0:00:00.302,0:00:02.913 میخواهم با این پرسش شروع کنم: 0:00:03.026,0:00:04.784 چند نفر از شما کاملا از اینکه خودتون را رهبر بنامید راحت هستید؟ 0:00:04.784,0:00:07.602 چند نفر از شما کاملا از اینکه خودتون را رهبر بنامید راحت هستید؟ 0:00:07.602,0:00:10.471 ببینید، من این سوال را در سرتاسر کشور مطرح کردم، 0:00:10.471,0:00:12.306 و هرجایی اونو پرسیدم، مهم نیست کجا، 0:00:12.306,0:00:15.410 همیشه عده کثیری از حضار دستاشون را پایین نگه می دارند. 0:00:15.410,0:00:17.435 و اینو دریافتم که ما از رهبری چیزی بزرگتر از خودمان ساختیم. 0:00:17.435,0:00:18.836 و اینو دریافتم که ما از رهبری چیزی بزرگتر از خودمان ساختیم. 0:00:18.836,0:00:20.405 ما ازش چیزی ورای خودمون ساختیم. 0:00:20.405,0:00:22.378 ما اونو حول محور تغییر جهان ساختیم. 0:00:22.378,0:00:24.260 و ما این تیتر رهبری را برداشته، و طوری باهاش برخورد می کنیم 0:00:24.260,0:00:27.325 انگار چیزی است که یه روزی لیاقت اونو خواهیم داشت، 0:00:27.325,0:00:29.208 اما داشتن اون در حال حاضر، 0:00:29.208,0:00:32.320 به معنی یک نوع تکبر یا خودپسندی است که باهاش احساس راحتی نمی کنیم. 0:00:32.320,0:00:34.847 و بعضی اوقات نگران می شم که ما وقت زیادی را 0:00:34.847,0:00:38.284 صرف ستودن چیزهای جالبی می کنیم که کمتر کسی اینکار را می کنه 0:00:38.284,0:00:39.338 اینکه خودمون را متقاعد کردیم که اونها 0:00:39.338,0:00:41.354 تنها چیزهایی هستند که ارزش ستایش را دارند، 0:00:41.354,0:00:43.493 و شروع به کم ارزش کردن چیزهایی را می کنیم که روزانه قادر به انجامشان هستیم، 0:00:43.493,0:00:46.304 و لحظاتی برامون پیش می یاد که واقعا" رهبر هستیم 0:00:46.304,0:00:48.200 و به خودمون اجازه نمی دیم که براش ارزش قائل باشیم، 0:00:48.200,0:00:49.635 و به خودمون اجازه نمی دیم که ازش لذت ببریم. 0:00:49.635,0:00:51.482 و من در طی ۱۰ سال گذشته شانس اینو داشتم 0:00:51.482,0:00:53.405 که با افراد فوق العاده ای کار کنم 0:00:53.405,0:00:54.872 کسانیکه به من در تعریف مجدد رهبری کمک کردند 0:00:54.872,0:00:56.198 بطوری که فکر کنم مرا راضی تر می کند. 0:00:56.198,0:00:58.747 وبا وقت کمی که امروز دارم، فقط مایلم یک داستان را براتون تعریف کنم 0:00:58.747,0:01:03.146 که معتقدم بطور حتم نقش مهمی در آن معنی مجدد داشته. 0:01:03.146,0:01:05.341 من به یک دانشگاه کوچک بنام دانشگاه مانت الیسون در ساکویل، نیوبرانزویک می رفتم، 0:01:05.341,0:01:07.714 من به یک دانشگاه کوچک بنام دانشگاه مانت الیسون در ساکویل، نیوبرانزویک می رفتم، 0:01:07.714,0:01:09.741 و در روز آخر مدرسه، دختری پیشم اومد، 0:01:09.741,0:01:12.945 و گفت،" من اولین روزی که دیدمت را یادمه." 0:01:12.945,0:01:15.354 و بعد داستانی را برام تعریف کرد که چهار سال پیش اتفاق افتاده بود. 0:01:15.354,0:01:18.300 او گفت،" یه روز قبل از شروع دانشگاه، 0:01:18.300,0:01:20.450 من بهمراه پدر و مادرم در اتاق هتل بودیم، 0:01:20.450,0:01:23.066 و خیلی ترسیده بودم و معتقد بودم که از پسش بر نمیام، 0:01:23.066,0:01:26.232 اینکه هنوز آماده دانشگاه نیستم، و زدم زیر گریه. 0:01:26.232,0:01:27.851 و پدر و مادرم فوق العاده بودند. یه جورایی گفتند، 0:01:27.851,0:01:30.946 "ببین، میدونیم ترسیدی، ولی فقط بزار فردا بریم. 0:01:30.946,0:01:32.573 بزار روز اول را بریم، و اگه بهر صورتی 0:01:32.573,0:01:35.165 احساس کردی از پسش بر نمیای، اشکالی نداره، راحت بهمون بگو، 0:01:35.165,0:01:37.764 ما می بریمت خونه. ما به هر صورت دوستت داریم." 0:01:37.764,0:01:38.902 و او گفت،" بدین ترتیب من روز بعد رفتم 0:01:38.902,0:01:41.107 و برای ثبت نام توی صف ایستاده بودم، 0:01:41.107,0:01:43.091 و دور و برم را نگاه می کردم و می دونستم از پسش بر نمیام. 0:01:43.091,0:01:45.542 میدونستم برای اینکار آماده نیستم. می دونستم باید کنار بکشم." 0:01:45.542,0:01:47.495 و او گفت،" من تصمیمم را گرفتم، و به محض گرفتن اون، 0:01:47.495,0:01:49.946 یه احساس آرامش باور نکردنی بر من مستولی شد. 0:01:49.946,0:01:51.817 و رو به پدر و مادرم کرده و گفتم 0:01:51.817,0:01:53.948 که بهتره بریم خونه، و درست همون لحظه، 0:01:53.948,0:01:55.909 تو از ساختمان اتحادیه دانشجویان بیرون اومدی 0:01:55.909,0:01:59.029 و احمقانه ترین کلاهی که به عمرم دیده بودم را بر سر داشتی." (خنده) 0:01:59.029,0:02:00.749 "فوق العاده بود. 0:02:00.749,0:02:02.888 و یک پلاکارت بزرگ در دست داشتی که تبلیغ «شینراما» بود، 0:02:02.888,0:02:04.435 که دانشجویانی هستند که با «فیبروز کیستیک» (یک اختلال ژنتیکی) دست و پنجه نرم میکنند 0:02:04.435,0:02:05.495 -- یک بنیاد خیریه که سالها براش کار می کردم-- 0:02:05.495,0:02:07.484 و یک سطل پر از آبنبات چوبی داشتی. 0:02:07.484,0:02:09.882 و همینطور که راه می رفتی، آبنبات چوبی ها رو به افرادی که در صف ایستاده بودند داده و درمورد «شینراما» باهاشون حرف می زدی. 0:02:09.882,0:02:12.426 و همینطور که راه می رفتی، آبنبات چوبی ها رو به افرادی که در صف ایستاده بودند داده و درمورد «شینراما» باهاشون حرف می زدی. 0:02:12.426,0:02:15.828 و یک دفعه به من رسیدی، و خشکت زد، 0:02:15.828,0:02:19.463 و بهم زل زدی. وحشت آور بود." (خنده) 0:02:19.463,0:02:22.265 اون دختر در اینجا خوب می دونه من از چی حرف می زنم. (خنده) 0:02:22.265,0:02:24.265 " و بعدش به کسی که کنارم بود نگاه کردی، 0:02:24.265,0:02:25.883 و لبخند زدی، و دستت رو در سطل کرده و یک آبنبات بیرون آورده، 0:02:25.883,0:02:27.968 و به اون پسر داده و بهش گفتی، 0:02:27.968,0:02:31.849 "خوبه که این آبنبات رو به خانم زیبایی که کنارت ایستاده بدی." 0:02:31.849,0:02:36.046 و گفتش، "من هیچوقت کسی رو تو زندگیم ندیدم که به این سرعت خجالت بکشه. 0:02:36.046,0:02:37.717 مثل لبو سرخ شده بود، و حتی بهم نگاه نمی کرد. 0:02:37.717,0:02:41.851 فقط اینجوری آبنبات را نگه داشته بود." (خنده) 0:02:41.851,0:02:44.292 " و دلم بحال این بیچاره خیلی سوخت و آبنبات را گرفتم، 0:02:44.292,0:02:46.857 و تا آبنبات را گرفتم، یه نگاه بطور باور نکردنی جدی روی صورتت نقش بست 0:02:46.857,0:02:48.373 و رو کردی به پدر و مادرم، 0:02:48.373,0:02:50.692 و گفتی،" اینو ببینید، اینو ببینید، 0:02:50.692,0:02:53.934 اولین روزی است که از خونه دور شده، و تازه از غریبه ها آبنبات هم می گیره؟!" (خنده) 0:02:53.934,0:02:56.850 اولین روزی است که از خونه دور شده، و تازه از غریبه ها آبنبات هم می گیره؟!" (خنده) 0:02:56.850,0:02:59.252 و او گفت، "تا فاصلهی ۶ متری همه کنترل خودشون رو از دست دادند 0:02:59.252,0:03:01.257 همه شروع کردند به قاه قاه خندیدن. 0:03:01.257,0:03:03.913 و می دونم مطلب جالبیه، و نمی دونم چرا دارم برات تعریف می کنم، 0:03:03.913,0:03:05.402 ولی در اون لحظه که همه داشتند می خندیدند، 0:03:05.402,0:03:07.093 می دونستم که نباید جا بزنم. 0:03:07.093,0:03:08.988 می دونستم جایی هستم که قراره باشم، 0:03:08.988,0:03:11.653 و می دونستم که تو خونه بودم، و در عرض این چهار سال یکبار هم باهات حرف نزدم، 0:03:11.653,0:03:13.760 و می دونستم که تو خونه بودم، و در عرض این چهار سال یکبار هم باهات حرف نزدم، 0:03:13.760,0:03:15.354 اما شنیدم که داری می ری، 0:03:15.354,0:03:16.987 و می بایست می آمدم و بهت می گفتم که 0:03:16.987,0:03:21.299 تو بطور باور نکردنی شخص مهمی در زندگی من بودی، و دلم برات تنگ می شه، موفق باشی." 0:03:21.299,0:03:23.428 و او ازم دور شد، و من سکه یه پول شدم. 0:03:23.428,0:03:26.107 و او حدود۲ متر از من دور شده بود که برگشت و لبخندی زد و ادامه داد، 0:03:26.107,0:03:27.518 " شاید باید اینو هم بدونی. من هنوز بعد از چهار سال با اون پسره دوست هستم." (خنده) 0:03:27.518,0:03:31.005 " شاید باید اینو هم بدونی. من هنوز بعد از چهار سال با اون پسره دوست هستم." (خنده) 0:03:31.005,0:03:34.012 یکسال و نیم پس از نقل مکان به تورنتو، 0:03:34.012,0:03:37.038 کارت دعوت به عروسی آنها را دریافت کردم. 0:03:37.038,0:03:39.673 و ضد حال اینجاست. من اونو یادم نمیاد. 0:03:39.673,0:03:41.477 من هیچ خاطره ای از اون لحظه ندارم، 0:03:41.477,0:03:43.385 و من بانک خاطراتم را گشتم، چون مسخره است و 0:03:43.385,0:03:45.994 و باید انجام آن بخاطرم باشه، و من یادم نمیاد. 0:03:45.994,0:03:48.445 و اون یه لحظه عبرت انگیز و دگرگونی برای من بود 0:03:48.445,0:03:50.978 که فکر کنم شاید بیشترین تاثیری که روی زندگی یه نفر داشتم، 0:03:50.978,0:03:53.322 لحظه ای که یه خانم بعد از چهار سال به سمت یه غریبه بیاد و بگه، 0:03:53.322,0:03:55.400 لحظه ای که یه خانم بعد از چهار سال به سمت یه غریبه بیاد و بگه، 0:03:55.400,0:03:57.096 "تو یه شخصی بطور باور نکردنی مهم در زندگی من بودی،" 0:03:57.096,0:03:59.674 لحظه ای که حتی به خاطرم نیامد. 0:03:59.674,0:04:01.142 چند نفر از شما لحظه آبنبات چوبی داشتید، 0:04:01.142,0:04:03.418 لحظه ای که یه نفر چیزی میگه یا کاری انجام میده 0:04:03.418,0:04:05.868 که حس می کنید اساسا" باعث شادتر شدن زندگی تان شده؟ 0:04:05.868,0:04:10.048 بسیار خوب. چند نفر از شما به اون شخص گفتید که باعث چنین حالتی در شما شده؟ 0:04:10.048,0:04:12.374 ببینید، چرا که نه؟ ما تولد ها را جشن می گیریم، 0:04:12.374,0:04:16.786 چیزی که لازمۀ انجامش فقط اینه که ۳۶۵ روز نمیرید- (خنده) 0:04:16.786,0:04:18.589 و می گذاریم مردمی که زندگی ما را شادتر کردند 0:04:18.589,0:04:20.214 بدون اینکه از انجام آن باخبر باشند، از کنار ما گذر کنند. 0:04:20.214,0:04:22.679 و هر یک از تک تک شماها، هر یک از شما، 0:04:22.679,0:04:24.114 نقش یه کاتالیزور را در لحظه آبنبات چوبی داشتید. 0:04:24.114,0:04:25.742 شما باعث شادتر شدن زندگی یه انسانی شدید 0:04:25.742,0:04:28.295 با گفتن یه چیزی یا انجام چیزی، و اگه فکر می کنید نکردید، 0:04:28.295,0:04:30.960 به تمام اون دستهایی فکر کنید که وقتی من سوال را پرسیدم، بالا نرفتند. 0:04:30.960,0:04:32.942 شما یکی از کسانی هستید که تا بحال این حرف را بهتون نگفته بودند. 0:04:32.942,0:04:35.745 اما خیلی ترسناکه که فکر کنیم اینقدر قدرتمندیم. 0:04:35.745,0:04:37.864 فکر اینکه چقدر می تونیم برای دیگران مهم باشیم، می تونه ترس آور باشه، 0:04:37.864,0:04:41.286 چون تا زمانیکه رهبری را بزرگتر از خود بدانیم، 0:04:41.286,0:04:43.158 تا وقتی که رهبری را چیزی ورای خود بدانیم، 0:04:43.158,0:04:44.898 تا زمانیکه آنرا برای تغییر دنیا در نظر بگیریم، 0:04:44.898,0:04:46.861 ما بهانه ای برای خود قرار داده تا هر روز انتظار آنرا نداشته باشیم، 0:04:46.861,0:04:49.734 نه از طرف خود و نه از طرف یکدیگر. 0:04:49.734,0:04:52.478 ماریان ویلیامسون گفت،" بزرگترین ترس ما نالایق بودن ما نیست. 0:04:52.478,0:04:54.837 بزرگترین ترس ما اینه که بی اندازه قدرتمندیم. 0:04:54.837,0:04:57.749 روشنی ماست که باعث ترسمان می شه، نه تاریکی مان." 0:04:57.749,0:05:00.205 و ندای حرکت من در امروز اینه که لازمه بر اون غلبه کنیم. 0:05:00.205,0:05:02.204 لازمه بر ترسمان از اینکه قادریم چه قدرت خارق العاده ای در زندگی یکدیگر داشته باشیم، غلبه کنیم. 0:05:02.204,0:05:03.747 لازمه بر ترسمان از اینکه قادریم چه قدرت خارق العاده ای در زندگی یکدیگر داشته باشیم، غلبه کنیم. 0:05:03.747,0:05:06.152 لازمه بر اون غلبه کنیم تا بتونیم ورای آن حرکت کرده 0:05:06.152,0:05:09.040 و برادران و خواهران کوچکتر ما، و یکروز فرزندان ما 0:05:09.040,0:05:11.362 -- یا فرزندانمان در حال حاضر-- به آن نگریسته 0:05:11.362,0:05:13.438 و به تاثیری که قادریم بر زندگی یکدیگر بگذاریم ارزش می نهند 0:05:13.438,0:05:16.690 ارزشی بیش از پول و قدرت و شهرت و نفوذ. 0:05:16.690,0:05:19.325 لازمه رهبری را بعنوان لحظه آبنبات چوبی، مجدد معنی کنیم، 0:05:19.325,0:05:22.212 چند تای آنرا موجب شدیم، چند تای آنرا قبول داریم، 0:05:22.212,0:05:25.645 چند تای آنرا اهدا کردیم، و بابت چند تای آن تشکر کردیم. 0:05:25.645,0:05:28.003 از آنجائیکه رهبری را بعنوان تغییر دهنده دنیا در نظر گرفتیم، 0:05:28.003,0:05:31.338 و دنیایی وجود ندارد. فقط شش میلیارد درک از آن وجود دارد، 0:05:31.338,0:05:33.149 و اگر شما درک یک انسان از آن را تغییر دهید، 0:05:33.149,0:05:35.467 درک یک انسان از توانایی خود، 0:05:35.467,0:05:37.852 درک یک انسان از میزان علاقه دیگران به آنها، 0:05:37.852,0:05:40.316 درک یک انسان از میزان قدرت تغییری که قادرند در این دنیا داشته باشند، کل موضوع را تغییر داده اید. 0:05:40.316,0:05:43.780 درک یک انسان از میزان قدرت تغییری که قادرند در این دنیا داشته باشند، کل موضوع را تغییر داده اید. 0:05:43.780,0:05:46.571 و اگر بتونیم معنی رهبری را بدین صورت درک کنیم، 0:05:46.571,0:05:48.866 فکر کنم اگه بتونیم رهبری را بدین صورت معنی کنیم، 0:05:48.866,0:05:50.839 فکر کنم قادریم همه چیز را تغییر دهیم. 0:05:50.839,0:05:53.535 و این یه ایده ساده است، ولی فکر نکنم کوچک باشه، 0:05:53.535,0:05:56.835 و مایلم از همگی بخاطر اینکه اجازه دادید آنرا با شما در میان بگذارم، تشکر کنم.