WEBVTT 00:00:24.350 --> 00:00:28.390 همه ما شخصی را میشناسیم که ازکارش بیزار است. 00:00:29.150 --> 00:00:31.240 حتی آن شخص ممکن است خود شما باشید. 00:00:32.430 --> 00:00:36.360 در واقع نیمی ازافراد شاغل در ایالات متحده 00:00:36.380 --> 00:00:39.510 درصورت داشتن شانس دوباره، شغل دیگری انتخاب میکردند. 00:00:39.930 --> 00:00:41.489 این موضوعی همه گیر است. 00:00:41.889 --> 00:00:43.729 ببینید، میدانم، تغییرکردن مشکل است، 00:00:43.739 --> 00:00:45.840 راحتتره به هرچی که میشناسیم بچسبیم. 00:00:46.000 --> 00:00:48.740 کنارگذشتن حقوق و مزایا 00:00:48.740 --> 00:00:52.340 و دنبال کردن کاری بامعنا، با عقل سلیم جور در نمیآید 00:00:52.350 --> 00:00:54.690 منظورم این است کی میخواهد درآمد کمتری داشته باشد؟ 00:00:55.910 --> 00:00:58.860 ولی وقتی من به این موضوع فکر میکنم، به یاد پدربزرگم میافتم، 00:00:58.880 --> 00:01:04.439 پدربزرگم لهستان را در۱۷ سالگی، تک و تنها، با یک قایق ترک کرد 00:01:04.599 --> 00:01:06.270 که به نیویورک مهاجرت کند. 00:01:06.600 --> 00:01:10.460 دوست دارم بدانم اگر از خوشحالی در کار حرف میزدیم، به چی فکر میکرد. 00:01:10.830 --> 00:01:12.240 لابد میگفت «خوشحالی؟» 00:01:12.260 --> 00:01:13.750 «خوشحالی(رضایت) از شغل؟ 00:01:13.890 --> 00:01:15.710 غذا روی میز بگذار، 'خوشحالی' همینه. 00:01:15.710 --> 00:01:17.400 راجع به چی حرف میزنی؟ خوشحالی؟» 00:01:17.430 --> 00:01:19.580 پدر من، یک نسل اول امریکایی، 00:01:19.930 --> 00:01:21.810 اولین کسی بود که به دانشگاه رفت، 00:01:21.810 --> 00:01:24.000 اولین کسی که یک "شغل خوب شرکتی" داشت، 00:01:24.130 --> 00:01:27.340 او یک نمونه از فرد راضی ازشغلش در دهه ۱۹۶۰ بود. 00:01:27.750 --> 00:01:29.370 ولی او واقعاً خوشحال نبود. 00:01:29.850 --> 00:01:31.240 امروزه، تحقیقات نشان میدهد 00:01:31.240 --> 00:01:34.020 که برای رضایت شغلی، افراد دوست دارند مشارکت داشتهباشند. 00:01:34.110 --> 00:01:36.820 آنها میخواهند در زمینه کاریشان تسلط کامل داشته باشند. 00:01:36.820 --> 00:01:38.049 میخواهند بدانند 00:01:38.049 --> 00:01:41.129 که کارشان اهمیت بیشتری از حقوقی که میگیرند دارد. 00:01:41.139 --> 00:01:42.620 پس اگر اینها را میدانیم، چرا 00:01:42.620 --> 00:01:46.289 نیمی ازما نمیتوانیم به نتیجهای درباره اینکه درزندگی چه کاری را دوست داریم برسیم؟ 00:01:46.759 --> 00:01:51.250 فکر میکنم به این دلیل است که در این مواقع به سوابق کاریمان نگاه میکنیم. 00:01:51.400 --> 00:01:54.720 به اعتبارمان نگاه میکنیم و اینکه برای چه کاری واجد شرایط هستیم. 00:01:55.080 --> 00:01:59.289 کاری که واجد شرایطش هستیم لزوماً چیزی که دوست داریم انجام دهیم، نیست. 00:02:00.309 --> 00:02:03.330 لزوماً آن چیزی نیست که به ما حس رضایت بدهد. 00:02:04.600 --> 00:02:06.120 اگر میتوانید یک تخم را تصور کنید، 00:02:06.120 --> 00:02:08.430 از یک تخم کوچک مرغ مگسخوار تا یک تخم شترمرغ، 00:02:08.810 --> 00:02:11.158 همه یک پوسته مدور هستند. 00:02:11.488 --> 00:02:15.259 برای ما انسانها، پوسته همان اعتبار ماست، 00:02:15.259 --> 00:02:17.700 سوابق و موفقیتهای ما و پیشینه کاری ماست. 00:02:17.800 --> 00:02:21.420 خیلی از ما به آن پوسته وابسته میشویم و آن تبدیل به هویت ما میشود. 00:02:21.420 --> 00:02:23.690 و همین است که تغییر را مشکل میکند. 00:02:23.850 --> 00:02:26.740 ولی برای رسیدن به چیزهای خوب، شما باید این پوسته را بشکنید. 00:02:26.760 --> 00:02:29.500 برای اینکه زرده در داخل است، هسته طلایی. 00:02:29.500 --> 00:02:30.960 جایی که دیانای در آنجاست. 00:02:30.960 --> 00:02:33.940 این چیزی است که نشان میدهد هر تخم چقدر منحصر به فرد است. 00:02:34.350 --> 00:02:39.000 من آن زرده را برای هرانسانی «نقشه زندگی» مینامم. 00:02:39.260 --> 00:02:41.640 هر چیزی که میتواند از آن جدا شود، پوسته است. 00:02:41.660 --> 00:02:44.150 موقعیت، هویت شما، و آن تصوری که مردم ازشما دارند، 00:02:44.170 --> 00:02:45.710 مزایا، درآمد. 00:02:45.730 --> 00:02:48.020 ولی آن چه نمیتواند ازشما جدا شود، همان زرده است. 00:02:48.020 --> 00:02:52.380 این همان نقطهای است که کشف رضایت شغلی در آنجا میتواند اتفاق بیفتد. 00:02:52.930 --> 00:02:54.820 شاید مهمتر این است که بفهمیم 00:02:54.820 --> 00:02:58.600 رضایت شغلی از آنچه شما انجام میدهید منشا نمیگیرد. 00:02:58.980 --> 00:03:02.910 بلکه رضایت از آن کسی که به آن تبدیل میشوید می آید. 00:03:02.930 --> 00:03:04.750 شخصیّتی که با شغلتان میتوانید باشید، 00:03:04.750 --> 00:03:07.299 منشا خوشحالی همین جاست. 00:03:07.889 --> 00:03:10.309 پس آنچه که انجام میدهید، پوسته است. 00:03:11.069 --> 00:03:12.499 اما زرده شخصیت است، 00:03:12.529 --> 00:03:14.020 شخصی که شما میشود. 00:03:14.190 --> 00:03:15.570 من در ۲۰ سالگیام، 00:03:15.590 --> 00:03:19.590 به چیزی جزستاره شدن در شو بِرادوی نمیاندیشیدم. 00:03:20.570 --> 00:03:23.890 و درواقع خیلی هم بد نبودم؛ مجوز کار گرفتم، 00:03:23.890 --> 00:03:28.760 و در تئاترهای معتبری هم کار میکردم، به خودم ۵ سال زمان دادم تا به آرزویم برسم، 00:03:28.790 --> 00:03:31.839 و در هشتمین سال، هنوز گارسون رستوران بودم. 00:03:32.989 --> 00:03:35.279 درنهایت باغصه بزرگ شدم، واقعاً محزون بودم. 00:03:35.299 --> 00:03:37.699 من ازغم شکست در تنها چیزی که واقعاً میخواستم، 00:03:37.709 --> 00:03:40.620 نزدیک بود خودکشی کنم. 00:03:40.640 --> 00:03:42.560 چرا این آرزوی من محقق نمیشد؟ 00:03:42.560 --> 00:03:45.130 من سخت تلاش کرده بودم، سرمایهگذاری کرده بودم. 00:03:46.330 --> 00:03:49.940 ده سال بعد از اینکه ازحرفه نمایش بیرون آمدم، یاد آن روزها افتادم. 00:03:49.970 --> 00:03:52.619 به یاد بورسیهای که تقاضا دادم افتادم، 00:03:53.299 --> 00:03:55.549 برای اجرا از من پرسیدند: 00:03:55.569 --> 00:03:58.839 «درصورت موفقیت، چه چیزی برایت محقق میشود؟» 00:03:59.329 --> 00:04:01.500 جواب به سرعت به ذهن من رسید. 00:04:01.540 --> 00:04:05.029 میدانستم که جواب درستی است، از آن جوابهای دختر شایسته آمریکا، 00:04:05.039 --> 00:04:06.239 جواب بچه بزرگ خانواده، 00:04:06.249 --> 00:04:08.899 جوابی که تضمین میکرد بورسیه مال من است. 00:04:09.489 --> 00:04:12.200 پس من به سمت میکروفن رفتم و گفتم، 00:04:12.270 --> 00:04:15.200 «در واقع من اگر یک بازیگر موفق بشوم، 00:04:15.210 --> 00:04:19.569 مردم مرا روی صحنه میبینند و تحت تاثیر قرارمیگیرند که درزندگیشان تغییرایجاد کنند» 00:04:20.799 --> 00:04:23.069 آن جواب به من کمک کرد که بورسیه را بگیرم. 00:04:23.089 --> 00:04:27.090 ولی تا ده سال بعد من هنوز نفهمیده بودم که واقعاً چه گفته بودم؛ 00:04:27.400 --> 00:04:33.059 بازیگر شدن آن پوسته بود، تاثیرگذاشتن بر تماشاچیان از روی صحنه، 00:04:33.589 --> 00:04:34.920 زرده بود. 00:04:34.950 --> 00:04:36.270 آن شخصیت من بود. 00:04:37.270 --> 00:04:39.930 پس من درنهایت در آرزویم شکست نخورده بودم. 00:04:39.930 --> 00:04:43.679 من فقط آرزویم را درست نفهمیده بودم. 00:04:43.679 --> 00:04:45.899 باید اجازه میدادم که شکل این آرزو تغییر یابد. 00:04:46.409 --> 00:04:48.410 فکر میکنم اشکال کار همین است، 00:04:48.410 --> 00:04:49.770 مواقعی که نمیدانیم راه حل چیست 00:04:49.770 --> 00:04:51.839 هیچکس به ما نمیآموزد آرزویمان را موشکافی کنیم و 00:04:51.839 --> 00:04:53.859 واقعیت مهم آن را درک کنیم. 00:04:53.879 --> 00:04:56.899 در بچگی به ما میگویند به هرچه که بخواهیم میرسیم. 00:04:56.979 --> 00:04:59.145 ولی وقتی نوبت به انتخاب رشته در دانشگاه میرسد، 00:04:59.145 --> 00:05:02.422 شکل سوال از اینکه «در آینده چه میخواهی بکنی؟» به 00:05:02.422 --> 00:05:04.829 «چگونه زندگیت را میخواهی بگذرانی؟» تغییر می یابد. 00:05:04.979 --> 00:05:06.090 چیزی که بهش فکر نکردهایم 00:05:06.090 --> 00:05:10.200 این است که رؤیا و آرزوهایمان چگونه در مسیر کاری ما متجلی میشود. 00:05:10.900 --> 00:05:13.440 جان کسی بود که پای صحبت من نشسته بود 00:05:13.440 --> 00:05:15.000 و نسبت به آنها بسیار تردید داشت. 00:05:15.000 --> 00:05:18.259 او میگفت: «لارا من به تمام آنچه که میخواستم رسیدهام. 00:05:18.259 --> 00:05:20.960 تمام آرزوهای کاریم محقق شده است. 00:05:21.270 --> 00:05:23.939 بنابراین حرفایت خیلی ارزشی ندارد.» 00:05:24.379 --> 00:05:27.529 ولی وقتی که باهم صحبت میکردیم مطمئن نبود که بعدازاین میخواهد چه کند. 00:05:27.529 --> 00:05:29.209 در پیدا کردنش مشکل داشت. 00:05:29.259 --> 00:05:30.930 میخواهم به شما یک راز را بگویم: 00:05:30.930 --> 00:05:34.360 من حرفهای کسی که به من بگوید نمیداند چه میخواهد بکند را باور نمیکنم. 00:05:34.360 --> 00:05:37.129 فکر میکنم آنها میدانند؛ ولی جرات بیانش را ندارند 00:05:37.129 --> 00:05:39.380 چون باید کاری برای آن انجام دهند. 00:05:39.380 --> 00:05:40.399 درهر حال، به جان برگردیم. 00:05:40.399 --> 00:05:41.929 چون مرا به چالش کشیده بود، گفتم: 00:05:41.929 --> 00:05:44.889 باشه، چه آرزویی در کارت داشتهای که به آن رسیدهای؟ 00:05:44.899 --> 00:05:47.480 او گفت «وقتی من بچه بودم، میخواستم شعبده باز شوم. 00:05:47.480 --> 00:05:49.800 وقتی جوانتر بودم میخواستم معمار شوم، 00:05:49.800 --> 00:05:52.749 بعد خواستهام به زمینه تبلیغات و بازاریابی تغییر کرد 00:05:52.749 --> 00:05:55.429 و مسئول بیلبوردهای بزرگ نیویورک شدم.» 00:05:55.489 --> 00:05:59.200 اوادامه داد: «الان میخواهم فکری به حال علاقهام به تفریحات بیرون بکنم. مثلاً 00:05:59.230 --> 00:06:01.380 کاری ماجراجویانه مثل راهنمای تور یا چنین چیزی» 00:06:01.380 --> 00:06:05.059 ولی او نمیتوانست آرزوهایش را به بقیه زندگیش تطبیق دهد. 00:06:05.389 --> 00:06:06.789 ولی من میتوانستم آن را ببینم. 00:06:06.969 --> 00:06:08.770 این جاست که من به کمکتان احتیاج دارم. 00:06:09.510 --> 00:06:10.809 اگر شما- 00:06:14.529 --> 00:06:19.209 اگر شما بیرون باشید و یک حقه جالب شعبده بازی ببینید، 00:06:19.209 --> 00:06:22.299 که کاملا شما را تحت تاثیر قراردهد، عکسالعمل شما چیست؟ 00:06:22.319 --> 00:06:24.370 با صورتتان نشانم دهید عکسالعملتان چیست. 00:06:24.390 --> 00:06:25.750 تماشاچیان: اووو! 00:06:25.760 --> 00:06:27.070 لارا برمن فورتگنگ: اووو! 00:06:27.070 --> 00:06:29.370 یا اگر به شهر جدیدی بروید 00:06:29.370 --> 00:06:31.380 ومعماری ساختمانهای آنجا را تماشا کنید، 00:06:31.380 --> 00:06:33.039 صورتتان چه شکلی میشود؟ 00:06:33.289 --> 00:06:37.069 حالا اگر در نیویورک باشید و آن بیلبوردهای بزرگ را ببینید که انقدر بزرگ هستند 00:06:37.069 --> 00:06:39.939 که فقط سایز ناف خانمی اندازه یک کشتی کروز است، 00:06:39.939 --> 00:06:41.809 صورتتان چه شکلی خواهد بود؟ 00:06:41.809 --> 00:06:42.980 اووو. 00:06:43.080 --> 00:06:44.140 پس میبینید، 00:06:45.440 --> 00:06:51.820 هرچه جان انجام داده، عکسالعمل مشابهی را برای همه به همراه دارد. 00:06:52.370 --> 00:06:56.210 درهر فرهنگ، زبان یا سنی: اووو، اه! وااااو. 00:06:56.830 --> 00:06:58.670 تمام آن شغلها آنچه بود که انجام میداد، 00:06:58.670 --> 00:07:01.860 ولی آنچه شخصیت او بود، کسی بود که دیگران را متحیّر میکرد. 00:07:02.620 --> 00:07:06.850 اگر شما به طبیعت بروید، شگفت زده میشوید. 00:07:07.100 --> 00:07:11.410 پس این کاملاً جز نقشه او بود تا کسی شود 00:07:11.410 --> 00:07:15.010 که در طبیعت کار کند و دیگران را به آنجا ببرد تا متحیر شوند. 00:07:15.270 --> 00:07:17.350 او الان شرکتی دارد 00:07:17.350 --> 00:07:21.190 که کارش طراحی و ساخت ادوات طبیعتگردی برای دوست داران طبیعت است. 00:07:21.620 --> 00:07:23.060 او راه خود را پیدا کرد. 00:07:23.360 --> 00:07:25.190 پس به نظر میرسد فرمول این است: 00:07:25.190 --> 00:07:28.120 چیزی از گذشته شماست چه محقق شده باشد چه نه، 00:07:28.120 --> 00:07:30.410 با بازبینی که واقعا چقدر اهمیت دارد، 00:07:30.410 --> 00:07:32.280 و همراستا شدن با مهارتهای حالحاضر شما، 00:07:32.280 --> 00:07:34.390 برابر با برآورده شدن فصل جدید است. 00:07:35.150 --> 00:07:37.840 البته در این سالها کسانی بودهاند که به من گفتهاند 00:07:37.840 --> 00:07:39.380 هرگز آرزویی نداشتهاند، 00:07:39.380 --> 00:07:42.060 هرگز انگیزهای در آنها برانگیخته نشده، 00:07:42.060 --> 00:07:43.940 هیچ خاطرهای از چیزی ندارند 00:07:43.940 --> 00:07:46.120 که وقتی بزرگ شدند بخواهند به آن برسند. 00:07:46.170 --> 00:07:49.700 در طول این سالها فهمیدم چیزی بین این افراد مشترک است، 00:07:49.700 --> 00:07:52.310 آنها اغلب کودکی سختتری ازبقیه داشتهاند. 00:07:52.780 --> 00:07:55.090 آنها اغلب در یک خانواده ناکارآمد بزرگ شدهاند، 00:07:55.090 --> 00:07:58.040 مثلا با خشونت خانگی یا پدرومادر الکلی، 00:07:58.040 --> 00:08:00.360 یا آنها همیشه نگران شخصی بیمار در خانواده 00:08:00.360 --> 00:08:03.820 یا خواهر برادری مریض بودهاند، 00:08:04.370 --> 00:08:06.520 و در زندگی مستاصل بودهاند، 00:08:06.520 --> 00:08:09.080 هر کودکی که مجبور شود همیشه برای رویارویی با سختیها آماده باشد 00:08:09.080 --> 00:08:11.410 و احساس امنیت نکند، نمیتواند آرزویی داشته باشد. 00:08:11.430 --> 00:08:15.570 اگر شما یکی از آنها هستید نگران نباشید، در زمان دیگری راه حلی برای شما وجود دارد. 00:08:16.000 --> 00:08:20.550 من همچنین افرادی میشناسم که موفقیتهای کاری پیاپی داشتهاند، 00:08:20.550 --> 00:08:24.270 ولی این براساس عکسالعملی در گذشتهشان بوده است. 00:08:24.270 --> 00:08:25.490 آنها موفق شدهاند، 00:08:25.490 --> 00:08:28.690 اما حالا نمیدانند چه کنند، چون هیچ معیاری نداشتهاند. 00:08:28.930 --> 00:08:32.000 پس آن نکته در گذشته، وقتی هرکدام از شما عهدی بستهاید، 00:08:32.000 --> 00:08:35.450 مثلا کسی که گفته: «من شبیه مادرم نمیشوم» 00:08:35.570 --> 00:08:37.070 یا «من شبیه پدرم نمیشوم» یا 00:08:37.090 --> 00:08:40.079 «هیچوقت فقیر نمیشوم» یا «به بقیه نشان میدهم» اینها عهد هستند. 00:08:40.079 --> 00:08:41.580 اگرشما هم با خود عهدی بستهاید، 00:08:41.580 --> 00:08:44.190 این عکس العملی نسبت به شرایطی در گذشتهتان است، 00:08:44.190 --> 00:08:46.260 و احتمالاً به دردتان خورده است. 00:08:46.260 --> 00:08:48.700 ببینید خیلی از آدمها، آرزوهای زیادی دارند 00:08:48.700 --> 00:08:51.320 براساس آنچه در زندگیشان نمیخواهند. 00:08:51.500 --> 00:08:52.760 ولی ممکن است زمانی برسد که 00:08:52.760 --> 00:08:55.060 این انگیزهها دیگر به دردتان نخورد 00:08:55.060 --> 00:08:56.360 چون از آن فراتر رفتهاید. 00:08:56.360 --> 00:08:57.650 پس حالا چه میکنید؟ 00:08:57.740 --> 00:09:00.380 کارن شخصی بود که من او را در این موقعیت ملاقات کردم. 00:09:00.380 --> 00:09:04.380 یکی از موفقترین مسئولان فروش بود، تمام جایزههایی مثل ماشین و سفر را گرفته بود، 00:09:04.380 --> 00:09:07.430 ولی او از نگرانی و اینکه واقعا اضطراب داشت صحبت میکرد 00:09:07.430 --> 00:09:09.820 برای اینکه میترسید این قدرت جادویی را از دست دهد. 00:09:09.820 --> 00:09:12.810 او نمیدانست میتواند به این روند ادامه دهد 00:09:12.840 --> 00:09:15.160 و چگونه خود را درهمان 00:09:15.160 --> 00:09:17.250 سطح جاه طلبی که قبلاً بود نگه دارد. 00:09:17.860 --> 00:09:19.840 به اینکه موضوعی درگذشته او بوده که بتواند 00:09:19.840 --> 00:09:22.180 این احساسش را توضیح دهد مشکوک بودم. 00:09:22.180 --> 00:09:26.510 وآن را پیدا کردم؛ او در ۱۷ سالگی، وقتی آماده پذیرفتن بورسیهای بود 00:09:26.540 --> 00:09:28.710 تا در مسابقات بسکتبال مدرسه شرکت کند، 00:09:28.710 --> 00:09:30.640 فهمید که حامله شده است. 00:09:30.640 --> 00:09:34.310 او از خیر آن بورسیه گذشت، کودک را به دنیا آورد و با خود عهدی بست: 00:09:34.310 --> 00:09:37.430 «من نمونه نوجوانی ناموفق نخواهم شد.» 00:09:38.030 --> 00:09:41.416 او آن کودک را بزرگ کرد و فرزند دیگری هم به دنیا آورد، 00:09:41.446 --> 00:09:47.170 بعد با همان مرد ازدواج کرد، دانشگاه رفت، شغل بسیار خوبی گرفت، بسیار موفق شد 00:09:47.170 --> 00:09:49.950 و حالا نمیدانست چرا انگیزه قبلی را ندارد. 00:09:49.950 --> 00:09:51.690 خوب درواقع او دیگر نوجوان نبود، 00:09:51.690 --> 00:09:55.130 و به خوبی ثابت کردهبود که نمونه نوجوانی ناموفق نیست. 00:09:55.130 --> 00:09:57.300 وقتی که فهمید 00:09:57.300 --> 00:09:59.920 باید فقط دلیل کارکردنش را تغییر دهد، 00:09:59.920 --> 00:10:03.530 فقط انگیزه اینکه چرا کار میکند را تغییر دهد، او در مسیر جدیدی قرارگرفت. 00:10:03.700 --> 00:10:07.070 پس میبینید که رزومه کاری شما تنها بخشی از این معادله است. 00:10:07.500 --> 00:10:09.970 تمام اتفاقهایی که این سابقه را به وجود آورده و 00:10:09.970 --> 00:10:12.970 داستان زندگی شما را ساخته، همان است که نقشه راه شما را نمایان میکند. 00:10:12.970 --> 00:10:15.670 زمینه و بستررا مشخص میکند 00:10:15.670 --> 00:10:16.930 و همان زرده است. 00:10:17.500 --> 00:10:20.710 من دوست دارم در دنیایی زندگی کنم که درآن مردم رقابت کاری را کنار گذاشتهاند. 00:10:20.710 --> 00:10:22.830 زیرا دریافتهاند، آنقدر منحصر به فرد هستند 00:10:22.830 --> 00:10:24.730 که لازم نیست با کسی رقابت کنند. 00:10:24.730 --> 00:10:28.230 هرکسی منحصر به فرد است، نیازی به سبقت و رقابت نداریم. 00:10:28.460 --> 00:10:32.170 من دنیایی میخواهم که نوجوانان را برای اینکه بفهمند 00:10:32.170 --> 00:10:35.600 با بقیه زندگیشان بعد از ۱۷ سالگی چه کنند، شکنجه نکنیم، 00:10:35.600 --> 00:10:36.860 چون به آنها یاد دادهایم 00:10:36.860 --> 00:10:40.040 که آرزوهایشان با شکلهای مختلفی میتواند محقق شود. 00:10:41.230 --> 00:10:44.130 من دوست دارم دنیایی را ببینم که کسی برای خرج زندگی رنج نمیبرد 00:10:44.130 --> 00:10:47.240 زیرا میداند که آنها محدود به آن پوسته نیستند، 00:10:47.240 --> 00:10:50.140 بلکه میتوانند از زرده متبلور شوند. 00:10:50.840 --> 00:10:54.330 قبلاً به شما گفتم نیمی از جمعیت آمریکا 00:10:54.330 --> 00:10:56.680 درصورت داشتن شانس دوباره، شغل دیگری انتخاب میکردند. 00:10:56.700 --> 00:10:57.600 نصفشان! 00:10:57.820 --> 00:10:59.480 این موضوع همهگیر است. 00:10:59.610 --> 00:11:02.170 ولی درمان دارد. 00:11:02.240 --> 00:11:04.180 درمان آن این است که به این درک برسیم 00:11:04.180 --> 00:11:07.670 که رضایت شغلی ازکاری که انجام میدهید نمیآید. 00:11:07.750 --> 00:11:11.710 از اینکه چه شخصیتی در انجام دادن آن دارید، میآید. 00:11:11.940 --> 00:11:16.950 خوبیاش این است که به آنچه که واقعیت شماست تبدیل میشوید. 00:11:18.270 --> 00:11:19.280 ممنونم. 00:11:19.310 --> 00:11:21.699 (تشویق حضار)