
من یک بار در روسیه بودم -
11:48 - 11:50و به سنت پترزبورگ
و یک بنای ملی رفته بودم -
11:50 - 11:53و این تابلو را دیدم که میگفت:
«روی چمنها راه نروید.» -
11:53 - 11:55و من فکر کردم که من
انگلیسی صحبت میکنم. -
11:55 - 11:58و این تابلو تنها با من حرف میزند.
این عادلانه نیست. -
11:58 - 12:00اما یک تابلو به زبان روسی پیدا کردم،
-
12:00 - 12:03و این بهترین تابلو برای ممنوع کردن بود.
-
12:03 - 12:06میگفت: «شنا ممنوع،
پیادهروی ممنوع، همه چیز ممنوع.» -
12:06 - 12:12«گیاهان ممنوع» مورد علاقه من است. چرا باید
یک گیاه را به بنای ملی بیاورید؟ نمیدانم. -
12:12 - 12:14و همچنین «عشق ممنوع». (صدای خنده)
-
12:14 - 12:17پس این استبداد است.
-
12:18 - 12:20و از نظر ساختاری چیست؟
-
12:20 - 12:22یک سلسله مراتب است. همه میدانیم
سلسله مراتب روشی است که -
12:22 - 12:26امروزه بسیاری سیستمها را با آن اداره
میکنیم. ولی میدانیم که مختل شده است. -
12:26 - 12:29اکنون به جای یک درخت، یک شبکه است.
-
12:29 - 12:32به جای سلسله مراتب، یک همبستگی است.
و این کمی بد شکل است. -
12:33 - 12:36و من بر این باورم که امروزه، رهبران با
-
12:36 - 12:37چگونه متفاوت رهبری کردن، مواجه شدهاند.
-
12:37 - 12:40این کاری است که من با همکارم، بکی برمونت
-
12:40 - 12:42در مورد رهبری خلاقانه انجام دادم.
-
12:42 - 12:45میتوان چه چیز از هنرمندان
و طراحان در زمینه رهبری آموخت؟ -
12:45 - 12:48چون از جنبههای مختلفی،
یک رهبر عادی عاشق اشتباه نکردن است. -
12:49 - 12:52اما کسی که خلاق است،
عاشق یاد گرفتن از اشتباهات است. -
12:52 - 12:56یک رهبر سنتی میخواهد
همیشه کار درست را انجام دهد، -
12:56 - 13:00در حالی که یک رهبر خلاق
امیدوار است که کار درست را انجام دهد. -
13:00 - 13:03و امروزه این چارچوب مهم است، در این فضای
-
13:03 - 13:07پیچیده و مبهم. و من باور دارم که چیزهای
زیادی میتوان از هنرمندان و طراحان آموخت. -
13:08 - 13:11من اخیراً نمایشی در لندن داشتم
که دوستانم من را به آن -
13:11 - 13:13دعوت کردند که چهار روز به لندن بروم،
-
13:13 - 13:16بر روی یک گودال شن بنشینم
و من گفتم عالیه. -
13:16 - 13:20و من چهار روز هر روز شش ساعت
بر روی یک گودال شن نشستم، -
13:20 - 13:23و ملاقاتهای شش دقیقهای
با یک نفر در لندن داشتم. -
13:23 - 13:24و این واقعاً بد بود.
-
13:24 - 13:28اما من به مردم گوش میکردم
و مشکلات آنها را میشنیدم، -
13:28 - 13:30بر روی شن مینوشتم
و سعی میکردم مسائل را حل کنم، -
13:30 - 13:33و فهمیدن این که در حال انجام
چه کاری هستم، سخت بود. -
13:33 - 13:35میدانید؟ برای چهار روز
فقط ملاقاتهای رو در رو بود. -
13:35 - 13:37و در واقع مثل رئیس جمهور بودن بود.
-
13:37 - 13:41من میگفتم: «اوه، شغل من ریاست جمهور است.
من قرارهای زیادی دارم، میدانید؟» -
13:41 - 13:42و در پایان آزمایش،
-
13:42 - 13:45من متوجه شدم چرا این کار را انجام میدهم.
-
13:45 - 13:49چون ما رهبران، ارتباط ایجاد میکنیم
-
13:49 - 13:53ارتباطاتی غیرمحتمل
و امیدواریم اتفاقی بیافتد، -
13:53 - 13:55و در آن اتاق من ارتباطات زیادی
-
13:55 - 13:59بین مردم لندن یافتم، و بنابراین رهبری،
-
13:59 - 14:02مرتبط کردن مردم،
امروزه سوال بسیار خوبی است. -
14:02 - 14:04چه در سلسله مراتب باشید و چه در همبستگی،
-
14:04 - 14:06این یک چالش طراحی فوقالعاده است.
-
14:06 - 14:10و یک کاری که من انجام دادم، تحقیق کردن بود
-
14:10 - 14:14بر روی سیستمهایی که
میتوانند فناوری و رهبری را -
14:14 - 14:15با یک جنبه هنر و طراحی ترکیب کنند.
-
14:15 - 14:19بگذارید چیزی را نشان دهم
که هیچ جا نشان ندادم. -
14:19 - 14:21این یک نوع طرح اولیه است.
طرح اولیه یک برنامه -
14:21 - 14:24آن را در پایتون نوشتم.
فوتوشاپ را میشناسید؟ -
14:24 - 14:28این پاورشاپ نامیده میشود، و کارکرد آن
-
14:28 - 14:32تصویرسازی یک سازمان است.
میدانید، مدیرعامل هیچوقت در بالا نیست. -
14:32 - 14:34مدیرعامل در مرکز سازمان است.
-
14:34 - 14:36ممکن است سازمان،
زیربخشهای مختلفی داشته باشد، -
14:36 - 14:38و ممکن است بخواهید
بخشهای مختلفی را بررسی کنید. -
14:38 - 14:42مثلا بخشهای سبز عملکرد خوبی دارند،
بخشهای قرمز عملکرد ضعیفی دارند. -
14:42 - 14:45شما به عنوان رهبر چگونه
جستجو میکنید؟ ارتباط برقرار میکنید؟ -
14:45 - 14:47کارها را انجام میدهید؟ مثلا ممکن است
-
14:47 - 14:50یک بخش را باز کنید
و زیربخشهای متفاوتی بیابید، -
14:50 - 14:54و میدانید که شخصی را
در بخش اکو میشناسید، اینجا -
14:54 - 14:55و
-
14:56 - 14:59این افراد در بخش اکو هستند، افرادی که شاید
-
14:59 - 15:02به عنوان مدیرعامل با آنها تعامل داشته
باشید، افرادی در طول سلسله مراتب. -
15:02 - 15:05و بخشی از چالش مدیرعامل، پیدا کردن
-
15:05 - 15:08ارتباطات میان بخشهاست، و شاید نگاهی هم
به تحقیق و توسعه بیاندازید، -
15:08 - 15:12و آنجا فردی را پیدا کنید
که بین دو بخش مشترک است، -
15:12 - 15:15و این فرد مهمی برای تعامل است.
-
15:15 - 15:19پس ممکن است بخواهید یک صفحه باز کنید
-
15:20 - 15:22در مورد نحوه تعامل با این افراد.
-
15:22 - 15:23چقدر با آنها قهوه میخورید؟
-
15:23 - 15:27چقدر با آنها تماس میگیرید
و ایمیل میفرستید؟ -
15:27 - 15:30محتوای ایمیل آنها چیست؟ هدف از آن چیست؟
-
15:30 - 15:32شاید رهبران بتوانند از این سیستمها برای
-
15:32 - 15:35تنظیم بهتر کارکرد آنها
در همبستگی استفاده کنند. -
15:36 - 15:39همچنین میتوانید استفاده از فناوریهایی
مانند لومینوسو را در نظر داشته باشید -
15:39 - 15:41بچههای کمبریج که به دنبال
-
15:41 - 15:44تحلیل عمیق متن بودند.
محتوای ارتباطات شما چیست؟ -
15:44 - 15:48پس من بر این باورم که
این نوع سیستمها مهم هستند. -
15:48 - 15:50آنها سیستمهای رسانه اجتماعی
رهبران را هدف قرار دادهاند. -
15:50 - 15:54و من فکر میکنم رشد این نوع دیدگاه
-
15:54 - 15:59با ورود رهبران بیشتری به
فضای هنر و طراحی آغاز میشود، -
15:59 - 16:03چون هنر و طراحی امکان
چنین تفکری را به شما میدهند، -
16:03 - 16:04پیدا کردن سیستمهای مختلفی مثل این،
-
16:04 - 16:06و من تنها چنین تفکری
را شروع کردهام، -
16:06 - 16:09پس خوشحالم که آن را با شما
به اشتراک گذاشتهام. -
16:09 - 16:12در پایان، میخواهم از همه شما تشکر کنم
-
16:12 - 16:15برای توجهتان. بسیار سپاسگزارم.
(صدای تشویق) -
16:15 - 16:18(صدای تشویق)
- Title:
- هنر، فناوری و طراحی چگونه رهبران خلاق را آگاه میسازند؟
- Speaker:
- جان میدا
- Description:
-
جان میدا، رئیس دانشکده طراحی رود آیلند، در یک سخنرانی طنزآمیز و جالب، داستان زندگی کاری خود در هنر، طراحی و فناوری را بیان میکند و با ارائه تصویری از رهبری خلاق در آینده، آن را به پایان میرساند. نسخههای اولیه نخستین کارهای میدا را تماشا کنید -- و حتی کامپیوتری که از انسانها ساخته شده است.
- Video Language:
- English
- Team:
- closed TED
- Project:
- TEDTalks
- Duration:
- 16:41
sadegh zabihi approved Persian subtitles for How art, technology and design inform creative leaders | ||
sadegh zabihi edited Persian subtitles for How art, technology and design inform creative leaders | ||
sadegh zabihi accepted Persian subtitles for How art, technology and design inform creative leaders | ||
sadegh zabihi edited Persian subtitles for How art, technology and design inform creative leaders | ||
Pedram Pourasgari edited Persian subtitles for How art, technology and design inform creative leaders | ||
Pedram Pourasgari edited Persian subtitles for How art, technology and design inform creative leaders | ||
Pedram Pourasgari edited Persian subtitles for How art, technology and design inform creative leaders | ||
Pedram Pourasgari edited Persian subtitles for How art, technology and design inform creative leaders |