0:00:00.023,0:00:03.178 (این سخنرانی حاوی شرح ناخوشایند [br]و شفافی از خشونت جنسی است. 0:00:03.178,0:00:04.869 در دیدن آن احتیاط را رعایت کنید.) 0:00:04.893,0:00:07.849 تام استرنجر: در سال ۱۹۹۶[br]هنگامی که من ۱۸ ساله بودم، 0:00:07.873,0:00:11.480 فرصت طلایی ورود به یک برنامه[br]بینالمللی تبادل دانشآموزی را داشتم. 0:00:12.071,0:00:15.792 دست بر قضا من استرالیاییای هستم [br]که آب و هوای بسیار سرد را ترجیح میدهم. 0:00:15.816,0:00:20.675 بنابراین زمانی که سوار هواپیما شدم، [br]هم هیجانزده بودم 0:00:20.699,0:00:23.922 و هم بعد از خداحافظی با پدر [br]و مادر و برادرهایم اشکریزان. 0:00:24.853,0:00:27.908 در خانه یک خانواده دلپذیر ایسلندی[br]به من خوشآمد گفته شد، 0:00:27.932,0:00:29.333 مرا به طبیعتنوردی بردند، 0:00:29.357,0:00:32.448 و به من کمک کردند تا کمی[br]با زبان آهنگین ایسلندی آشنا شوم. 0:00:33.213,0:00:36.201 در ابتدا کمی دچار دلتنگی برای خانه بودم. 0:00:36.225,0:00:38.223 بعد از مدرسه اسنوبرد بازی میکردم 0:00:38.247,0:00:39.610 و خیلی زیاد میخوابیدم. 0:00:40.480,0:00:44.418 دو ساعت کلاس شیمی با زبانی[br]که کاملاً به آن تسلط ندارید 0:00:44.442,0:00:46.224 میتواند بسیار خوابآور باشد. 0:00:46.248,0:00:47.398 (خنده حضار) 0:00:48.636,0:00:51.160 معلمم به من پیشنهاد کرد [br]تئاتر مدرسه را 0:00:51.184,0:00:53.514 امتحان کنم تا کمی بیشتر در اجتماع باشم. 0:00:54.094,0:00:56.595 در آخر من عضو برنامه تئاتر نشدم 0:00:56.619,0:00:58.526 ولی طی آن توردیس را ملاقات کردم. 0:00:59.451,0:01:02.004 با هم یک عاشقانه نوجوانانه [br]دوستداشتنی را تجربه کردیم 0:01:02.004,0:01:04.352 زمان ناهار همدیگر را میدیدیم[br]تا فقط دست هم را 0:01:04.352,0:01:06.412 نگه داریم و در شهر قدیمی[br]رایکیویک قدم بزنیم. 0:01:06.655,0:01:09.917 من خانواده مهماننوازش را ملاقات کردم[br]و او دوستان مرا دید. 0:01:10.675,0:01:13.449 زمانی که جشن کریسمس مدرسه شروع شد،[br]کمی بیش از یک ماه بود 0:01:13.473,0:01:15.720 که در یک رابطه در حال شکوفا شدن بودیم. 0:01:18.052,0:01:21.336 توردیس الوا: وقتی برای اولین بارعاشق[br]شدم، شانزده سالم بود. 0:01:21.797,0:01:23.594 رفتن به یک رقص کریسمس، 0:01:23.618,0:01:26.415 یک تأیید آشکار برای رابطهمان بود، 0:01:26.439,0:01:29.406 و من احساس میکردم،[br]خوشبختترین دختر جهانم. 0:01:29.430,0:01:32.007 با احساس دیگر بچه نبودن، [br]و یک زن جوان بودن، 0:01:32.730,0:01:34.643 سرمست از احساس بلوغ تازه یافتهام، 0:01:34.667,0:01:39.027 احساس کردم کاملاً طبیعی است که در آن شب، [br]برای اولین بار رام بنوشم. 0:01:39.496,0:01:41.558 ایده بدی بود. 0:01:41.582,0:01:43.070 حالم بد شد، 0:01:43.094,0:01:44.914 در بینابین حملات متلاطم تهوع 0:01:44.938,0:01:48.063 بین حالت هوشیاری و مستی در نوسان بودم. 0:01:48.087,0:01:51.051 نگهبان میخواست برای من[br]یک آمبولانس خبر کند، 0:01:51.075,0:01:54.064 ولی تام مانند شوالیه من[br]در زره درخشان وارد عمل شد، 0:01:54.088,0:01:56.123 و به آنها گفت که مرا به خانه میبرد. 0:01:56.782,0:01:58.483 مثل یک داستان پریان بود. 0:01:58.507,0:02:00.283 بازوان قدرتمندش مرا دربرگرفتهبود 0:02:00.307,0:02:02.598 و مرا در امنیت تخت خوابم میگذاشت. 0:02:03.602,0:02:08.999 اما سپاسگزاری که در موردش احساس میکردم،[br]خیلی زود هنگامی که اقدام به درآوردن 0:02:08.999,0:02:12.611 لباسهایم کرد و روی من قرار گرفت،[br]جایش را به وحشت داد. 0:02:13.457,0:02:14.793 ذهنم هوشیار شده بود، 0:02:14.817,0:02:17.944 ولی بدنم هنوز بیش از آن ضعیف بود[br]که مبارزه کند، 0:02:17.968,0:02:20.302 و درد خارج از تصور بود. 0:02:20.765,0:02:22.848 احساس میکردم که به دو نیمه شکافته میشوم. 0:02:23.804,0:02:25.379 برای دیوانه نشدن، 0:02:25.403,0:02:29.167 در سکوت ثانیههای ساعت [br]روی میز را میشمردم. 0:02:29.622,0:02:31.357 از آن شب تا به حال، 0:02:31.381,0:02:37.155 میدانم که دو ساعت ۷٫۲۰۰ ثانیه است. 0:02:39.140,0:02:42.378 با وجود لنگیدن برای روزها [br]و گریه کردن برای هفتهها، 0:02:42.402,0:02:46.808 این اتفاق در تصور من با آنچه در مورد تجاوز[br]در تلویزیون دیده بودم، جور در نمیآمد. 0:02:47.361,0:02:49.382 تام یک دیوانه مسلح نبود، 0:02:49.406,0:02:51.169 دوست پسرم بود. 0:02:51.193,0:02:53.802 و این در یک کوچه بدنام اتفاق نیفتادهبود، 0:02:53.826,0:02:55.887 در تختخواب خودم رخ داده بود. 0:02:56.733,0:03:00.352 تا زمانی که توانستم چیزی که اتفاق [br]افتاده بود را به عنوان تجاوز بشناسم، 0:03:00.376,0:03:02.637 او برنامه تبادل دانشآموزیاش را تمام کرده 0:03:02.637,0:03:03.946 و به استرالیا بازگشته بود. 0:03:04.532,0:03:08.175 برای همین به خودم گفتم[br]پرداختن به این اتفاق بینتیجه است. 0:03:08.199,0:03:09.384 و همینطور اینکه، 0:03:09.408,0:03:12.003 حتماً به نوعی تقصیر خودم بوده. 0:03:12.685,0:03:14.990 من در جهانی بزرگ شده بودم[br]که به دختران میگفتند 0:03:15.014,0:03:17.176 برای دلیلی به آنها تجاوز شده است. 0:03:17.784,0:03:20.349 دامنشان زیادی کوتاه بوده، 0:03:20.373,0:03:22.867 لبخندشان زیادی بزرگ بوده، 0:03:22.891,0:03:25.309 نفسشان بوی الکل میداده. 0:03:26.017,0:03:28.783 و من مرتکب هر سه آنها شده بودم، 0:03:28.807,0:03:30.857 بنابراین باید شرمنده میبودم. 0:03:31.675,0:03:33.099 سالها طول کشید تا بفهمم 0:03:33.123,0:03:37.034 که تنها یک چیز میتوانست مرا از مورد تجاوز[br]قرار گرفتن در آن شب نجات دهد، 0:03:37.058,0:03:39.200 و آن دامنم نبود، 0:03:39.224,0:03:41.174 لبخندم نبود، 0:03:41.198,0:03:43.394 اعتماد کودکانهام نبود. 0:03:43.832,0:03:47.566 تنها چیزی که میتوانست مرا از مورد تجاوز[br]قرار گرفتن در آن شب نجات دهد، 0:03:47.590,0:03:49.640 مردی بود که به من تجاوز کرده بود، 0:03:49.664,0:03:51.677 اگر او خودش را متوقف میکرد. 0:03:52.729,0:03:54.840 ت س: از روز بعد خاطرات گنگی دارم. 0:03:55.716,0:03:58.030 عوارض بعد از مستی، 0:03:58.054,0:04:00.843 و احساس پوچی که تلاش میکردم [br]دفعش کنم. 0:04:01.631,0:04:02.845 نه هیچ چیز دیگری. 0:04:03.745,0:04:06.036 ولی به سراغ توردیس نرفتم. 0:04:07.409,0:04:09.215 خیلی مهم است که الان بگویم 0:04:09.239,0:04:11.739 که واقعیت کارم را درک نمیکردم. 0:04:12.658,0:04:15.706 کلمه تجاوز به ذهنم خطور نکرده بود[br]در حالی که باید اینطور میبود، 0:04:16.639,0:04:19.934 و خودم را با خاطرات شب قبل شکنجه نمیکردم. 0:04:21.524,0:04:23.898 چیزی شبیه انکار آگاهانه نبود، 0:04:23.922,0:04:27.281 بیشتر این بود که هر نوع پذیرش واقعیت [br]در ذهنم ممنوع بود. 0:04:28.365,0:04:32.479 تعریفی که از رفتارم داشتم [br]هر نوع پذیرش در مورد کابوس 0:04:32.503,0:04:35.450 عظیمی که برای توردیس[br]درست کرده بودم را رد میکرد. 0:04:36.204,0:04:37.857 اگر بخواهیم صادق باشیم، 0:04:37.881,0:04:42.305 تمام اتفاق را در روزهای پس از آن 0:04:42.418,0:04:45.198 و زمانی که مرتکبشان شده بودم را[br]رد میکردم. 0:04:45.443,0:04:49.952 هر نوع پذیرشی را با تصور اینکه[br]این سکس بوده و نه تجاوز، رد میکردم. 0:04:50.788,0:04:54.654 و این دروغی است که برایش[br]گناه کمرشکنی را احساس میکنم. 0:04:56.174,0:04:58.421 چند روز بعد با توردیس به هم زدم، 0:04:58.445,0:05:00.089 و چند بار دیگر در طی یک سال 0:05:00.113,0:05:02.171 اقامتم در ایسلند دیدمش، 0:05:02.195,0:05:05.088 و هر بار یک ضربه قوی اندوه و تلخی را[br]در خودم احساس میکردم. 0:05:06.314,0:05:10.276 در اعماق وجودم میدانستم [br]که کاری بیاندازه اشتباه انجام دادهام. 0:05:11.326,0:05:14.349 ولی به طور ناخواسته آن خاطرات را [br]در اعماق وجودم غرق کردم 0:05:14.373,0:05:16.154 و سنگی به آنها بستم. 0:05:18.215,0:05:19.961 چیزی که طی نه سال بعد تجربه کردم را 0:05:19.985,0:05:23.123 در بهترین حالت میتوان انکار و فرار نامید. 0:05:24.010,0:05:28.489 هنگامی که فرصتی یافتم تا عذابی[br]که خلق کرده بودم را به رسمیت بشناسم، 0:05:28.513,0:05:30.756 به اندازه کافی توقف [br]نکردم که آنرا انجام دهم. 0:05:32.102,0:05:34.159 چه به دلیل حواس پرتی، 0:05:34.183,0:05:35.659 سوء استفاده، 0:05:35.683,0:05:37.301 خطر جویی 0:05:37.325,0:05:40.674 و یا کنترل وسواسی ندای درونم، 0:05:40.698,0:05:42.967 با ساکن و ساکت بودن مقابله کردم. 0:05:44.927,0:05:46.387 و با این ندا، 0:05:46.411,0:05:49.380 به بخشهای دیگر زندگیام چنگ میزدم 0:05:49.404,0:05:51.575 تا تصویری از چیزی که بودم را خلق کنم. 0:05:52.636,0:05:53.866 من یک موجسوار، 0:05:53.890,0:05:55.607 دانشجوی علوم اجتماعی، 0:05:55.631,0:05:57.717 دوست آدمهای خوب، 0:05:57.741,0:05:59.999 برادر و فرزندی عزیز، 0:06:00.023,0:06:01.575 راهنمای فعالیتهای تفریحی، 0:06:01.599,0:06:03.162 و در نهایت یک کارگر جوان بودم. 0:06:04.119,0:06:08.121 سرسختانه به این نکته ساده چنگ میزدم[br]که من آدم بدی نیستم. 0:06:09.460,0:06:11.540 فکر نمیکردم بدی در وجودم باشد. 0:06:12.129,0:06:14.199 فکر میکردم خمیرمایهام چیز دیگری است. 0:06:14.608,0:06:16.168 در تربیت و پرورش من، 0:06:16.192,0:06:18.538 در خانواده بزرگ و دوستداشتنی و الگوهایم، 0:06:19.586,0:06:21.521 آدمهای نزدیک به من در نوع احترامشان 0:06:21.545,0:06:23.440 نسبت به زنان گرم و صادق بودند. 0:06:24.717,0:06:29.543 زمان زیادی طول کشید که به این[br]نقطه تاریک وجود خودم نگاه کنم 0:06:29.567,0:06:31.201 و از آن سوال کنم. 0:06:34.231,0:06:36.206 ت ا: نه سال پس از رقص کریسمس، 0:06:36.230,0:06:37.711 من ۲۵ ساله بودم، 0:06:37.735,0:06:40.302 و در مسیر فروپاشی عصبی قرار داشتم. 0:06:41.098,0:06:44.722 احساس خود-ارزشیام زیربار خردکننده سکوتی 0:06:44.746,0:06:48.038 که مرا از هر فرد دیگری که دوست میداشتم[br]جدا کرده بود، دفن شده بود 0:06:48.062,0:06:50.967 و در احساس خشم و نفرت نابهجا 0:06:50.991,0:06:52.755 نسبت به خودم غرق شده بودم. 0:06:53.635,0:06:56.245 روزی، پس از یک دعوا اشکریزان 0:06:56.269,0:06:58.212 دوستی را ترک کردم، 0:06:58.236,0:06:59.935 و وارد یک کافه شدم 0:06:59.959,0:07:02.041 و از پیشخدمت خواستم یک قلم به من بدهد. 0:07:02.648,0:07:04.494 همیشه یک دفتر یادداشت با خودم داشتم، 0:07:04.518,0:07:08.251 با این ادعا که ایدهها را[br]در لحظه یافتن ثبت کنم 0:07:08.275,0:07:12.505 ولی در واقعیت نیاز داشتم [br]که همواره در تکاپو باشم 0:07:12.529,0:07:14.416 زیرا در لحظات سکوت 0:07:14.440,0:07:17.345 خودم را باز در حال [br]شمردن ثانیهها مییافتم. 0:07:18.071,0:07:23.080 اما در آن روز، با شگفتی دیدم [br]که کلمات از قلمم جاری میشوند 0:07:23.104,0:07:26.165 و مهمترین نامهای را[br]که تا آن زمان نوشته بودم، 0:07:26.189,0:07:27.723 خطاب به تام شکل میدهند. 0:07:28.295,0:07:31.835 همراه با روایتی از خشونتی[br]که نسبت به من روا داشته بود، 0:07:31.859,0:07:35.042 دیدم که کلمات "میخواهم بخشش را پیدا کنم." 0:07:35.066,0:07:36.550 به من چشم دوختهاند، 0:07:36.574,0:07:38.989 و هیچکس را بیش از من شگفتزده نکردهاند. 0:07:39.580,0:07:44.266 اما در اعماق خودم میدانستم که این راه[br]من برای خروج از رنجی بود که تحمل میکردم، 0:07:44.290,0:07:48.327 زیرا فارغ از اینکه او مستحق [br]بخشش من بود یا نه، 0:07:48.351,0:07:50.837 من مستحق آرامش بودم. 0:07:51.347,0:07:54.347 دوران شرمندگی من تمام شده بود. 0:07:56.172,0:07:57.671 پیش از فرستادن نامه، 0:07:57.695,0:08:00.442 خودم را برای هر نوع پاسخ منفی آماده کردم 0:08:00.466,0:08:04.213 و حتی برای محتملترین حالت: [br]بدون هیچ پاسخی. 0:08:05.216,0:08:07.963 تنها چیزی که خودم را [br]برایش آماده نکرده بودم، 0:08:07.987,0:08:10.216 چیزی بود که دریافت کردم ... 0:08:10.240,0:08:15.151 یک اعتراف تایپشده از تام،[br]سرشار از پشیمانی مسحورکننده. 0:08:15.618,0:08:19.705 و در ادامه مشخص شد که او هم[br]در سکوت خودش زندانی شده بود. 0:08:20.354,0:08:24.404 این آغاز یک دوره هشتساله نامهنگاری بود 0:08:24.428,0:08:26.852 که خداوند شاهد است که هرگز ساده نبود، 0:08:26.876,0:08:29.044 ولی همیشه صادقانه بود. 0:08:29.717,0:08:33.304 من خودم را از بارهایی که بیگناهانه[br]به دوش میکشیدم رها کردم 0:08:33.328,0:08:36.736 و او در مقابل صادقانه مسئولیت آنچه [br]انجام داده بود را پذیرفت. 0:08:37.415,0:08:39.687 نامهنگاریهای ما زمینهای برای 0:08:39.711,0:08:42.428 بازگویی پیامدهای آن شب شد، 0:08:42.452,0:08:44.647 و شامل همه چیز بود، از خردکنندگی 0:08:44.671,0:08:47.225 تا ترمیم و درمان فرای کلمات. 0:08:47.613,0:08:51.549 و این هنوز برای من رضایت و آرامش نداشت. 0:08:52.358,0:08:55.840 شاید به این دلیل که ایمیل به اندازه کافی[br]شخصی به نظر نمیآمد، 0:08:55.864,0:08:57.775 شاید به این دلیل که شجاع بودن 0:08:57.799,0:09:01.907 پشت کامپیوتر و در سوی دیگر سیاره آسان بود. 0:09:01.931,0:09:03.717 ولی ما گفتگویی را شروع کرده بودیم 0:09:03.741,0:09:07.507 که من احساس میکردم ضروری است[br]آن را به کمال ادامه دهیم. 0:09:08.072,0:09:10.137 بنابراین، پس از هشتسال نامهنگاری 0:09:10.161,0:09:13.867 وتقریباً شانزده سال پس از آن شب شوم، 0:09:13.891,0:09:17.722 شجاعت آن را یافتم که ایده [br]جسورانهای را پیشنهاد کنم: 0:09:17.746,0:09:19.406 اینکه شخصا همدیگر را دیدار کنیم 0:09:19.430,0:09:22.261 و یکبار برای همیشه با گذشته روبهرو شویم. 0:09:25.171,0:09:28.364 ت س: ایسلند و استرالیا [br]از نظر جغرافیایی شبیه این هستند. 0:09:29.250,0:09:31.497 در میانه راه آفریقای جنوبی قرار دارد. 0:09:32.046,0:09:34.951 روی شهر کیپ تاون به توافق رسیدیم 0:09:34.975,0:09:37.019 و به مدت یک هفته هم را ملاقات کردیم. 0:09:38.426,0:09:41.896 کیپ تاون ثابت کرد که یک محیط[br]به طور حیرت انگیزی قدرتمند 0:09:41.920,0:09:44.804 برای تمرکز بر آشتی و بخشایش است. 0:09:45.847,0:09:48.486 در هیچ جای دیگری ترمیم و آشتی 0:09:48.510,0:09:50.494 مانند آفریقای جنوبی آزموده نشده است. 0:09:51.036,0:09:54.903 آفریقای جنوبی به عنوان یک ملت پذیرفته[br]که با واقعیت گذشته اش روبهرو شود 0:09:54.927,0:09:57.330 و به جزئیات تاریخش گوش کند. 0:09:58.819,0:10:02.568 فهمیدن این مساله منجر به تقویت تاثیر[br]کیپ تاون بر ما شد. 0:10:04.006,0:10:05.468 طی این یک هفته، 0:10:05.492,0:10:08.382 ما درباره داستان زندگیمان[br]با هم صحبت کردیم، 0:10:08.406,0:10:09.996 از آغاز تا پایان. 0:10:11.305,0:10:13.805 این درباره بررسی سرگذشتمان بود. 0:10:15.568,0:10:18.401 به یک سیاست مطلق صداقت پایبند بودیم، 0:10:18.425,0:10:21.350 که همراه با نوعی آشکاری، وضوح 0:10:21.374,0:10:23.280 و آسیبپذیریی گشوده بود. 0:10:24.312,0:10:26.439 اعترافات خردکنندهای داشتیم، 0:10:26.463,0:10:29.287 و لحظاتی که هرگز نمیتوانستیم تصور کنیم 0:10:29.311,0:10:31.119 طرف دیگر تجربهاش کرده است. 0:10:32.258,0:10:37.152 از عواقب خردکننده خشونت جنسی[br]به روشنی سخن گفتیم و آن را 0:10:37.176,0:10:38.506 رودررو لمس و تجربه کردیم. 0:10:39.979,0:10:41.482 در زمانهای دیگر، البته، 0:10:41.506,0:10:44.140 وضوح فزایندهای را پیدا کردیم، 0:10:45.164,0:10:49.564 و گاهی اوقات خندههایی کاملاً غیرمنتظره[br]ولی رهایی بخش. 0:10:51.250,0:10:52.780 وقتی نوبت پرداختن به آن شد، 0:10:52.804,0:10:56.432 تمام تلاشمان را کردیم [br]که به یکدیگر با دقت گوش دهیم. 0:10:57.404,0:11:03.245 تجارب شخصی مان[br]با خلوصی دستنخورده آمیخته شد 0:11:03.269,0:11:05.865 که نمیتوانست جز سبکی روح [br]چیزی به همراه آورد. 0:11:08.508,0:11:12.553 ت ا: میل به انتقام احساس بسیار انسانی 0:11:12.577,0:11:14.215 و حتی غریزی است. 0:11:14.829,0:11:16.840 تمام آنچه برای سالها میخواستم انجام دهم 0:11:16.864,0:11:20.833 این بود که تام را همانقدر [br]که مرا عذاب داده، عذاب دهم. 0:11:21.658,0:11:24.711 اما، اگر راهی برای خلاصی[br]از نفرت و خشم پیدا نمیکردم، 0:11:24.735,0:11:26.900 مطمئن نیستم که امروز اینجا ایستاده بودم. 0:11:28.058,0:11:31.985 ابن به این معنی نیست که بگویم[br]در طی مسیردچار شک نشدم. 0:11:32.689,0:11:36.350 وقتی که هواپیما در کیپ تاون [br]روی باند فرود میآمد، 0:11:36.374,0:11:37.977 داشتم فکر میکردم، 0:11:38.001,0:11:42.207 "چرا برای خودم یک روانشناس [br]و یک بطری ودکا نگرفتم، 0:11:42.231,0:11:44.447 همون کاری که یک آدم نرمال میکنه؟" 0:11:44.471,0:11:47.391 (خنده حضار) 0:11:47.415,0:11:50.620 گاهی اوقات، جستجویمان برای یافتن[br]درک متقابل در کیپ تاون 0:11:50.644,0:11:52.811 مانند یک تلاش غیرممکن به نظر میآمد، 0:11:52.835,0:11:54.934 و فقط میخواستم تسلیم شوم 0:11:54.958,0:11:57.174 و به خانه بروم، پیش همسر عزیزم، ویدیر 0:11:57.198,0:11:58.409 و پسرمان. 0:11:59.994,0:12:02.357 اما با وجود همه مشکلات، 0:12:02.381,0:12:07.009 این سفر منجر به نوعی احساس پیروزی شد 0:12:07.033,0:12:10.166 که انگار نور بر تاریکی غلبه کرده، 0:12:10.812,0:12:15.124 انگار چیزی سازنده از ویرانه میتواند[br]باز ساخته شود. 0:12:16.572,0:12:17.897 جایی خواندهام 0:12:17.921,0:12:21.782 که باید تلاش کنی و آدمی باشی[br]که وقتی جوانتر بودی نیاز داشتی. 0:12:21.806,0:12:23.390 و هنگامی که من یک نوجوان بودم، 0:12:23.414,0:12:27.262 نیاز داشتم بدانم که من [br]نمیبایست شرمنده میبودم، 0:12:27.286,0:12:29.800 اینکه پس از تجاوز هنوز امید وجود دارد، 0:12:29.824,0:12:31.419 اینکه حتی میتوانی شادی را بیابی، 0:12:31.443,0:12:33.333 مانند چیزی که امروز با همسرم شریکم. 0:12:33.861,0:12:38.216 به همین دلیل وقتی از کیپ تاون برگشتم،[br]با شور زیاد شروع به نوشتن کردم 0:12:38.240,0:12:40.964 که حاصلش کتابی شد با همکاری تام، 0:12:40.988,0:12:44.173 که امیدواریم به آدمهایی از هر دو دسته 0:12:44.197,0:12:46.501 مرتکب-بازمانده کمک کند. 0:12:47.180,0:12:48.634 اگر نه هیچ چیز دیگری، 0:12:48.658,0:12:52.793 این داستانی است که نیاز داشتیم وقتی[br]جوانتر بودیم، بشنویم. 0:12:54.726,0:12:56.547 با توجه به ماهیت داستان ما، 0:12:56.571,0:12:59.347 میدانم چه واژههایی ناگزیر[br]آن را همراهی میکند -- 0:12:59.933,0:13:02.489 قربانی، متجاوز --[br] 0:13:02.513,0:13:05.148 و این برچسبها روشی[br]برای سازماندهی این مفاهیم هستند، 0:13:05.148,0:13:09.174 اما در عین حال میتوانند خودشان[br]در مفهوم تهی از انسانیت باشند. 0:13:09.838,0:13:11.938 زمانی که یک نفر به عنوان قربانی[br]تلقی میشود، 0:13:11.962,0:13:17.195 راحتتر میشود آنها را [br]به عنوان آدمهای آسیبدیده، 0:13:17.219,0:13:18.725 بی آبرو و فرو افتاده 0:13:18.749,0:13:20.024 دسته بندی کرد. 0:13:20.643,0:13:23.363 وهمینطور، زمانی که به کسی برچسب [br]متجاوز میخورد، 0:13:23.387,0:13:25.933 راحتتر خواهد بود که او را[br]یک هیولا بنامیم -- 0:13:26.576,0:13:27.875 غیرانسان. 0:13:28.614,0:13:31.645 اما چگونه میتوانیم بفهمیم [br]که آن چیست که در جوامع انسانی 0:13:31.669,0:13:33.250 خشونت را تولید میکند 0:13:33.274,0:13:37.753 اگر از پذیرفتن انسانیت [br]مرتکبان آن امتناع کنیم؟ 0:13:38.534,0:13:39.698 و چگونه -- 0:13:39.722,0:13:41.901 (تشویق حضار) 0:13:41.925,0:13:47.293 چگونه میتوانیم بازماندگان را توانمند کنیم[br]اگر احساس فروافتادگی به آنان القا کنیم؟ 0:13:48.072,0:13:51.499 چگونه میتوانیم در باره راهحلهایی [br]برای یکی از بزرگترین تهدیدهای 0:13:51.523,0:13:54.797 زندگی زنان و کودکان[br]در سراسر جهان صحبت کنیم، 0:13:54.821,0:13:58.644 اگر خود کلماتی که استفاده میکنیم، [br]بخشی از مشکل باشند؟ 0:14:01.786,0:14:04.278 ت س: با آنچه تا به حال یاد گرفتهام، 0:14:04.302,0:14:08.875 رفتارهای من در آن شب سال ۱۹۹۶[br]حرکتی خودخواهانه بود. 0:14:10.028,0:14:12.151 احساس میکردم استحقاق بدن توردیس را دارم. 0:14:13.743,0:14:16.608 من در درجه اول از تاثیرات مثبت اجتماعی[br] 0:14:16.632,0:14:19.603 و نمونههایی از رفتار عادلانه[br]در اطراف خود برخوردار بودم. 0:14:19.830,0:14:21.027 اما در آن شرایط، 0:14:21.051,0:14:23.155 تصمیم گرفتم [br]به رفتارهای منفی روی بیاورم. 0:14:23.716,0:14:26.612 رفتارهایی که زنان را [br]ذاتاً دارای ارزش کمتری میداند، 0:14:27.687,0:14:32.098 و مردان را دارای حق مالکیتی ناگفته[br]و نمادین بر بدن زنان. 0:14:33.781,0:14:36.790 تأثیراتی که از آنها حرف میزنم،[br]البته، برای من بیرونی هستند. 0:14:37.582,0:14:40.363 و این فقط من در آن اتاق بودم [br]که آن تصمیمات را گرفتم، 0:14:40.387,0:14:41.615 و نه هیچکس دیگر. 0:14:42.969,0:14:44.754 وقتی که مالک چیزی هستید 0:14:44.778,0:14:47.396 و در مورد خطایتان جبهه گرفتهاید، 0:14:48.259,0:14:50.582 فکر میکنم چیز جالبی میتواند رخ دهد. 0:14:51.249,0:14:53.556 این چیزی است که به آن [br]دوگانگی مالکیت میگویم. 0:14:54.989,0:14:57.781 من فکر میکردم [br]زیر بار مسئولیت خم میشوم. 0:14:58.377,0:15:01.260 فکر میکردم انسانیتم نابود میشود. 0:15:02.476,0:15:06.222 در عوض، این فرصت را یافتم [br]تا کاری را که انجام داده بودم درک کنم، 0:15:07.148,0:15:10.408 و بفهمم که این[br]نماینده همه آنچه که من هستم نیست. 0:15:11.460,0:15:12.821 به بیان ساده تر، 0:15:12.845,0:15:17.361 آنچه که انجام دادهاید، بیان کننده[br]همه آنچه که شما هستید، نیست. 0:15:18.659,0:15:20.317 صدایی که در سرم بود، ساکت شده است. 0:15:20.951,0:15:24.979 ترحم و دلسوزی برای خودم،[br]دیگر هوایی برای تنفس ندارد 0:15:25.003,0:15:29.476 و با هوای پاکیزه پذیرش 0:15:30.658,0:15:34.942 و پذیرش اینکه من این آدم فوقالعادهای را[br]که در کنارم ایستاده آزار داده ام، 0:15:34.966,0:15:40.565 و پذیرش اینکه من یکی از جمعیت بزرگ[br]و به طرز هولناکی هرروزه از مردانی هستم 0:15:40.589,0:15:43.271 که نسبت به شریک زندگیشان [br]خشونت جنسی میورزند. 0:15:44.931,0:15:47.340 قدرت کلمات را دست کم نگیرید. 0:15:48.372,0:15:53.013 اینکه به توردیس گفتم که به او[br]تجاوز کردهام احساس مرا نسبت 0:15:53.037,0:15:54.297 به خودم و او تغییر داد. 0:15:55.517,0:15:56.989 و اما مهمتر از همه، 0:15:57.013,0:16:00.089 تقصیر از توردیس به من منتقل شد. 0:16:01.331,0:16:02.482 در اکثر مواقع، 0:16:02.506,0:16:07.090 بار مسئولیت بر عهده بازمانده مونث[br]خشونت جنسی گذاشته میشود، 0:16:07.114,0:16:09.625 و نه بر عهده مردی [br]که مرتکب آن شده است. 0:16:10.736,0:16:11.886 در اکثر مواقع، 0:16:11.910,0:16:16.992 انکار و فرار هر دو طرف را [br]از حقیقت دور میکند. 0:16:18.984,0:16:21.764 اینجا به وضوح گفتگوی عمومی [br]در جریان است، 0:16:22.371,0:16:24.550 و مانند بسیاری از مردم، 0:16:24.574,0:16:27.164 خوشوقتیم که اینجا اجتناب[br]کمتری در مورد این بحث 0:16:27.188,0:16:29.908 سخت اما مهم رخ میدهد. 0:16:31.028,0:16:34.666 من برای افزودن صدایمان به آن[br]احساس مسئولیت میکنم. 0:16:38.072,0:16:42.731 ت ا: کاری که انجام دادیم، نسخهای نیست[br]که برای دیگران تجویز کنیم. 0:16:43.182,0:16:48.715 هیچ کس حق ندارد به دیگران بگوید [br]که عمیقترین دردشان 0:16:48.739,0:16:51.204 و یا بزرگترین اشتباهاتشان را[br]چگونه درمان کنند. 0:16:51.336,0:16:53.687 شکستن سکوتتان هرگز ساده نیست، 0:16:53.711,0:16:55.925 و بسته به آنکه در کجای دنیا هستید، 0:16:55.949,0:16:59.161 حتی صحبت کردن در مورد تجاوز [br]میتواند خطر مرگ داشته باشد. 0:17:00.088,0:17:04.154 من متوجه هستم که حتی [br]هولناکترین واقعه زندگی من 0:17:04.178,0:17:06.937 هنوز مدرکی برای مزیتهایی است[br]که از آن برخوردارم، 0:17:06.961,0:17:10.191 زیرا میتوانم بدون آنکه رانده بشوم[br]و یا حتی کشته بشوم، 0:17:10.215,0:17:11.563 در موردش صحبت کنم. 0:17:12.293,0:17:15.222 اما داشتن مزیت امکان حرف زدن، 0:17:15.246,0:17:18.104 همراه با مسئولیت استفاده کردن از آن است. 0:17:18.733,0:17:22.011 این کمترین کاری است[br]که میتوانم برای بازماندگانی مثل من 0:17:22.011,0:17:23.491 که صدایی ندارند، انجام دهم. 0:17:24.841,0:17:27.907 داستانی که الان بازگو کردیم،[br]منحصر به فرد است، 0:17:27.931,0:17:32.597 و در عین حال با توجه به گستردگی[br]جهانی خشونت جنسی، رایج. 0:17:32.621,0:17:35.026 اما این نباید این گونه باشد. 0:17:35.741,0:17:38.757 یکی از چیزهایی که در سفرم درمانیام[br]به نظرم مفید آمده، 0:17:38.781,0:17:41.429 این است که در مورد خشونت [br]جنسی خودم را آموزش دادم. 0:17:41.453,0:17:43.867 در نتیجه بیش از یک دهه است [br]که در باره این موضوع، 0:17:43.891,0:17:46.544 میخوانم، مینویسم و سخنرانی میکنم، 0:17:46.568,0:17:49.120 و در کنفرانسهایی[br]در سراسر جهان شرکت میکنم. 0:17:49.144,0:17:51.123 طبق تجربه من، 0:17:51.147,0:17:55.778 مراجعان این گفتگوها تقریباً[br]تماماً زنان هستند. 0:17:57.013,0:18:03.629 اکنون زمان آن رسیده که دیگر خشونت[br]جنسی را موضوعی صرفاً زنانه ندانیم. 0:18:03.653,0:18:09.100 (تشویق حضار) 0:18:17.069,0:18:21.113 بیشتر خشونت جنسی علیه زنان و مردان 0:18:21.137,0:18:23.020 توسط مردان به وقوع پیوسته است. 0:18:23.044,0:18:27.452 و هنوز صدایشان کمتر [br]در این گفتگو ها شنیده شده است. 0:18:28.842,0:18:32.743 اما لازم است همه ما اینجا باشیم. 0:18:33.744,0:18:37.629 فقط تمام رنجهایی که میتوانستیم[br]تسکین دهیم را تصور کنید 0:18:37.653,0:18:41.587 اگر جرأت برخورد [br]با این موضوع در کنار هم را داشتیم. 0:18:42.880,0:18:44.038 سپاسگزارم. 0:18:44.062,0:18:48.329 (تشویق حضار)