Return to Video

بیایید از سکس حرف بزنیم - جان بوهانون و گروه بِلک لِیبل موومنت

  • 0:46 - 0:49
    بگذارید دربارهی حقایق زندگی حرف بزنیم.
  • 0:49 - 0:52
    آن گفتگویی را در دوران کودکی به یاد میارید
  • 0:52 - 0:53
    که دربارهی سکس
  • 0:53 - 0:55
    یا مواد مخدر
  • 0:55 - 0:58
    با پدر و مادرتان و یا یک بزرگتر قابل اعتماد داشتید؟
  • 0:58 - 1:00
    شاید نه
  • 1:00 - 1:01
    چون این یک افسانهست.
  • 1:01 - 1:03
    شما با بچهها دربارهی اینجور چیزها حرف نمیزنید.
  • 1:03 - 1:05
    خیلی خجالتآورست.
  • 1:09 - 1:11
    و، هی، شاید درست هم همین باشد.
  • 1:11 - 1:13
    ما دهههاست که حقایق زندگی را به بیرون از حیطهی خودمان حواله دادیم.
  • 1:13 - 1:15
    ما میلیاردها دلار برای این خرج میکنیم.
  • 1:15 - 1:18
    پس، چرا با بچهها حرف بزنیم در حالیکه میتونیم تلویزیون را روشن کنیم؟
  • 1:18 - 1:22
    من دربارهی مواد از روی یک تخممرغ و یک ماهیتابه چیز یاد گرفتم:
  • 1:22 - 1:24
    «این مواد مخدرست،
  • 1:24 - 1:25
    و این مغز شما تحت تاثیر موادست.
  • 1:25 - 1:26
    پسسسسسس.
  • 1:26 - 1:28
    سوالی دارید؟»
  • 1:28 - 1:30
    آره، در واقع، داشتم.
  • 1:30 - 1:32
    اما اینجا کاری به سوالها ندارم.
  • 1:37 - 1:38
    به دادهها کار دارم.
  • 1:39 - 1:41
    در دههی ۱۹۸۰ وقتی من داشتم بزرگ میشدم،
  • 1:41 - 1:43
    این دادهها پدر مادرها را وحشتزده کرده بود:
  • 1:43 - 1:47
    ٪۱ از سال آخریهای دبیرستان هروئین را تجربه کرده بودند،
  • 1:47 - 1:48
    ٪۱۲ مواد توهمزا را،
  • 1:48 - 1:49
    ٪۱۲ آرام بخش ها،
  • 1:49 - 1:51
    ٪۱۷ کوکایین،
  • 1:51 - 1:53
    ٪۲۶ داروهای محرک،
  • 1:53 - 1:56
    و بیش از ۵۰٪ از ما حشیش را تجربه کرده بودیم.
  • 1:56 - 1:58
    یک بیماری همهگیر بود!
  • 1:58 - 1:59
    دستکم، این چیزی بود که آنها به ما گفتند.
  • 1:59 - 2:03
    و حشیش یک دروازه بود، که شما را به کلی موضوع دشوارتر هدایت میکرد.
  • 2:03 - 2:07
    البته، ۹۲٪ از ماها الکل مینوشیدیم،
  • 2:07 - 2:10
    و آن، تعداد بیشتری از ما را در مقایسه با مجموع دیگر مخدرها به کشتن میداد.
  • 2:10 - 2:13
    اما، مهم نیست، الکل قانونیست.
  • 2:13 - 2:15
    بنابراین ما به روی مواد مخدر اعلان جنگ کردیم!
  • 2:15 - 2:17
    نانسی ریگان فرمانده ما بود.
    (اشاره به کمپین مبارزه با مواد مخدر توسط همسر رییسجمهور آمریکا رونالد ریگان)
  • 2:17 - 2:21
    همهی مخدرها تو را میکشند، پس فقط بگو: «نه!»
  • 2:21 - 2:22
    فقط بگو: «نه!» به علف.
  • 2:22 - 2:24
    فقط بگو: «نه!» به کوکایین.
  • 2:24 - 2:27
    فقط بگو: «نه!» به همهچیز.
  • 2:28 - 2:29
    خیلی سادهست!
  • 2:29 - 2:31
    اگر میخواید بچهها را نجات بدید،
  • 2:31 - 2:33
    باید یک کاری کنید که از ترس قالب تهی کنند!
  • 2:33 - 2:36
    و ما مبالغ دیوانه واری را برای انجام آن خرج کردیم.
  • 2:36 - 2:40
    به زودی جنگ علیه مواد گسترش یافت تا تبدیل به جنگی شد علیه سکس.
  • 2:40 - 2:44
    ما بچهها را وادار به پارسایی میکنیم تا با ایدز مبارزه کنیم.
  • 2:44 - 2:47
    و وقتی سرانجام دادهها را بررسی کردیم،
  • 2:47 - 2:48
    حدس بزنید:
  • 2:49 - 2:51
    کاملا بیاثر.
  • 2:51 - 2:56
    ما دوست داریم برای مشکلهای بزرگ راهحلهای بزرگ پیدا کنیم، نه؟
  • 2:56 - 2:58
    اگر واقعیتهای زندگی اینجوری کار نکنند چی؟
  • 2:59 - 3:04
    اگر تجربهی داشتن آن گفتگو امکان تولید انبوه را نداشته باشد چی؟
  • 3:04 - 3:06
    اگر ممکن نباشد که در مقیاس بزرگ تقلید بشه چی؟
  • 3:07 - 3:09
    خب، این برای هرکسی که در این صنعت باشد خیلی مایوسکننده میشه، نه؟
  • 3:09 - 3:12
    و، خیلی از آنها واقعا نیت خوبی دارند.
  • 3:12 - 3:13
    پس، چه کسی؟
  • 3:13 - 3:15
    ما.
  • 3:15 - 3:17
    ما باید با بچهها حرف بزنیم
  • 3:17 - 3:19
    آزادانه و صادقانه.
  • 3:19 - 3:21
    اما آیا ما به راستی صادق هستیم؟
  • 3:22 - 3:23
    گمان نکنم.
  • 3:24 - 3:26
    ما کودکی را اسطورهای می:کنیم.
  • 3:28 - 3:30
    کودکی من در اِستون مانتینز گذشت، در جورجیا.
  • 3:30 - 3:34
    یک حومهی شهر کاملا معمولی آمریکایی در دههی ۱۹۸۰.
  • 3:34 - 3:38
    برای پدر مادرها، یک بهشت سالم و بیخطر از مهمانیهای بازی ورق و تنیس بود.
  • 3:38 - 3:43
    برای ما بچهها، همهی ما داشتیم روی یک پروژهی پژوهشی سری کار میکردیم
  • 3:43 - 3:46
    و آزمایشگاه ما بعد از مدرسه در جنگل بود،
  • 3:46 - 3:48
    و زیر پتوها وقتی خانهی همشاگردیهامان میخوابیدیم،
  • 3:48 - 3:50
    واقعا، از هر فرصتی استفاده میکردیم
  • 3:50 - 3:53
    که لباسهامان را بکَنیم و کند و کاو کنیم.
  • 3:53 - 3:55
    اینها دیگر چه جور چیزی هستند،
  • 3:55 - 3:55
    این بدنها؟
  • 3:55 - 3:57
    چی کار میکنند؟
  • 3:57 - 3:58
    باید سر از کارشان در میآوریم
  • 3:58 - 4:00
    و این کودکیست.
  • 4:00 - 4:02
    کودکی تنها بازی وتفریح نیست،
  • 4:02 - 4:05
    در اصل کودکی پروژهی فوق سری بُمبِ برهنگیست.
  • 4:05 - 4:08
    و بعد پا میگذارید به نخستین کلاس در راهنمایی،
  • 4:08 - 4:10
    و بمب منفجر میشه.
  • 4:11 - 4:12
    شما دیگر تنها یک بدن نیستید.
  • 4:15 - 4:17
    وای نه، حالا شما یک موجود مضحک و متناقض [گروتسک] هستید.
  • 4:18 - 4:21
    و این زمانیست که رنج کشیدن واقعا آغاز میشه.
  • 4:22 - 4:24
    بنابراین، آره، با بچهها حرف بزنید.
  • 4:24 - 4:27
    اما اگر پیش از همه دربارهی تجربههای خودتان با آنها صادق نباشید،
  • 4:27 - 4:30
    هر چیزی که بگید بوی گند میگیرد.
  • 4:31 - 4:34
    نگران نباشید، میتونید تمرین کنید
  • 4:35 - 4:37
    و باید با حرف زدن با کودکی آغاز کنید که بیبرو برگرد میشناسیدش:
  • 4:37 - 4:39
    خودتان.
  • 4:40 - 4:42
    شما چهجور بچهای بودید؟
  • 4:42 - 4:44
    چی آزارتان میداد؟
  • 4:45 - 4:48
    برای من، سن ۱۳ سالگی بود.
  • 4:48 - 4:50
    بدترین سال، آن سال بود.
  • 4:50 - 4:53
    من وسواسگونه دربارهی سکس کنجکاو بودم
  • 4:53 - 4:56
    و عمیقا هم ازش شرمنده بودم.
  • 4:56 - 4:59
    البته، به هیچ وجه، این تنها مشکل من نبود،
  • 4:59 - 5:02
    اما آغاز این چنبرهی رو به تباهی بود.
  • 5:02 - 5:04
    و از شانس بد من ضربهی کاری وقتی بود
  • 5:04 - 5:08
    که داشتم «دیوار» پینکفلوید را تماشا میکردم،
  • 5:08 - 5:11
    که تماشاش ایدهی بدی برای یک بچهی سیزدهسالهی فلکزده که خمار علف باشه، بود.
  • 5:11 - 5:14
    بنابراین آن شب، به هر دلیلی،
  • 5:14 - 5:18
    ایدهی خوبی به نظر میآمد که ابروهام را بتراشم،
  • 5:18 - 5:22
    و با بلعیدن همهی قرصهای دستشویی تلاش کنم خودم را بکشم،
  • 5:22 - 5:25
    که البته قرصها به هیچوجه کشنده نبودند،
  • 5:25 - 5:27
    اما همه متوجه ابروها شدند.
  • 5:27 - 5:30
    و این راهنمایی را حتی مفرحتر کرد.
  • 5:30 - 5:33
    خب، زمان فروپاشی شما کی بود؟
  • 5:33 - 5:37
    و اگر میتونستید یک ماشین زمان بسازید و برگردید و با آن کودک صحبت کنید،
  • 5:37 - 5:39
    به خودتان چی میگفتید؟
  • 5:39 - 5:41
    برای من، آسان بود.
  • 5:41 - 5:43
    همهی آنچه که نیاز داشتم بشنوم این بود که یکی مطمئنم کند
  • 5:43 - 5:46
    که یکجورایی من یک عضو معمولی از کیهان هستم.
  • 5:46 - 5:49
    اما من حال حرف زدن با هیچکس را نداشتم.
  • 5:49 - 5:52
    و خیلی عجیب بود، من کاملا انتظار یک مسافر زمان را میکشیدم
  • 5:52 - 5:53
    که یک زمانی ناگهان ظاهر بشه
  • 5:53 - 5:55
    آخه من از این خورهها بودم.
  • 5:55 - 5:57
    من نمیدانستم که این مسافر، پسر هنوز به دنیا نیامدهی منست
  • 5:57 - 5:59
    یا یک آدم مکانیکی (سایبورگ) تی-۱۰۱.
  • 6:00 - 6:02
    اما هرکدام هم که بود عالی می شد.
  • 6:18 - 6:23
    هی، این منم، خود تو از آینده، در سال ۲۰۱۲.
  • 6:23 - 6:27
    برات اطلاعات سرنوشتسازی به همراه آوردم، اما نه از آینده، دربارهی گذشته،
  • 6:27 - 6:30
    یک میلیارد سال پیش، هنگامی که این سیاره از سلول پوشیده شده بود
  • 6:30 - 6:32
    و همهی کار آنها این بود که بجنگند، بخورند، و تقسیم بشن؛
  • 6:32 - 6:34
    جنگیدن، خوردن، تقسیم شدن.
  • 6:34 - 6:36
    به جز یکی از آنها.
  • 6:37 - 6:39
    و آن جد تو بود.
  • 6:39 - 6:41
    این سلول دیگران را به بردگی کشید،
  • 6:41 - 6:44
    اما ارباب و برده یکی شدند.
  • 6:44 - 6:46
    و بعد این سلولها سکس را ابداع کردند،
  • 6:46 - 6:48
    و بعد آنها نخستین بدنها را پدید آوردند
  • 6:48 - 6:50
    که هر سلول در آنها یک کار میکرد،
  • 6:50 - 6:50
    بعضی بو میکشیدند،
  • 6:50 - 6:52
    بعضی حرکت میکردند،
  • 6:52 - 6:54
    برخی میخوردند.
  • 6:54 - 6:58
    و وظیفهی سکس به عهدهی سلول ویژهای گذاشته شد به نام یاختهی جنسی (زامه - گامِت).
  • 6:59 - 7:02
    و آن بدنها غولپیکر شدند.
  • 7:08 - 7:11
    فاصله تا بدن بعدی بسیار زیاد بود بنابراین ناچار شدند شنا کنند.
  • 7:11 - 7:15
    بیشترشان ممکن بود کم بشن و بمیرن بنابراین در شمارگان بسیار تولید شدند.
  • 7:15 - 7:19
    خیلی زود اقیانوسها معرکهای شد از سکس و مرگ
  • 7:19 - 7:24
    تا ۵۰۰ میلیون سال پیش، هنگامیکه نخستین هیولا به درون خشکی خزید.
  • 7:33 - 7:35
    خشکی سخت بود
  • 7:35 - 7:38
    جون بدنها سنگین بودند.
  • 7:38 - 7:40
    و آفتاب زامهها را میکشت.
  • 7:40 - 7:41
    برای امن نگاهداشتن آنها،
  • 7:47 - 7:49
    در جایی پنهان در درون بدن،
  • 7:49 - 7:51
    مادر یک اقیانوس کوچک ساخت.
  • 7:54 - 7:58
    بیرون از آنجا رویدادها به طور غیرقابل تصوری خشونتبار بودند.
  • 7:58 - 8:00
    شکلهای تازهای از زندگی در حال پدیداری بود
  • 8:00 - 8:02
    که قرار بود به زودی محو بشه.
  • 8:02 - 8:06
    میلیونها سال به سرعت گذشت.
  • 8:06 - 8:09
    اما در اینجا، همیشه همه چیز یکسان بود.
  • 8:11 - 8:12
    آرامش.
  • 8:14 - 8:15
    فقط آرامش.
  • 8:18 - 8:21
    شاید هرگز نفهمیم چرا،
  • 8:21 - 8:25
    اما از میان همهی بدنهای ممکنی که در این سیاره پدید آمدند،
  • 8:25 - 8:26
    این یکی بود،
  • 8:26 - 8:28
    دارای تقارن دوسویه،
  • 8:28 - 8:30
    خونگرم،
  • 8:30 - 8:31
    بزرگتر از یک موش،
  • 8:31 - 8:33
    کوچکتر از یک اسب،
  • 8:33 - 8:35
    دوپا، ده انگشت،
  • 8:35 - 8:37
    بدون دم،
  • 8:37 - 8:39
    مغز بزرگ،
  • 8:39 - 8:40
    زبان،
  • 8:40 - 8:42
    فنآوری،
  • 8:42 - 8:43
    و تمدن
  • 8:43 - 8:46
    افتان و خیزان برای هزاران سال پیش آمد.
  • 8:49 - 8:52
    و این تویی،
  • 8:52 - 8:53
    یک انسان ۱۳ ساله
  • 8:53 - 8:56
    سردرگم و شرمزده دربارهی سکس.
  • 8:56 - 8:59
    این چیزیست که من به اینجا آمدم که به تو بگم:
  • 8:59 - 9:04
    ما نمیدانیم که سکس چرا تکامل یافت یا چرا باقی ماند.
  • 9:04 - 9:07
    چرا ما به تقسیم سلولی ادامه ندادیم همانطور که میلیونها سال این کار را کردیم؟
  • 9:07 - 9:08
    خیلی کارآمدتر بود.
  • 9:08 - 9:12
    همهمان بچه میداشتیم، اما زوجی نه.
  • 9:12 - 9:17
    میتونه اینطور باشه که کودکانی که از نظر ژنتیکی با هم فرق دارند در برابر بیماریها مقاومتر هستند.
  • 9:17 - 9:21
    و این هنوز بهترین حدس ماست.
  • 9:21 - 9:25
    بنابراین خیالت راحت باشه که حتی در آیندهی دور،
  • 9:25 - 9:27
    در سال ۲۰۱۲،
  • 9:27 - 9:30
    ما هنوز نمیدانیم که سکس برای چی هست.
  • 9:30 - 9:32
    این گیچ کنندهست.
  • 9:33 - 9:35
    تو نباید به خاطر آن شرمنده باشی.
  • 9:36 - 9:39
    سکس معمای زیباییست.
  • 9:41 - 9:43
    و بدون آن، خیلی ساده تو اینجا نبودی.
  • 10:03 - 10:05
    به هرحال،
  • 10:05 - 10:08
    با خواهر کوچکت مهربان باش.
  • 10:08 - 10:12
    او بهترین دوستت است. خواهی دید.
Title:
بیایید از سکس حرف بزنیم - جان بوهانون و گروه بِلک لِیبل موومنت
Description:

درس‌گفتار کامل را در نشانی زیر ببینید:
http://ed.ted.com/lessons/let-s-talk-about-sex-john-bohannon-and-black-label-movement

اگر می‌توانستید، به خویشتن جوان‌ترتان درباره‌ی سکس چه می‌گفتید؟ (با یک پرسش بزرگ آغاز کنید: در وهله‌ی نخست چرا سکس وجود دارد؟) جان بوهانون و گروه بِلک لِیبل موومنت، با ترکیب رقص و واژه، کشف می‌کنند که چرا سکس وجود دارد - و از بزرگ‌ترها درخواست می‌کند که در زندگی با فرزندانشان درباره‌ی آشفتگی و لذت انسانیِ عطشِ جنسی صادق باشند.
سخنرانی از جان، رقص از گروه بِلک لِیبل موومنت، و موسیقی از ژلواِسلِیو

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TED-Ed
Duration:
10:43

Persian subtitles

Revisions Compare revisions