Return to Video

آیا همه نباید شانسی برای یک زندگی خوب داشته باشند؟

  • 0:01 - 0:03
    میخواهم آنچه را در پنج سالِ اخیر
  • 0:03 - 0:05
    در رابطه با مزیت بزرگ سفر به
  • 0:05 - 0:07
    بسیاری از کشورهای فقیر جهان
  • 0:07 - 0:09
    تجربه کردهام، با شما در میان بگذارم
  • 0:10 - 0:13
    و این صحنهایست که من همیشه
    همه جا میبینم،
  • 0:13 - 0:17
    و این بچهها در حال نگاه کردن
    به یک گوشی هوشمند هستند
  • 0:17 - 0:20
    و گوشی هوشمند حتی در کشورهای فقیر
    نیز تاثیر قابل ملاحظهای دارد
  • 0:21 - 0:23
    من به تیمم گفتم، میدانید،
  • 0:23 - 0:26
    آنچه میبینم یک افزایش میل و شوق
    به موفقیت در سراسر جهان است.
  • 0:27 - 0:30
    در واقع، به نظر من
    یک همگرایی آرمانی وجود دارد.
  • 0:31 - 0:34
    و من از یک تیم اقتصاد دان خواستم تا
    عملا این موضوع را بررسی کند.
  • 0:34 - 0:36
    آیا این حقیقت دارد؟
  • 0:36 - 0:38
    آیا آرمانها در سرتاسر جهان
    به یک سمت و سو میل میکنند؟
  • 0:38 - 0:43
    بنابراین آنها نتایج نظرسنجی نشریهی گالوپ
    درباره رضایت از زندگی را بررسی کردند.
  • 0:43 - 0:47
    و دریافتند که اگر شما
    به اینترنت دسترسی داشته باشید
  • 0:47 - 0:49
    رضایتمندی شما بالا میرود.
  • 0:49 - 0:52
    اما یک اتقاق دیگر نیز رخ میدهد
    که بسیار مهم است:
  • 0:52 - 0:54
    درآمد مرجع شما،
  • 0:54 - 0:57
    درآمدی که شما درآمد خودتان را
    با آن مقایسه میکنید،
  • 0:57 - 0:58
    نیز بالا میرود.
  • 0:58 - 1:02
    حالا اگر درآمد مرجع یک جامعه، به طور مثال،
  • 1:02 - 1:03
    ده درصد بالا برود
  • 1:03 - 1:05
    با مقایسه خودشان با خارج از جامعه،
  • 1:05 - 1:08
    آنگاه به طور متوسط،
  • 1:08 - 1:11
    درآمد باید حداقل پنج درصد
    افزایش یابد
  • 1:11 - 1:13
    تا رضایتمندی افراد در
    همان سطح باقی بماند.
  • 1:13 - 1:17
    اما هنگامی که شما در
    دهکهای پایین درآمدی جامعه قرار بگیرید،
  • 1:17 - 1:19
    درآمد شما باید خیلی بیشتر بالا برود
  • 1:20 - 1:22
    اگر درآمد مرجع ۱۰ درصد بالا برود،
  • 1:22 - 1:23
    یک چیزی در حدود ۲۰ درصد.
  • 1:23 - 1:26
    و با این افزایش اشتیاق،
  • 1:26 - 1:28
    سوال بنیادین این است:
  • 1:28 - 1:29
    آیا ما به سمتی میرویم
  • 1:29 - 1:32
    که آرمانها به فرصت منجر میشوند؟
  • 1:32 - 1:35
    و شما پویایی و رشد اقتصادی را
    مانند آنچه که
  • 1:35 - 1:39
    در کشوری که من در آن متولد شدهام،
    در کره جنوبی، به دست میآورید؟
  • 1:39 - 1:43
    یا اینکه آرمانها میروند
    که تبدیل به یأس شوند؟
  • 1:44 - 1:48
    این یک دغدغهی واقعی است،
    زیرا بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵،
  • 1:48 - 1:51
    حوادث تروریستی ۷۴ درصد افزایش داشتهاند.
  • 1:51 - 1:56
    تعداد مرگ و میرهای ناشی از تروریسم
    ۱۵۰ درصد بالا رفته است.
  • 1:56 - 1:57
    در حال حاضر، دو میلیارد نفر
  • 1:58 - 2:00
    درشرایط فقر، مناقشه،
    و خشونت به سر میبرند،
  • 2:00 - 2:06
    و تا سال ۲۰۳۰، بیش از ۶۰ درصد
    از افراد کم بضاعت
  • 2:06 - 2:09
    در چنین وضعیت فقر، مناقشه و خشونت
    زندگی خواهند کرد.
  • 2:10 - 2:12
    اما ما باید برای رسیدن
    به چنین آرمانهایی چه کنیم؟
  • 2:13 - 2:14
    آیا دیدگاههای جدیدی درباره اینکه
  • 2:14 - 2:17
    چگونه میتوانیم برای رسیدن
    به این آرمانها به پاخیزیم وجود دارد؟
  • 2:17 - 2:20
    چون من به شدت نگرانم، اگر نتوانیم.
  • 2:20 - 2:25
    الهامات به دلیل وجود اینترنت به شدت
    در حال افزایش هستند.
  • 2:25 - 2:27
    هرکسی میداند که بقیه چگونه زندگی میکنند.
  • 2:27 - 2:30
    آیا توانایی ما برای برآورده کردن
    این آرمانها
  • 2:30 - 2:32
    به خوبی بالا رفته است؟
  • 2:32 - 2:33
    به منظور وارد شدن به جزییات این موضوع،
  • 2:34 - 2:36
    میخواهم داستان شخصی خودم را
    با شما در میان بگذارم.
  • 2:36 - 2:38
    این مادر من نیست،
  • 2:38 - 2:40
    اما در خلال جنگ کره،
  • 2:40 - 2:42
    مادر من، به واقع خواهر خودش را،
  • 2:42 - 2:44
    خواهر کوچکترش را، بر پشت خود گذاشت،
  • 2:44 - 2:47
    و حداقل یک مقداری از مسیر را پیاده رفت
  • 2:47 - 2:49
    تا در اثنای جنگ کره از سئول فرار کند.
  • 2:50 - 2:53
    حالا، در میان یک سری از معجزات،
  • 2:53 - 2:57
    هم مادر و هم پدرم با گرفتن بورسیه تحصیلی
    به نیویورک رفتند.
  • 2:57 - 3:02
    آنها در واقع همدیگر را در نیویورک دیده
    و همانجا با هم ازدواج کردند.
  • 3:02 - 3:04
    پدر من نیز یک پناهنده بود.
  • 3:04 - 3:09
    در سن ۱۹ سالگی، او خانواده خود را
    در قسمت شمالی کشور ترک کرد،
  • 3:09 - 3:10
    از مرز فرار کرد
  • 3:10 - 3:12
    و هیچگاه دوباره خانواده خود را ندید.
  • 3:13 - 3:16
    وقتی آنها ازدواج کردند و
    در نیویورک زندگی میکردند،
  • 3:16 - 3:19
    پدر من یک پیشخدمت در
    رستوران پاتریشیا مورفی بود.
  • 3:19 - 3:20
    آرمانهایشان شکل گرفت.
  • 3:21 - 3:25
    آنها فهمیدند که زندگی کردن
    در جایی مانند نیویورک
  • 3:25 - 3:26
    در ده ۱۹۵۰ چگونه بود.
  • 3:27 - 3:31
    خب، برادر من به دنیا آمد
    و آنها به کره بازگشتند،
  • 3:31 - 3:35
    و آنگونه که من به خاطر میآورم
    ما زندگی ایدهآلی داشتیم،
  • 3:35 - 3:37
    اما آنچه آن زمان در کره در حال رخ دادن بود
  • 3:37 - 3:41
    این بود که یکی از
    فقیرترین کشورهای جهان بود
  • 3:41 - 3:42
    و یک شورش سیاسی در جریان بود.
  • 3:42 - 3:46
    درست در خیابانی که ما در آن زندگی میکردیم
    هر روز تظاهرات برگزار میشد،
  • 3:46 - 3:50
    دانشجویان علیه حکمرانی نظامیان
    اعتراض میکردند.
  • 3:51 - 3:52
    و در آن زمان،
  • 3:53 - 3:56
    آرمانهای بانک جهانی، موسسهای که
    در حال حاضر من آن را رهبری میکنم،
  • 3:56 - 3:59
    به شدت با کره فاصله داشت.
  • 3:59 - 4:03
    نظر آنها این بود که برای کره بسیار دشوار
    است که بدون کمک گرفتن از خارج
  • 4:03 - 4:07
    بتواند نیازهایی فراتر از نیازهای اساسیِ
    مردم کشورش را فراهم کند.
  • 4:07 - 4:11
    پس شرایط کره یک شرایط دشوار است،
  • 4:11 - 4:14
    والدین من دیدهاند که زندگی
    در ایالات متحده چگونه است.
  • 4:14 - 4:16
    آنجا ازدواج کردند.
    برادرم آنجا به دنیا آمد.
  • 4:16 - 4:20
    و آنها احساس کردند به این دلیل که به ما
    یک فرصت بدهند
  • 4:20 - 4:22
    تا به آرمانهایی که برای ما داشتند برسیم،
  • 4:22 - 4:25
    ما مجبور شدیم به ایالات متحده بازگردیم.
  • 4:25 - 4:27
    حالا ما برگشته بودیم.
  • 4:27 - 4:28
    در ابتدا به دالاس رفتیم.
  • 4:28 - 4:31
    پدر مدرک دندانپزشکیاش را
    مجددا دریافت کرد.
  • 4:31 - 4:34
    و سپس در نهایت به آیووا رفتیم.
  • 4:34 - 4:36
    ما در آیووا بزرگ شدیم.
  • 4:36 - 4:38
    و در آیووا تمامی مدارج را طی کردم.
  • 4:38 - 4:41
    به دبیرستان رفتم، به کالج راه پیدا کردم.
  • 4:41 - 4:46
    و پس از آن، یک روز،
    چیزی که هیچگاه فراموش نخواهم کرد،
  • 4:46 - 4:50
    بعد از سال دوم کالج پدرم من را سوار کرد
  • 4:50 - 4:52
    و من را به خانه رساند،
  • 4:52 - 4:53
    و گفت: "جیم، آرمانهای تو چیست؟
  • 4:53 - 4:55
    میخواهی چه رشتهای بخوانی؟
    چه میخواهی بکنی؟"
  • 4:55 - 4:57
    و من گفتم:"پدر،-
  • 4:57 - 5:01
    مادر ما در واقع یک فیلسوف بود،
    و ما را با بسیاری از عقاید
  • 5:01 - 5:04
    درباره اعتراضات و عدالت اجتماعی
    آشنا کرده بود
  • 5:04 - 5:07
    و من گفتم:"پدر، من میخواهم
    علوم سیاسی و فلسفه بخوانم،
  • 5:07 - 5:10
    و قصد دارم بخشی از یک جنبش سیاسی باشم."
  • 5:10 - 5:12
    پدر من، دندانپزشک کرهای،
  • 5:12 - 5:14
    به آرامی خودرو را کنار جاده متوقف کرد --
  • 5:15 - 5:16
    (خنده)
  • 5:16 - 5:18
    برگشت و به من نگاه کرد، و گفت،
  • 5:18 - 5:21
    "جیم، تو تخصص پزشکیات را میگیری،
    تو میتوانی هرشتهای که میخواهی بخوانی."
  • 5:21 - 5:23
    (خنده)
  • 5:23 - 5:28
    من این داستان را برای بسیاری از
    حضار آسیایی قبلا گفتهام
  • 5:28 - 5:30
    هیچکس نمیخندد، آنها فقط
    سرشان را تکان میدهند
  • 5:31 - 5:32
    البته.
  • 5:32 - 5:34
    (خنده)
  • 5:34 - 5:35
    (تشویق)
  • 5:35 - 5:40
    هرچند، پدرم به طرز غم انگیزی
    در سن جوانی فوت کرد
  • 5:40 - 5:44
    ۳۰ سال پیش و در سن ۵۷ سالگی،
    اتفاقی که درست در سنی که من
  • 5:44 - 5:45
    در حال حاضر در آن هستم افتاد
  • 5:45 - 5:48
    زمانی که پدرم فوت کرد، اواسط تحصیلات پزشکی
    وتحصیلات تکیملی من بود--
  • 5:48 - 5:51
    می بینید، من در واقع با تحصیل
    در دو رشته مردم شناسی و پزشکی
  • 5:51 - 5:53
    راه چاره ای برای خودم پیدا کرده بودم.
  • 5:53 - 5:56
    هر دوی این رشتهها را
    تا پایان تحصیلات تکمیلی ادامه دادم.
  • 5:57 - 6:00
    اما درست در همان زمان،
    من این دو نفر را ملاقات کردم،
  • 6:00 - 6:01
    اوفیلیا دال و پاول فارمر.
  • 6:02 - 6:04
    و پال و من هم رشته بودیم.
  • 6:04 - 6:06
    ما پزشکی میخواندیم
  • 6:06 - 6:08
    و در همان زمان دکترای خود را در رشته
    مردم شناسی گرفتیم.
  • 6:08 - 6:11
    و شروع به پرسیدن
    سوالهای بسیار اساسی کردیم.
  • 6:11 - 6:16
    برای افرادی که امتیاز بزرگ تحصیل درهر
    دو رشته پزشکی و مردم شناسی را دارند--
  • 6:16 - 6:18
    والدین من پناهنده بودند.
  • 6:18 - 6:23
    پاول در واقع در یک اتوبوس در یک باتلاق
    در فلوریدا بزرگ شد.
  • 6:23 - 6:25
    او دوست داشت خود را
    "سفید پوست آشغال" صدا بزند.
  • 6:25 - 6:28
    و همچنین ما این شانس را داشتیم
  • 6:28 - 6:29
    و ما میگفتیم،
  • 6:30 - 6:31
    نیاز به انجام چه کاری داریم؟
  • 6:31 - 6:34
    با آموخته های به طرز مضحکانهای تودرتو،
  • 6:34 - 6:37
    ماهیت مسئولیت ما نسبت به جهان چیست؟
  • 6:37 - 6:40
    و ما به این نتیجه رسیدیم که نیاز به تاسیس
    یک سازمان داریم.
  • 6:40 - 6:42
    که "همراهان سلامت" نامیده میشود.
  • 6:42 - 6:44
    در ضمن یک فیلم نیز درباره آن
    ساخته شده است.
  • 6:44 - 6:47
    (تشویق)
  • 6:47 - 6:49
    یک فیلمی هست که فیلم فوق العاده ای است
  • 6:49 - 6:52
    که در این باره ساختند،
    به اسم "Bending the Arc"
  • 6:52 - 6:54
    در فستیوال فیلم Sundance
    ژانویه گذشته به نمایش درآمد.
  • 6:54 - 6:56
    جف اسکال اینجاست.
  • 6:56 - 6:58
    جف یکی از افرادی است
    که باعث به سرانجام رسیدن این کار شد.
  • 6:58 - 7:03
    و ما شروع به فکر کردن به این مسئله کردیم
    که ما چه چیزی نیاز داریم
  • 7:03 - 7:06
    تا سطح آرمانهای خودمان را
  • 7:07 - 7:09
    به فقیرترین جوامع دنیا برسانیم.
  • 7:09 - 7:12
    این یکی از اولین دیدارهای من
    از هایتی در سال ۱۹۸۸ است،
  • 7:12 - 7:17
    و در سال ۱۹۸۸،
    ما شرح یک ماموریت تهیه کردیم،
  • 7:17 - 7:21
    که در آن ما می خواهیم برای افرادی
    که سطح بهداشت پایینی دارند
  • 7:21 - 7:23
    گزینه ترجیحی بوجود بیاوریم.
  • 7:23 - 7:27
    حالا این کار برای ما زمان زیادی برد،
    ما دانش آموخته ی رشته مردم شناسی بودیم.
  • 7:27 - 7:29
    کتابهای مارکس رو خط به خط می خواندیم،
  • 7:29 - 7:31
    هابرماس، فرناند برادل
  • 7:31 - 7:33
    ما همه چیز می خواندیم
  • 7:33 - 7:37
    می بایست به یک نتیجه می رسیدیم
    که ساختار کار خود را چطور بسازیم؟
  • 7:37 - 7:39
    بنابراین آن را " O برای P " نامیدیم،
  • 7:39 - 7:41
    گزینه ترجیحی برای فقرا.
  • 7:42 - 7:45
    مهمترین چیز برای گزینه ترجیحی برای فقرا
  • 7:45 - 7:46
    چیزی است که قطعاً نیست.
  • 7:46 - 7:51
    این گزینه ترجیجی برای حس قهرمانی شما نیست.
  • 7:51 - 7:52
    این گزینه ترجیحی
  • 7:52 - 7:56
    برای ایده شما که چطور
    افراد ضعیف را از فقر در بیاورید نیست.
  • 7:56 - 7:59
    این گزینه ترجیحی برای سازمان شما نیست.
  • 7:59 - 8:01
    وسخت تر از همه اینکه
  • 8:01 - 8:03
    این گزینه ترجیحی برای فقر شما نیست.
  • 8:04 - 8:06
    این گزینه ترجیحی برای فقرا است.
  • 8:06 - 8:08
    بنابراین چکار می کنید؟
  • 8:08 - 8:12
    خوب، هائیتی، ما شروع به ساخت کردیم--
  • 8:12 - 8:14
    همه به ما گفتند کار اثر بخش
  • 8:14 - 8:17
    تنها تمرکز روی واکسینه کردن
    و یا برنامه های تغذیه است.
  • 8:17 - 8:21
    اما چیزی که مردم هائیتی میخواستند
    بیمارستان بود.
  • 8:21 - 8:22
    آنها مدرسه میخواستند.
  • 8:22 - 8:25
    آنها می خواستند فرصتهایی
    برای فرزندانشان مهیا باشد
  • 8:25 - 8:29
    که از بقیه، از دوستانی که برای مثال
  • 8:29 - 8:31
    به آمریکا رفته بودند میشنیدند.
  • 8:31 - 8:36
    آنها همان فرصتهایی را می خواستند
    که والدین من میخواستند.
  • 8:36 - 8:38
    من آنها را درک کردم.
  • 8:38 - 8:41
    و بعد این کاری بود که انجام دادیم.
    بیمارستان ساختیم،
  • 8:41 - 8:42
    شرایط تحصیل را مهیا کردیم.
  • 8:42 - 8:46
    و هر کاری که توانستیم انجام دادیم
    تا به آنها فرصت بدهیم.
  • 8:46 - 8:48
    حالا، تجربه کاری من بسیار بالا رفته بود
  • 8:48 - 8:52
    در همیاران سلامت،
    در میان این مردم، کارابالیو
  • 8:52 - 8:55
    در شمال محله های فقیر نشین لیما، پرو.
  • 8:56 - 8:57
    و در میان این مردم
  • 8:57 - 9:01
    شروع کار ما فقط رفتن به خانه مردم
    و صحبت با آنها بود،
  • 9:01 - 9:06
    و ما متوجه یک اپیدمی شدیم،
    شیوع بیماری سل مقاوم به چند دارو.
  • 9:06 - 9:08
    این ملکیادوس است.
  • 9:08 - 9:12
    در آن زمان ملکیادوس بیمار بود.
    تقریباً ۱۸ سالش بود،
  • 9:12 - 9:16
    سخت ترین نوع بیماری سل
    مقاوم به چند دارو رو داشت.
  • 9:17 - 9:20
    تمامی گوروها در سراسر دنیا،
    گوروهای سازمان بهداشت جهانی
  • 9:20 - 9:25
    می گفتند درمان بیمار سل
    مقاوم به چند دارو اثربخش نیست.
  • 9:25 - 9:27
    این بیماری خیلی پیچیده است،
    خیلی پرهزینه است.
  • 9:27 - 9:30
    شما نمیتوانید این کار را
    انجام دهید، انجام پذیر نیست.
  • 9:30 - 9:33
    وعلاوه بر این، آنها از ما عصبانی میشدند،
  • 9:33 - 9:34
    و کار آنها به این معنی بود
  • 9:35 - 9:37
    که اگر قابل انجام بود
    ما این کار را انجام میدادیم.
  • 9:37 - 9:39
    شما فکر میکنید کی هستید؟
  • 9:39 - 9:42
    افرادی که ما با آنها جنگیدیم
    از سازمان بهداشت جهانی
  • 9:42 - 9:45
    و سازمانی که بیشتر از همه با آن میجنگیدیم
  • 9:45 - 9:47
    گروه بانک جهانی بود.
  • 9:47 - 9:51
    حالا ما هر کاری که میتوانستیم کردیم
  • 9:51 - 9:53
    تا ملکیادوس را قانع کنیم
    تا داروهایش را مصرف کند،
  • 9:53 - 9:55
    چرا که خیلی سخت است،
  • 9:55 - 9:59
    و در طول درمان خانواده ملکیادوس
    چندین بار به ما گفتند
  • 9:59 - 10:02
    "میدانید درمان ملکیادوس اثربخش نیست،
  • 10:02 - 10:04
    چرا نمیروید و کس دیگری را درمان کنید؟"
  • 10:04 - 10:05
    (خنده)
  • 10:05 - 10:08
    من ملکیادوس را تقریبا ۱۰ سال ندیدم
  • 10:08 - 10:11
    و در لیما،پرو،
    زمانی که ما جلسه سالانه داشتیم،
  • 10:11 - 10:12
    چندین سال قبل،
  • 10:12 - 10:15
    فیلمسازان او رو پیدا کردند
  • 10:15 - 10:17
    و اینجا ما با هم ملاقات کردیم.
  • 10:17 - 10:20
    (تشویق)
  • 10:24 - 10:27
    او تقریباً الان ستاره رسانهها شده،
    چرا که به افتتاحیه فیلم میرود،
  • 10:27 - 10:30
    حتی الان نحوه سخنرانی
    و رفتار با حضار را میداند.
  • 10:30 - 10:31
    (خنده)
  • 10:31 - 10:33
    اما به محض اینکه ما بردیم --
  • 10:33 - 10:35
    ما واقعاً بردیم. ما برنده این جدال شدیم.
  • 10:35 - 10:38
    شما باید سل مقاوم
    به چند دارو را درمان کنید --
  • 10:38 - 10:42
    ما یک چنین بحثی را
    اوایل سال ۲۰۰۰ در مورد HIV داشتیم.
  • 10:42 - 10:45
    تمامی افراد برجسته بهداشت جهانی
    در سراسر دنیا گفتند
  • 10:45 - 10:48
    که درمان HIV
    در کشورهای فقیر غیر ممکن است.
  • 10:48 - 10:52
    بسیار پرهزینه است و بسیار پیچیده،
    شما نمیتوانید این کار را انجام بدهید.
  • 10:52 - 10:54
    در مقایسه با درمان سل مقاوم به چند دارو،
  • 10:54 - 10:55
    در واقع این بیماری راحتتر است.
  • 10:55 - 10:58
    و ما بیمارانی مثل آن را میدیدیم.
  • 10:58 - 10:59
    ژوزف ژوان.
  • 10:59 - 11:02
    ژوزف ژوان هیچ وقت صحبتی
    از اثر بخش نبودن درمان نکرد.
  • 11:02 - 11:05
    چند ماه مصرف دارو
    و اینجا میبینید که چطورشده.
  • 11:05 - 11:08
    (تشویق)
  • 11:08 - 11:10
    ما به آن اثر لازاروس درمان HIV میگوییم.
  • 11:10 - 11:12
    ژوزلین وقتی که پیش ما آمد به این شکل بود.
  • 11:12 - 11:15
    و اینجا بعد از چند ماه
    ظاهر او را میبینید.
  • 11:15 - 11:17
    (تشویق)
  • 11:17 - 11:21
    حالا جدال ما، برای ما نبرد،
    ما فکر می کردیم،
  • 11:21 - 11:25
    با سازمانهایی بود که همواره میگفتند
    این کار نتیجه بخش نیست.
  • 11:25 - 11:26
    ما میگفتیم، نه،
  • 11:27 - 11:30
    ما باید آرمانهای خود را
    بالا ببریم تا بتوانیم
  • 11:30 - 11:33
    گزینه ترجیحی برای فقرا را
    برای خود آنها بوجود بیاوریم.
  • 11:33 - 11:36
    و آنها گفتند خوب خیلی خوب است
    اما نتیجه بخش نیست.
  • 11:36 - 11:43
    و در همیاران سلامت
    دست به کاری نوشتاری زدیم.
  • 11:43 - 11:45
    بر علیه آنها، در اصل
    بر علیه بانک جهانی کتابی نوشتیم.
  • 11:45 - 11:48
    در این کتاب قید شده
    که به این دلیل که بانک جهانی
  • 11:48 - 11:52
    تنها بر پیشرفت اقتصادی تمرکز میکند
  • 11:52 - 11:56
    میگوید که دولت باید بودجه
  • 11:56 - 12:00
    و هزینههای مربوط به بهداشت،
    تحصیل و رفاه اجتماعی را کم کند --
  • 12:00 - 12:02
    از نظر ما این کاراساساً غلط است.
  • 12:02 - 12:04
    و ما با بانک جهانی جدال کردیم.
  • 12:04 - 12:05
    و بعد یک اتفاق غیر منتظره افتاد.
  • 12:06 - 12:09
    رئیس جمهور اوباما من را به عنوان
    نامزد ریاست بانک جهانی انتخاب کرد.
  • 12:09 - 12:12
    (تشویق)
  • 12:15 - 12:20
    و زمانی که من برای انجام روند بررسی
    پیش تیم رئیس جمهور اوباما رفتم،
  • 12:20 - 12:24
    آنها یک کپی از کتاب "جان دادن برای ترقی"
    داشتند و تمام صفحات آن را خوانده بودند.
  • 12:24 - 12:25
    و من گفتم "خوب باشه قضیه این است؟
  • 12:25 - 12:27
    شما میخواهید من رو رد کنید؟"
  • 12:27 - 12:29
    گفتند "نه نه همه چیز خوبه."
  • 12:29 - 12:30
    و من نامزد شدم،
  • 12:30 - 12:35
    و در جولای سال ۲۰۱۲
    درهای بانک جهانی به روی من باز شد،
  • 12:35 - 12:38
    و آن عبارت روی دیوار
    "رویای ما دنیای عاری از فقر"
  • 12:39 - 12:41
    بعد از چند ماه،
    ما آن را تبدیل به یک هدف کردیم:
  • 12:42 - 12:44
    پایان فقر مفرط تا سال ۲۰۳۰،
  • 12:44 - 12:45
    افزایش شکوفایی مشترک.
  • 12:45 - 12:48
    این کاری هست که ما اکنون
    در گروه بانک جهانی انجام میدهیم.
  • 12:48 - 12:52
    من احساس می کنم که من
    گزینه ترجیحی برای افراد فقیر را
  • 12:52 - 12:53
    وارد بانک جهانی کردم.
  • 12:53 - 12:58
    (تشویق)
  • 12:58 - 13:00
    اما اینجا TED است،
  • 13:00 - 13:02
    و بنابراین با شما
    از یک سری نگرانیهایم میگویم،
  • 13:02 - 13:05
    وبعد یک درخواستی دارم.
  • 13:05 - 13:07
    انقلاب صنعتی چهارم،
  • 13:07 - 13:09
    شما بهتر از من در مورد آن اطلاع دارید،
  • 13:09 - 13:11
    اما این چیزی است که من را نگران میکند.
  • 13:11 - 13:14
    چیزهایی که در مورد از بین رفتن مشاغل
    میشنویم. همه ی شما در مورد آن شنیدهاید.
  • 13:14 - 13:16
    اطلاعات خود ما خبر از
    از بین رفتن دو سوم
  • 13:16 - 13:18
    مشاغل کنونی در کشورهای در حال توسعه
  • 13:18 - 13:20
    بدلیل اتوماتیک سازی میدهد.
  • 13:20 - 13:22
    حال، شما باید جایگزینی
    برای این مشاغل بسازید،
  • 13:22 - 13:25
    حالا، یکی از راه های
    جایگزین سازی برای این مشاغل
  • 13:25 - 13:28
    تبدیل کارگران بهداشت جامعه
    به نیروی کار رسمی است.
  • 13:28 - 13:30
    این کاری است که ما میخواهیم انجام بدهیم.
  • 13:30 - 13:31
    (تشویق)
  • 13:31 - 13:33
    ما فکر می کنیم محاسبات ما
    بدرستی جواب میدهد
  • 13:33 - 13:37
    که همانطور که نتایج بهداشت بهتر میشود
    و افراد صاحب مشاغل رسمی میشوند،
  • 13:37 - 13:38
    ما میخواهیم بتوانیم با اضافه کردن
  • 13:38 - 13:41
    آموزش مهارتهای نرم،
  • 13:41 - 13:44
    کارگرانی داشته باشیم
    که تاثیر گسترده ای خواهند داشت،
  • 13:44 - 13:48
    و این ممکن است جایی باشد
    که بیشترازهمه پیشرفت می کند.
  • 13:48 - 13:50
    اما در اینجا یک مسئله دیگر هم هست
    که اذیتم می کند:
  • 13:50 - 13:54
    در حال حاضر برای من کاملاً روشن است
  • 13:54 - 13:57
    که مشاغل آینده بیشتر
    بطور دیجیتال مورد درخواست خواهد بود،
  • 13:57 - 14:00
    و مسئله نقص رشد هم بحرانی است.
  • 14:00 - 14:04
    این عکس ها را چارلز نلسون از
  • 14:04 - 14:06
    دانشکده پزشکی هاروارد
    در اختیار ما قرار داده.
  • 14:06 - 14:10
    وچیزی که این عکس ها نشان می دهند یک طرف،
  • 14:10 - 14:14
    سمت چپ عکس کودک سه ماه
    که دچار نقص رشد شده،
  • 14:14 - 14:17
    عدم تغذیه کافی ، عدم تحرک کافی.
  • 14:17 - 14:19
    و در طرف دیگر،
    طبعاً یک کودک نرمال را نشان میدهد،
  • 14:19 - 14:22
    و کودک نرمال
    تمامی اتصالات نورونی را داراست.
  • 14:22 - 14:25
    حالا، اتصالات نورونی مهم هستند،
  • 14:25 - 14:28
    چرا که آنها تعیین کننده
    سرمایه انسانی هستند.
  • 14:28 - 14:32
    در حال حاضر، ما می دانیم
    که توانایی کاهش این میزان را داریم.
  • 14:32 - 14:35
    ما می توانیم به سرعت آمار
    نقص رشد کودکان را کاهش بدهیم،
  • 14:35 - 14:40
    اما اگر این کار را انجام ندهیم، هند،
    برای مثال، با آمار ۳۸ درصدی نقص رشد،
  • 14:40 - 14:45
    اگر ۴۰ درصد از کارگران آینده
    آنها موفق به تحصیل نشوند،
  • 14:45 - 14:48
    چطور می توانند در بازار
    اقتصاد آینده رقابت کنند؟
  • 14:48 - 14:52
    و ما قطعاً نگران دستاوردهای اقتصادی
  • 14:52 - 14:55
    که به رشد کلی کشور کمک خواهد کرد هستیم.
  • 14:56 - 14:58
    حالا، چه کاری انجام خواهیم داد؟
  • 14:59 - 15:02
    ۷۸ ترلیون دلار میزان اقتصاد جهانی است.
  • 15:02 - 15:06
    ۸/۵۵ تریلیون دلار آن مربوط به
    اوراق قرضه با نرخ منفی است.
  • 15:06 - 15:11
    یعنی شما یک پولی به بانک مرکزی آلمان داده
  • 15:11 - 15:14
    و بعد یک هزینه ای را هم بابت
    نگهداری آن پول به آنها پرداخت میکنید.
  • 15:14 - 15:16
    این اوراق قرضه با نرخ بهره منفی است.
  • 15:16 - 15:20
    ۲۴/۴ تریلیون دلار مربوط به اوراق
    قرضه دولتی با بازدهی بسیار پایین است.
  • 15:20 - 15:24
    و ۸ تریلیون دلار
    که عیناً در دست افراد ثروتمند است
  • 15:24 - 15:26
    که آن را زیر بالشتهای
    بسیار بزرگشان پنهان میکنند.
  • 15:26 - 15:30
    و کاری که الان ما میخواهیم انجام دهیم
    استفاده از ابزارهایمان است --
  • 15:30 - 15:32
    بگذارید برای چند لحظه
    فنی صحبت کنیم،
  • 15:32 - 15:35
    ما در مورد ابزارهای
    بدهی ریسک اولین خسارت صحبت میکنیم،
  • 15:35 - 15:37
    در مورد کاهش ریسک، ترکیب دارایی،
  • 15:37 - 15:39
    در مورد بیمه ریسک سیاسی،
  • 15:39 - 15:41
    افزایش اعتبار --
  • 15:41 - 15:44
    تمام این چیزهایی
    که من از بانک جهانی یاد گرفتم،
  • 15:44 - 15:48
    اینکه ثروتمندان از هر لحظه
    برای ثروتمندتر شدن استفاده میکنند،
  • 15:48 - 15:51
    و ما تا به حال به اندازه کافی
    از طرف فقیران محکم پافشاری نکردهایم
  • 15:51 - 15:54
    تا این سرمایه را به عرصه بیاوریم.
  • 15:54 - 15:56
    (تشویق)
  • 16:00 - 16:02
    بنابراین آیا این کار درست جواب میدهد؟
  • 16:02 - 16:07
    آیا عملاً میتوان بازیگران
    بخش خصوصی را وارد یک کشور کرد
  • 16:07 - 16:09
    و واقعاً این کار را به نتیجه رساند؟
  • 16:09 - 16:11
    خوب ما چندین بار این کار را انجام دادیم.
  • 16:11 - 16:13
    اینجا زامبیاست، مقیاس خورشیدی.
  • 16:13 - 16:15
    یکسری راه حل از طرف بانک جهانی
  • 16:15 - 16:17
    که ما میآییم و تمام کارهای مورد نیاز
  • 16:17 - 16:20
    برای جذب سرمایه بخش خصوصی را
    برای شما انجام میدهیم.
  • 16:20 - 16:24
    و در این مورد زامبیا، هزینه برق
  • 16:24 - 16:26
    از ۲۵ سنت در هر کیلووات در ساعت،
  • 16:26 - 16:30
    و تنها با انجام چند کار ساده،
    برگزاری مزایده،
  • 16:30 - 16:32
    تغییر چندین خط مشی،
  • 16:32 - 16:35
    ما توانستیم هزینه را کاهش بدهیم.
  • 16:35 - 16:36
    کمترین پیشنهاد،
  • 16:36 - 16:38
    برای زامبیا
    ۲۵ سنت در هر کیلو وات در ساعت؟
  • 16:38 - 16:43
    کمترین پیشنهاد ۴/۷ سنت در هر کیلووات
    در ساعت بود. این کار ممکن است.
  • 16:43 - 16:45
    (تشویق)
  • 16:45 - 16:47
    اما درخواست من از شما این است،
  • 16:47 - 16:49
    این از طرف گروهی به نام زیپ لاین هست،
  • 16:49 - 16:52
    یک شرکت باحال،
    و آنها به اصطلاح دانشمندان موشکی هستند.
  • 16:52 - 16:55
    آنها راهی پیدا کردند که چطور از هواپیماهای
    بدون سرنشین در رواندا استفاده کنند.
  • 16:55 - 16:57
    اینجا من دارم هواپیمایی رو میفرستم
  • 16:57 - 16:59
    که به نقاط مختلف کشور خون میرساند
  • 16:59 - 17:01
    در کمتر از یک ساعت.
  • 17:01 - 17:03
    بنابراین ما جان آدم ها را نجات میدهیم،
  • 17:03 - 17:05
    این برنامه جان آدم ها را نجات میدهد --
  • 17:05 - 17:05
    (تشویق)
  • 17:05 - 17:07
    این طرح برای زیپ لاین پولساز شد
  • 17:07 - 17:11
    و برای رواندا باعث
    ذخیره سازی پول زیادی شد.
  • 17:11 - 17:14
    این چیزی هست که ما نیاز داریم،
    و این رو از همه شما میخواهیم.
  • 17:14 - 17:17
    از شما درخواست می کنم زمان کوتاهی را
    در ذهنتان به این اختصاص بدهید
  • 17:17 - 17:20
    به تکنولوژی که رویش کار میکنید فکر کنید،
  • 17:20 - 17:23
    شرکتهایی که تاسیس کردید،
    طرح هایی که انجام میدهید فکر کنید.
  • 17:23 - 17:25
    کمی فکر کنید و با ما کار کنید
  • 17:25 - 17:29
    تا ببینیم آیا میتوانیم به این راه حلهای
    شگفت آور که برد-برد هست برسیم.
  • 17:29 - 17:32
    صحبتهام را با آخرین داستان تمام میکنم.
  • 17:33 - 17:35
    من در تانزانیا بودم و در یک کلاس درس.
  • 17:35 - 17:38
    اینجا من هستم در یک کلاس درس
    با بچه های یازده ساله.
  • 17:39 - 17:42
    و من از آنها پرسیدم،
    کاری که همیشه انجام میدهم،
  • 17:42 - 17:44
    "وقتی که بزرگ شدید
    میخواهید چه کاره شوید؟"
  • 17:44 - 17:46
    دو نفر از آنها دستشان را
    بلند کردند و گفتند،
  • 17:46 - 17:48
    " من میخوام رئیس بانک جهانی بشم."
  • 17:48 - 17:49
    (خنده)
  • 17:49 - 17:52
    و درست مثل شما،
    تیم من و معلمهاشون خندیدند.
  • 17:52 - 17:54
    اما بعد من از آنها خواستم نخندند.
  • 17:54 - 17:57
    گفتم "ببینید می خواهم برای شما
    یک داستان بگویم."
  • 17:57 - 18:01
    وقتی که من در کره بدنیا آمدم،
    کره به این شکل بود.
  • 18:01 - 18:03
    من از اینجا آمدم.
  • 18:03 - 18:05
    و وقتی که من سه سالم بود،
  • 18:06 - 18:07
    در پیش دبستانی،
  • 18:08 - 18:12
    فکر نمی کنم که جرج دیوید وودز
    رییس بانک جهانی
  • 18:12 - 18:15
    اگر آن روز از کره دیدن میکرد
    و به کلاس ما میآمد،
  • 18:15 - 18:17
    به ذهنش میرسید
  • 18:17 - 18:19
    که رییس آینده بانک جهانی
  • 18:19 - 18:20
    توی این کلاس نشسته باشد.
  • 18:20 - 18:22
    هیچ وقت به کسی اجازه ندهید
  • 18:23 - 18:25
    به شما بگوید که شما
    نمی توانید رییس بانک جهانی باشید."
  • 18:25 - 18:27
    حالا -- متشکرم.
  • 18:27 - 18:28
    (تشویق)
  • 18:28 - 18:30
    اجازه بدهید شما را
    با یک استدلال ترک کنم.
  • 18:30 - 18:33
    من از کشوری آمدم
    که فقیرترین کشور دنیا بود.
  • 18:33 - 18:34
    من رئیس بانک جهانی هستم.
  • 18:35 - 18:38
    من نمیتوانم و نمیخواهم
    که به گذشته خودم پشت کنم.
  • 18:38 - 18:39
    این یک اضطرار است.
  • 18:39 - 18:41
    سطح آرمانها در حال افزایش است.
  • 18:41 - 18:43
    همه جا آرمانها بالا میروند.
  • 18:43 - 18:46
    شما افراد حاضر در این سالن،
    با ما همکاری کنید.
  • 18:46 - 18:50
    ما میدانیم که میتوانیم
    آن روشهای زیپ لاینی را پیدا کنیم
  • 18:50 - 18:53
    و به فقرا کمک کنیم
    تا به دنیایی بهتر جهش پیدا کنند،
  • 18:53 - 18:56
    اما تا زمانی که با هم
    همکاری نکنیم انجام نخواهد شد.
  • 18:56 - 18:59
    شمای آینده --
    مخصوصاً برای فرزندان شما--
  • 18:59 - 19:01
    شمای آینده
  • 19:01 - 19:04
    بسته به این دارد که چقدر ما برای اطمینان
  • 19:04 - 19:06
    از فرصت های برابر
    برای تمامی کودکان جهان
  • 19:06 - 19:10
    در مای آینده سرسختی و اهمیت به خرج بدهیم.
  • 19:10 - 19:11
    خیلی متشکرم.
  • 19:11 - 19:13
    (تشویق)
  • 19:13 - 19:16
    متشکرم. متشکرم. متشکرم.
  • 19:16 - 19:19
    (تشویق)
  • 19:21 - 19:23
    کریس اندرسون: می دونید، فکر می کنم
  • 19:23 - 19:25
    مردم از دیدن اینطور صحبت کردن
  • 19:25 - 19:27
    رئیس بانک جهانی متعجب میشوند.
  • 19:27 - 19:28
    یک جورایی باحاله.
  • 19:28 - 19:31
    از شما میخواهم کمی دقیق تر
    در مورد درخواستتون بگویید.
  • 19:31 - 19:34
    دراین سالن سرمایه گذاران
    و کارآفرینان زیادی هستند.
  • 19:34 - 19:38
    شما چطور با آنها مشارکت میکنید؟
    درخواست شما از آنها چی هست؟
  • 19:38 - 19:40
    جیم یونگ کیم: میتونم
    یک لحظه فنی صحبت کنم؟
  • 19:40 - 19:43
    ک ا: فنی صحبت کنید. حتما.
    ج ی ک: خوب این کاری هست که ما انجام دادیم.
  • 19:43 - 19:46
    شرکت های بیمه هیچ وقت
    در برای مثال زیرساخت کشورهای در حال توسعه
  • 19:46 - 19:49
    سرمایه گذاری نمیکنند،
    چرا که نمیتوانند ریسک آن را بپذیرند.
  • 19:49 - 19:53
    آنها پول را برای افرادی که برای بیمه
    هزینه پرداخت میکنند نگه میدارند.
  • 19:53 - 19:56
    بنابراین کاری که ما انجام دادیم این بود،
    انجمن توسعه بین الملل سوئد
  • 19:56 - 19:57
    به ما مقداری پول داد،
  • 19:57 - 19:59
    ما رفتیم و آن را افزایش دادیم،
    یکصد میلیون،
  • 19:59 - 20:02
    و اولین خسارت را گرفتیم،
    به این معنی که اگر این کار بد پیش رفت،
  • 20:02 - 20:04
    ۱۰ درصد خسارت را بخوریم،
  • 20:04 - 20:05
    و بقیه آن مطمئن است.
  • 20:05 - 20:09
    و این کار ۹۰ درصد سهم، بخش است
  • 20:09 - 20:13
    این در رتبه بندی سرمایه گذاری سه B گرفت،
    بنابراین شرکتهای بیمه سرمایه گذاری کردند.
  • 20:13 - 20:17
    پس برای ما کاری که میکنیم
    این هست، ما پول دولتی
  • 20:17 - 20:21
    را برای کاهش ریسک
    ابزارهای خاص استفاده میکنیم
  • 20:21 - 20:23
    تا افراد را از بیرون وارد کنیم.
  • 20:23 - 20:26
    پس همه شمایی که روی
    تریلیونها دلار پول نشستید.
  • 20:26 - 20:27
    بیایید پیش ما. خوب؟
  • 20:27 - 20:28
    (خنده)
  • 20:28 - 20:31
    ک ا: و شما بخصوص بدنبال
    درخواست های سرمایه گذاری هستید
  • 20:31 - 20:33
    که در دنیای در حال توسعه
    تولید اشتغال کند.
  • 20:33 - 20:35
    ج ی ک: قطعاً. قطعاً.
  • 20:35 - 20:39
    بنابراین اینها، برای مثال
    در زیرساختهایی که برای انرژی،
  • 20:39 - 20:41
    ساخت جاده، پل ها، بنادر خواهند بود.
  • 20:41 - 20:44
    این چیزها برای اشتغال زایی ضروری هستند.
  • 20:44 - 20:46
    اما علاوه بر این، چیزی که ما میگوییم
  • 20:46 - 20:49
    این هست که ممکن است شما فکر کنید
    که تکنولوژی که شما روی آن کار میکنید،
  • 20:49 - 20:50
    یا تجارتی که انجام میدهید
  • 20:50 - 20:53
    ممکن است کاربردی در دنیای
    در حال توسعه نداشته باشد،
  • 20:54 - 20:55
    اما زیپ لاین رو ببینید،
  • 20:55 - 20:57
    و اینکه مورد زیپ لاین فقط بخاطر
  • 20:57 - 20:59
    کیفیت تکنولوژی اتفاق نیفتاد.
  • 20:59 - 21:02
    به این خاطر بود که آنها
    زود با روانداییها وارد کار شدند
  • 21:02 - 21:04
    و از هوش مصنوعی استفاده کردند --
  • 21:04 - 21:07
    یک چیزی، رواندا پهنای باند قوی دارد --
  • 21:07 - 21:10
    اما این وسایل خودشان
    کاملا به خودی خود پرواز میکنند.
  • 21:10 - 21:13
    بنابراین ما به شما کمک می کنیم تا این کار را
    انجام بدهید. ما مقدمه کار را آماده میکنیم.
  • 21:13 - 21:16
    حتی از لحاظ مالی شما را تامین میکنیم.
    ما به شما کمک میکنیم که این کار را انجام بدهید.
  • 21:16 - 21:18
    ک ا: بانک جهانی برای این کار
  • 21:18 - 21:20
    چقدر سرمایه تعیین کرده؟
  • 21:20 - 21:23
    ج ی ک: کریس تو همیشه من رو
    تو اینطور موقعیتها قرار میدی.
  • 21:23 - 21:27
    ک ا: من سعی می کنم تو رو تو دردسر بندازم.
    ج ی ک: کاری که ما میخواهیم انجام بدیم این هست.
  • 21:27 - 21:31
    ما ۲۵ میلیارد در سال برای
    سرمایه گذاری در کشورهای فقیر داریم،
  • 21:31 - 21:33
    فقیرترین کشورها.
  • 21:33 - 21:35
    وهمانطور که در سه سال بعد
    سرمایه گذاری میکنیم.
  • 21:35 - 21:36
    ۲۵ میلیارد در سال،
  • 21:36 - 21:38
    ما باید با شما فکر کنیم
  • 21:38 - 21:40
    که چطور از این پول کارآمدتر استفاده کنیم.
  • 21:40 - 21:44
    بنابراین من نمیتونم به شما یک عدد
    مشخص بدهم. این بستگی به کیفیت ایده دارد.
  • 21:44 - 21:46
    پس ایدههاتون رو برای ما بیاورید،
  • 21:46 - 21:51
    و من فکر نمیکنم تأمین مالی
    در اینجا مشکل ساز باشد.
  • 21:51 - 21:54
    ک ا: بسیار خوب، شما این حرف رو
    از خود ایشون شنیدید.
  • 21:54 - 21:56
    جیم خیلی از شما متشکرم.
    ج ی ک: متشکرم، متشکرم
  • 21:56 - 21:59
    (تشویق)
Title:
آیا همه نباید شانسی برای یک زندگی خوب داشته باشند؟
Speaker:
جیم یونگ کیم
Description:

سطح آرمانها بیش از پیش در سراسر جهان در حال افزایش است، بخش اعظم آن به دلیل وجود تلفن‌های هوشمند و اینترنت است -- آیا این مسئله باعث ایجاد فرصت می‌شود یا ناامیدی؟ به عنوان رئیس بانک جهانی، جیم یونگ کیم قصد دارد فقر مفرط را پایان و شکوفایی را افزایش دهد. او در مورد چگونگی کار موسسه برای افزایش سطح بهداشت و آینده اقتصادی مردم در فقیرترین کشورهای جهان با افزایش سرمایه گذاری و ایجاد کاهش ریسک صحبت می‌کند.

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
22:12

Persian subtitles

Revisions