1 00:00:00,000 --> 00:00:02,000 من بارها 2 00:00:02,000 --> 00:00:05,000 برای سخنرانی 3 00:00:05,000 --> 00:00:07,000 به اطراف دنیا رفتهام. 4 00:00:07,000 --> 00:00:09,000 در مورد چالشها، 5 00:00:09,000 --> 00:00:12,000 لحظات مهمم 6 00:00:12,000 --> 00:00:14,000 و گاهی پشیمانیهایم میپرسند. 7 00:00:14,000 --> 00:00:17,000 سال ۱۹۹۸ 8 00:00:17,000 --> 00:00:19,000 من، مادر مجرد چهار فرزند 9 00:00:19,000 --> 00:00:23,000 سه ماه پس از به دنیا آمدن چهارمین فرزندم 10 00:00:23,000 --> 00:00:26,000 برای انجام شغلی 11 00:00:26,000 --> 00:00:30,000 به عنوان پژوهشیار 12 00:00:30,000 --> 00:00:33,000 به لیبریای شمالی رفتم. 13 00:00:33,000 --> 00:00:36,000 به عنوان قسمتی از کار 14 00:00:36,000 --> 00:00:39,000 دهکده به ما مسکن میداد 15 00:00:39,000 --> 00:00:42,000 و به من هم مسکنی به همراه یک مادر مجرد 16 00:00:42,000 --> 00:00:44,000 و دخترش داد. 17 00:00:44,000 --> 00:00:47,000 از اتفاق، این دختر 18 00:00:47,000 --> 00:00:49,000 تنها دختری در تمام آن دهکده بود 19 00:00:49,000 --> 00:00:51,000 که توانسته بود 20 00:00:51,000 --> 00:00:53,000 به کلاس نهم برسد. 21 00:00:53,000 --> 00:00:56,000 او مایهی تمسخر جامعه بود 22 00:00:56,000 --> 00:00:59,000 مادرش اغلب از زنان دیگر دهکده میشنید که 23 00:00:59,000 --> 00:01:01,000 "تو و دخترت 24 00:01:01,000 --> 00:01:04,000 از فقر میمیرید." 25 00:01:04,000 --> 00:01:07,000 پس از دو هفته کار کردن در آن دهکده 26 00:01:07,000 --> 00:01:09,000 زمان برگشت رسیده بود 27 00:01:09,000 --> 00:01:13,000 آن مادر به سراغ من آمد و زانو زد 28 00:01:13,000 --> 00:01:17,000 و گفت: "لیما، دختر من را با خودت ببر. 29 00:01:17,000 --> 00:01:19,000 من آرزو دارم 30 00:01:19,000 --> 00:01:22,000 او پرستار شود." 31 00:01:22,000 --> 00:01:26,000 من که زیر خط فقر بودم و در خانهی پدر و مادرم زندگی میکردم 32 00:01:26,000 --> 00:01:29,000 توان مالی کافی نداشتم 33 00:01:29,000 --> 00:01:31,000 با اشک در چشمانم 34 00:01:31,000 --> 00:01:34,000 گفتم "نه" 35 00:01:34,000 --> 00:01:36,000 دو ماه بعد 36 00:01:36,000 --> 00:01:38,000 برای همان کار 37 00:01:38,000 --> 00:01:40,000 به دهکدهی دیگری رفتم. 38 00:01:40,000 --> 00:01:44,000 آنها از من خواستند که با رئیس دهکده زندگی کنم 39 00:01:44,000 --> 00:01:47,000 رئیس زنان دهکده دختر کوچکی داشت 40 00:01:47,000 --> 00:01:49,000 که مثل من پوست روشنی داشت 41 00:01:49,000 --> 00:01:51,000 کاملاً کثیف بود 42 00:01:51,000 --> 00:01:53,000 و تمام روز 43 00:01:53,000 --> 00:01:55,000 تنها با لباس زیر میگشت. 44 00:01:55,000 --> 00:01:58,000 وقتی من پرسیدم "اون کیه" 45 00:01:58,000 --> 00:02:00,000 رئیس جواب داد "اون وِی است" 46 00:02:00,000 --> 00:02:03,000 معنی اسم او "خوک" بود 47 00:02:03,000 --> 00:02:06,000 "مادرش هنگام به دنیا آوردن او مرد 48 00:02:06,000 --> 00:02:09,000 و هیچکس نمیدانست پدرش کیست." 49 00:02:09,000 --> 00:02:12,000 برای دو هفته او همراه من شد، 50 00:02:12,000 --> 00:02:14,000 با من میخوابید، 51 00:02:14,000 --> 00:02:16,000 من برایش لباسهای دست دوم خریدم. 52 00:02:16,000 --> 00:02:18,000 برایش اولین عروسکش را خریدم. 53 00:02:18,000 --> 00:02:21,000 شب قبل از آنکه از آنجا بروم 54 00:02:21,000 --> 00:02:23,000 او به اتاق من آمد 55 00:02:23,000 --> 00:02:25,000 و گفت: "لیما، من را اینجا نگذار. 56 00:02:25,000 --> 00:02:27,000 من میخواهم با تو بیایم. 57 00:02:27,000 --> 00:02:29,000 من میخواهم به مدرسه بروم." 58 00:02:29,000 --> 00:02:32,000 زیر خط فقر، بدون پول، 59 00:02:32,000 --> 00:02:34,000 در خانهی پدر و مادر 60 00:02:34,000 --> 00:02:36,000 باز گفتم: "نه." 61 00:02:36,000 --> 00:02:38,000 دو ماه بعد 62 00:02:38,000 --> 00:02:41,000 هر دوی این دهکدهها درگیر جنگ دیگری شدند. 63 00:02:41,000 --> 00:02:45,000 تا این به روز 64 00:02:45,000 --> 00:02:47,000 من هیچ اطلاعی از اینکه این دو دختر در کجا هستند، ندارم. 65 00:02:47,000 --> 00:02:51,000 چند سال بعد، سال ۲۰۰۴، 66 00:02:51,000 --> 00:02:54,000 در بهبوههی فعالیتهای ما، 67 00:02:54,000 --> 00:02:56,000 وزیر جنسیت لیبریا به من زنگ زد 68 00:02:56,000 --> 00:02:59,000 و گفت: " لیما، یک بچهی نه ساله برای تو دارم. 69 00:02:59,000 --> 00:03:01,000 میخواهم او را با خودت به خانه ببری 70 00:03:01,000 --> 00:03:03,000 چون ما خانهی امنی برای او نداریم." 71 00:03:03,000 --> 00:03:05,000 داستان این دختر کوچولو: 72 00:03:05,000 --> 00:03:07,000 به او تجاوز شده بود. 73 00:03:07,000 --> 00:03:09,000 توسط پدربزرگ پدریاش، 74 00:03:09,000 --> 00:03:11,000 هر روز برای شش ماه. 75 00:03:11,000 --> 00:03:14,000 وقتی او پیش من آمد پف کرده بود 76 00:03:14,000 --> 00:03:16,000 و بسیار رنگ پریده بود. 77 00:03:16,000 --> 00:03:19,000 هر شب وقتی از سر کار میآمدم روی زمین سرد دراز میکشیدم. 78 00:03:19,000 --> 00:03:21,000 او هم کنارم دراز میکشید 79 00:03:21,000 --> 00:03:24,000 و میگفت:"خاله، من میخوام خوب باشم. 80 00:03:24,000 --> 00:03:27,000 میخوام به مدرسه برم." 81 00:03:27,000 --> 00:03:29,000 سال ۲۰۱۰: 82 00:03:29,000 --> 00:03:32,000 یک زن جوان در مقابل رئیس جمهور سِرلیف میایستد 83 00:03:32,000 --> 00:03:34,000 و اظهار میکند که چگونه 84 00:03:34,000 --> 00:03:37,000 او و خواهران و برادرانش با هم زندگی میکردند. 85 00:03:37,000 --> 00:03:40,000 پدر و مادرشان در جنگ مردند. 86 00:03:40,000 --> 00:03:43,000 او ۱۹ ساله است، آرزویش این است که به دانشگاه برود 87 00:03:43,000 --> 00:03:45,000 تا بتواند از خانوادهاش حمایت کند. 88 00:03:45,000 --> 00:03:47,000 او ورزشکار خیلی خوبی است. 89 00:03:47,000 --> 00:03:49,000 یکی از اتفاقاتی که میافتد این است که 90 00:03:49,000 --> 00:03:51,000 او برای یک بورس تحصیلی اقدام میکند، 91 00:03:51,000 --> 00:03:53,000 یک بورس کامل، و آن را میگیرد. 92 00:03:53,000 --> 00:03:55,000 رؤیای دانشگاه رفتن، 93 00:03:55,000 --> 00:03:57,000 آرزوی تحصیل کردن او 94 00:03:57,000 --> 00:03:59,000 بالاخره برآورده شده. 95 00:03:59,000 --> 00:04:02,000 روز اولی که به دانشگاه میرود، 96 00:04:02,000 --> 00:04:04,000 مدیر بخش ورزش 97 00:04:04,000 --> 00:04:06,000 که باعث ورود او به این رشته شده بود 98 00:04:06,000 --> 00:04:08,000 از او میخواهد که از کلاس بیرون بیاید 99 00:04:08,000 --> 00:04:10,000 و برای سه سال آتی 100 00:04:10,000 --> 00:04:12,000 سرنوشت او این بود 101 00:04:12,000 --> 00:04:15,000 که برای جبران لطف او، 102 00:04:15,000 --> 00:04:18,000 هر روز با آن مرد رابطهی جنسی داشته باشد. 103 00:04:18,000 --> 00:04:22,000 در دنیا ما خط مشی سیاسی داریم، 104 00:04:22,000 --> 00:04:24,000 دستگاههای بینالمللی داریم، 105 00:04:24,000 --> 00:04:26,000 برای کارمان رهبر داریم. 106 00:04:26,000 --> 00:04:28,000 انسانهای بزرگی که تعهد دادهاندـ 107 00:04:28,000 --> 00:04:31,000 ما از فرزندانمان 108 00:04:31,000 --> 00:04:33,000 در برابر خواست و ترس حمایت میکنیم 109 00:04:33,000 --> 00:04:37,000 سازمان ملل متحد پیماننامهی حقوق کودک دارد. 110 00:04:37,000 --> 00:04:41,000 در کشورهایی مثل آمریکا چیزهایی میشنویم مثل "هیچ کودکی جا نمیماند." 111 00:04:41,000 --> 00:04:44,000 کشورهای دیگر چیزهای دیگری دارند. 112 00:04:44,000 --> 00:04:46,000 یکی از اهداف توسعهی هزاره به نام "سه" 113 00:04:46,000 --> 00:04:50,000 بر روی دخترها تمرکز دارد. 114 00:04:50,000 --> 00:04:52,000 همهی این کارهای بزرگ که افراد بزرگ انجام دادهاند 115 00:04:52,000 --> 00:04:54,000 و هدفشان این بوده که 116 00:04:54,000 --> 00:04:57,000 جوانان را برساند به جایی که ما میخواهیم در دنیا برسند 117 00:04:57,000 --> 00:04:59,000 به عقیدهی من شکست خوردهاند. 118 00:04:59,000 --> 00:05:02,000 برای مثال در لیبریا 119 00:05:02,000 --> 00:05:04,000 نرخ بارداری در نوجوانان 120 00:05:04,000 --> 00:05:08,000 سه نفر در هر ده دختر است. 121 00:05:08,000 --> 00:05:11,000 فحشای نوجوانان در بالاترین حد خود قرار دارد. 122 00:05:11,000 --> 00:05:13,000 در یکی از این جوامع به ما گفتهاند که 123 00:05:13,000 --> 00:05:15,000 صبح از خواب بیدار میشوی 124 00:05:15,000 --> 00:05:19,000 و کاندومهای استفاده شده را میبینی که مثل پوسته آدامس ریخته است. 125 00:05:19,000 --> 00:05:22,000 دختران کم سن و سال، به جوانی ۱۲ سال، 126 00:05:22,000 --> 00:05:26,000 برای شبی ۱ دلار به فحشا کشیده میشوند. 127 00:05:26,000 --> 00:05:29,000 نومید کننده است، غمانگیز است. 128 00:05:29,000 --> 00:05:31,000 و چند روز پیش کسی درست قبل از سخنرانی من ، از من پرسید، 129 00:05:31,000 --> 00:05:33,000 و چند روز پیش کسی درست قبل از سخنرانی من ، از من پرسید، 130 00:05:33,000 --> 00:05:35,000 که خُب چه امیدی هست؟ 131 00:05:35,000 --> 00:05:38,000 چندین سال پیش چند نفر از دوستان من 132 00:05:38,000 --> 00:05:40,000 تصمیم گرفتند که ما باید 133 00:05:40,000 --> 00:05:42,000 بین نسل خودمان و نسل دختران جوان 134 00:05:42,000 --> 00:05:44,000 پل ارتباطی برقرار کنیم . 135 00:05:44,000 --> 00:05:46,000 آیا کافی است که بگوییم 136 00:05:46,000 --> 00:05:49,000 دو برندهی جایزهی نوبل از جمهوری لیبریا برخاسته 137 00:05:49,000 --> 00:05:52,000 در حالیکه دختر بچههای ما در شرایط سختی هستند، 138 00:05:52,000 --> 00:05:55,000 بدون هیچ امیدی یا ظاهراً بدون هیچ امیدی. 139 00:05:55,000 --> 00:05:57,000 ما فضایی را به نام تغییر دختران جوان ایجاد کردیم. 140 00:05:57,000 --> 00:06:00,000 ما فضایی را به نام تغییر دختران جوان ایجاد کردیم. 141 00:06:00,000 --> 00:06:03,000 ما به جوامع روستایی میرویم 142 00:06:03,000 --> 00:06:06,000 و همهی آنچه انجام میدهیم، مثل کاری که در همین اتاق انجام دادهایم، 143 00:06:06,000 --> 00:06:09,000 این است که فضا بسازیم. 144 00:06:09,000 --> 00:06:11,000 وقتی این دخترها مینشینند، 145 00:06:11,000 --> 00:06:14,000 هوش را آزاد میکنی، 146 00:06:14,000 --> 00:06:17,000 اشتیاق را آزاد میکنی، 147 00:06:17,000 --> 00:06:19,000 تعهد را آزاد میکنی، 148 00:06:19,000 --> 00:06:21,000 تمرکز را آزاد میکنی، 149 00:06:21,000 --> 00:06:23,000 رهبران بزرگ را آزاد میکنی. 150 00:06:23,000 --> 00:06:26,000 امروز ما با بیش از ۳۰۰ نفر کار کردهایم 151 00:06:26,000 --> 00:06:28,000 و برخی از آن دخترها 152 00:06:28,000 --> 00:06:30,000 که با خجالت به آن اتاق قدم گذاشتند 153 00:06:30,000 --> 00:06:33,000 قدمهای بزرگی را به عنوان مادران جوان برداشتند 154 00:06:33,000 --> 00:06:36,000 که به جامعه بروند 155 00:06:36,000 --> 00:06:39,000 و نمایندهی حقوق زنان جوان دیگر باشند. 156 00:06:39,000 --> 00:06:41,000 یکی از زنان جوانی که من ملاقات کردم، 157 00:06:41,000 --> 00:06:43,000 مادر نوجوان چهار فرزند بود 158 00:06:43,000 --> 00:06:45,000 که هرگز به تمام کردن دبیرستان فکر نکرده بود 159 00:06:45,000 --> 00:06:48,000 اما با موفقیت فارغالتحصیل شد. 160 00:06:48,000 --> 00:06:50,000 او هرگز به دانشگاه رفتن فکر نکرده بود 161 00:06:50,000 --> 00:06:52,000 و اکنون در دانشگاه درس میخواند. 162 00:06:52,000 --> 00:06:54,000 یک روز او به من گفت 163 00:06:54,000 --> 00:06:56,000 "آرزو دارم دانشگاه را تمام کنم 164 00:06:56,000 --> 00:06:58,000 تا بتوانم از بچههایم نگهداری کنم." 165 00:06:58,000 --> 00:07:00,000 او در موقعیتی است که نمیتواند برای رفتن به دانشگاه 166 00:07:00,000 --> 00:07:02,000 درآمدی پیدا کند. 167 00:07:02,000 --> 00:07:05,000 او آب، نوشیدنیهای غیر الکلی 168 00:07:05,000 --> 00:07:09,000 و کارت شارژ تلفن همراه میفروشد. 169 00:07:09,000 --> 00:07:11,000 ممکنه شما فکر کنید که او این پول را برمیدارد 170 00:07:11,000 --> 00:07:14,000 و خرج تحصیلش میکند. 171 00:07:14,000 --> 00:07:16,000 اسم او "خوانیتا" است. 172 00:07:16,000 --> 00:07:18,000 او این پول را برمیدارد 173 00:07:18,000 --> 00:07:21,000 و مادران مجرد را در جامعهاش پیدا میکند 174 00:07:21,000 --> 00:07:23,000 که به مدرسه بفرستد. 175 00:07:23,000 --> 00:07:25,000 . او میگوید: "لیما، آرزوی من این است 176 00:07:25,000 --> 00:07:27,000 که تحصیل کنم 177 00:07:27,000 --> 00:07:29,000 و وقتی خودم نتوانم تحصیل کنم 178 00:07:29,000 --> 00:07:32,000 ولی میبینم بعضی دیگر از خواهرانم میتوانند درس بخوانند، 179 00:07:32,000 --> 00:07:34,000 آرزویم برآورده شده است. 180 00:07:34,000 --> 00:07:36,000 من آرزوی زندگی بهتری دارم. 181 00:07:36,000 --> 00:07:38,000 آرزو دارم بچههایم غذا داشته باشند. 182 00:07:38,000 --> 00:07:43,000 آرزو میکنم سوءاستفاده و بهرهکشی جنسی در مدارس متوقف شود." 183 00:07:43,000 --> 00:07:45,000 این رؤیای دختر آفریقاییست. 184 00:07:45,000 --> 00:07:47,000 چندین سال پیش، 185 00:07:47,000 --> 00:07:49,000 یک دختر آفریقایی بود 186 00:07:49,000 --> 00:07:51,000 که یک پسر داشت 187 00:07:51,000 --> 00:07:54,000 که آرزوی یک تکه دونات ( نوعی شیرینی ) داشت 188 00:07:54,000 --> 00:07:57,000 چون بسیار گرسنه بود. 189 00:07:57,000 --> 00:08:00,000 عصبانی، نومید، 190 00:08:00,000 --> 00:08:02,000 واقعاً ناراحت 191 00:08:02,000 --> 00:08:05,000 برای وضعیت جامعهاش 192 00:08:05,000 --> 00:08:07,000 و فرزندانش 193 00:08:07,000 --> 00:08:09,000 این دختر جوان جنبشی را آغاز کرد. 194 00:08:09,000 --> 00:08:11,000 جنبشی از زنان عادی 195 00:08:11,000 --> 00:08:13,000 که با هم متحد شدند 196 00:08:13,000 --> 00:08:15,000 تا صلح برقرار کنند. 197 00:08:15,000 --> 00:08:17,000 من این آرزو را برآورده میکنم. 198 00:08:17,000 --> 00:08:19,000 این آرزوی یک دختر آفریقایی دیگرست. 199 00:08:19,000 --> 00:08:21,000 من نتوانستم آرزوی آن دو دختر را برآورده کنم. 200 00:08:21,000 --> 00:08:23,000 من نتوانستم این کار را انجام دهم. 201 00:08:23,000 --> 00:08:26,000 اینها چیزهایی بود که در سر این زن جوان میگذشت ـ ـ 202 00:08:26,000 --> 00:08:29,000 من شکست خوردم، من شکست خوردم، من شکست خوردم. 203 00:08:29,000 --> 00:08:33,000 بنابراین من این کار را میکنم. 204 00:08:33,000 --> 00:08:35,000 زنان بیرون آمدند 205 00:08:35,000 --> 00:08:38,000 و در برابر یک دیکتاتور بیرحم اعتراض کردند. 206 00:08:38,000 --> 00:08:41,000 بدون هراس حرف زدند. 207 00:08:41,000 --> 00:08:45,000 نه تنها آرزوی یک تکه دونات برآورده شد، 208 00:08:45,000 --> 00:08:47,000 بلکه آرزوی صلح برآورده شد. 209 00:08:47,000 --> 00:08:49,000 این زن جوان هم 210 00:08:49,000 --> 00:08:51,000 آرزو داشت به مدرسه برود. 211 00:08:51,000 --> 00:08:53,000 او به مدرسه رفت. 212 00:08:53,000 --> 00:08:55,000 این زن جوان آرزوهای دیگری هم داشت. 213 00:08:55,000 --> 00:08:57,000 آنها هم برآورده شدند. 214 00:08:57,000 --> 00:09:01,000 امروز آن زن جوان من هستم. 215 00:09:01,000 --> 00:09:03,000 برندهی جایزهی نوبل. 216 00:09:03,000 --> 00:09:05,000 حالا من در سفرم 217 00:09:05,000 --> 00:09:07,000 تا آرزوی دختران کوچک آفریقایی را 218 00:09:07,000 --> 00:09:09,000 با توان و ظرفیت کمم ـ 219 00:09:09,000 --> 00:09:11,000 برآورده کنم 220 00:09:11,000 --> 00:09:13,000 آرزوی تحصیل. 221 00:09:13,000 --> 00:09:15,000 ما یک مؤسسهی خیریه راهاندازی کردیم. 222 00:09:15,000 --> 00:09:17,000 ما به دختران با استعدادی که در روستاها میبینیم 223 00:09:17,000 --> 00:09:20,000 بورسهای کامل چهار ساله میدهیم. 224 00:09:20,000 --> 00:09:23,000 من چیز زیادی از شما نمیخواهم. 225 00:09:23,000 --> 00:09:25,000 من در آمریکا هم جاهای مختلفی رفتهام 226 00:09:25,000 --> 00:09:27,000 ومیدانم که در این کشور نیز 227 00:09:27,000 --> 00:09:29,000 دخترها آرزوهایی دارند. 228 00:09:29,000 --> 00:09:32,000 آرزوی زندگی بهتری جایی در برانکس. 229 00:09:32,000 --> 00:09:34,000 آرزوی یک زندگی بهتر 230 00:09:34,000 --> 00:09:36,000 جایی در مرکز شهر لسآنجلس. 231 00:09:36,000 --> 00:09:39,000 آرزوی زندگی بهتری جایی در تگزاس. 232 00:09:39,000 --> 00:09:42,000 آرزوی یک زندگی بهتر جایی در نیویورک. 233 00:09:42,000 --> 00:09:44,000 آرزوی یک زندگی بهتر 234 00:09:44,000 --> 00:09:46,000 جایی در نیوجرسی. 235 00:09:46,000 --> 00:09:48,000 آیا با من همراه میشوید 236 00:09:48,000 --> 00:09:51,000 تا به آن دختر، 237 00:09:51,000 --> 00:09:54,000 خواه آفریقایی، خواه آمریکایی 238 00:09:54,000 --> 00:09:56,000 یا ژاپنی کمک کنیم 239 00:09:56,000 --> 00:09:58,000 تا به آرزویش برسد 240 00:09:58,000 --> 00:10:00,000 به رؤیایش برسد، 241 00:10:00,000 --> 00:10:02,000 رؤیایش را به دست آورد؟ 242 00:10:02,000 --> 00:10:04,000 زیرا همهی این نوآوران 243 00:10:04,000 --> 00:10:07,000 و کاشفانی که دیدهایم 244 00:10:07,000 --> 00:10:09,000 و در این چند روز 245 00:10:09,000 --> 00:10:11,000 با آنها صحبت کردهایم 246 00:10:11,000 --> 00:10:14,000 در گوشههای کوچکی 247 00:10:14,000 --> 00:10:16,000 در جاهای مختلف دنیا نشستهاند 248 00:10:16,000 --> 00:10:18,000 و همهی چیزی که از ما میخواهند 249 00:10:18,000 --> 00:10:20,000 این است که فضایی بسازیم 250 00:10:20,000 --> 00:10:22,000 تا هوش را آزاد کنیم، 251 00:10:22,000 --> 00:10:24,000 اشتیاق را آزاد کنیم، 252 00:10:24,000 --> 00:10:26,000 تمام آن چیزهایی بزرگی را آزاد کنیم 253 00:10:26,000 --> 00:10:29,000 که در درون خودشان نگه داشتهاند. 254 00:10:29,000 --> 00:10:32,000 بیایید با هم همسفر شویم. بیایید با هم همسفر شویم. 255 00:10:32,000 --> 00:10:34,000 متشکرم. 256 00:10:34,000 --> 00:10:57,000 تشویق حاضران 257 00:10:57,000 --> 00:10:59,000 کریس آندرسون: خیلی ممنونم. 258 00:10:59,000 --> 00:11:01,000 هم اکنون در لیبریا 259 00:11:01,000 --> 00:11:03,000 چه چیزی را به عنوان معضل اصلی میبینید 260 00:11:03,000 --> 00:11:06,000 که شما را نگران میکند؟ 261 00:11:06,000 --> 00:11:08,000 لیما: از من خواسته شده 262 00:11:08,000 --> 00:11:11,000 که سازمان اصلاح لیبریا را اداره کنم. 263 00:11:11,000 --> 00:11:13,000 به عنوان قسمتی از کارم 264 00:11:13,000 --> 00:11:16,000 در حال انجام تورهایی 265 00:11:16,000 --> 00:11:18,000 در شهرها و روستاهای مختلف هستم ـ ـ 266 00:11:18,000 --> 00:11:22,000 ۱۳-۱۵ ساعت در جادههای خاکی... 267 00:11:22,000 --> 00:11:25,000 و هیچ جامعهای نیست که من در آن رفته باشم 268 00:11:25,000 --> 00:11:29,000 و دختران باهوش ندیده باشم. 269 00:11:29,000 --> 00:11:31,000 اما متأسفانه 270 00:11:31,000 --> 00:11:34,000 دید به یک آیندهی عالی 271 00:11:34,000 --> 00:11:36,000 یا رؤیای یک آیندهی عالی 272 00:11:36,000 --> 00:11:38,000 تنها یک رؤیاست. 273 00:11:38,000 --> 00:11:40,000 چون ما تمام نقصها را داریم: 274 00:11:40,000 --> 00:11:43,000 بارداری نوجوانها همانطور که گفتم همهگیر است. 275 00:11:43,000 --> 00:11:45,000 بنابراین آنچه من را نگران میکند 276 00:11:45,000 --> 00:11:49,000 این است که من در آن نقطه بودم 277 00:11:49,000 --> 00:11:52,000 و به طریقی الان در این نقطه هستم 278 00:11:52,000 --> 00:11:54,000 و نمیخواهم 279 00:11:54,000 --> 00:11:56,000 تنها فرد در این نقطه باشم. 280 00:11:56,000 --> 00:11:58,000 من به دنبال راههایی هستم 281 00:11:58,000 --> 00:12:00,000 تا دختران دیگر هم با من باشند. 282 00:12:00,000 --> 00:12:03,000 ۲۰ سال دیگر میخواهم به عقب نگاه کنم 283 00:12:03,000 --> 00:12:05,000 و ببینم که یک دختر لیبریایی دیگر، 284 00:12:05,000 --> 00:12:08,000 یک دختر غنایی، یک دختر نیجری، یک دختر اتیوپیایی دیگر 285 00:12:08,000 --> 00:12:11,000 روی سن تد ایستاده باشد 286 00:12:11,000 --> 00:12:13,000 و شاید بگوید 287 00:12:13,000 --> 00:12:15,000 به خاطر آن برندهی نوبل است 288 00:12:15,000 --> 00:12:17,000 که من امروز اینجا هستم. 289 00:12:17,000 --> 00:12:19,000 بنابراین من امروز نگرانم 290 00:12:19,000 --> 00:12:22,000 وقتی میبینمشان که انگار امیدی ندارند. 291 00:12:22,000 --> 00:12:25,000 اما من بدبین هم نیستم 292 00:12:25,000 --> 00:12:27,000 چون میدانم برای راهانداختن آنها 293 00:12:27,000 --> 00:12:29,000 چیز زیادی لازم نیست. 294 00:12:29,000 --> 00:12:31,000 کریس: یک چیز امیدوار کننده 295 00:12:31,000 --> 00:12:33,000 که در سال گذشته اتفاق افتاده 296 00:12:33,000 --> 00:12:35,000 برای ما بگویید 297 00:12:35,000 --> 00:12:38,000 لیما: من میتوانم خیلی چیزهای امیدوارکننده به شما بگویم که اتفاق افتادهاند. 298 00:12:38,000 --> 00:12:40,000 سال گذشته 299 00:12:40,000 --> 00:12:42,000 به روستایی که رئیس جمهور سرلیف از آن میآید، 300 00:12:42,000 --> 00:12:44,000 رفتیم تا با دخترها کار کنیم 301 00:12:44,000 --> 00:12:46,000 و نتوانستیم حتا ۲۵ دختر 302 00:12:46,000 --> 00:12:48,000 در دبیرستان پیدا کنیم. 303 00:12:48,000 --> 00:12:51,000 تمام این دخترها به معادن طلا میرفتند 304 00:12:51,000 --> 00:12:53,000 و عمدتاً فاحشه بودند 305 00:12:53,000 --> 00:12:55,000 و کارهای دیگر میکردند. 306 00:12:55,000 --> 00:12:57,000 ما ۵۰ تا از آن دخترها را گرفتیم 307 00:12:57,000 --> 00:12:59,000 و با آنها کار کردیم. 308 00:12:59,000 --> 00:13:02,000 این اتفاق در ابتدای انتخابات بود. 309 00:13:02,000 --> 00:13:04,000 این جایی است که زنان هرگز ـ 310 00:13:04,000 --> 00:13:06,000 حتی بزرگترهایشان، 311 00:13:06,000 --> 00:13:09,000 به ندرت با مردان در یک دایره ننشسته بودند. 312 00:13:09,000 --> 00:13:12,000 این دخترها با هم متحد شدند و گروهی را تشکیل دادند 313 00:13:12,000 --> 00:13:14,000 و مبارزهی انتخاباتی برای 314 00:13:14,000 --> 00:13:16,000 ثبتنام رأی دهندهها را شروع کردند. 315 00:13:16,000 --> 00:13:18,000 این دهکده واقعاً روستایی است. 316 00:13:18,000 --> 00:13:20,000 شعاری که استفاده کردند این بود: 317 00:13:20,000 --> 00:13:22,000 "حتی دخترهای خوشگل هم رأی میدهند." 318 00:13:22,000 --> 00:13:24,000 آنها توانستند زنان جوان را به حرکت درآورند. 319 00:13:24,000 --> 00:13:27,000 این تنها کاری نبود که کردند 320 00:13:27,000 --> 00:13:29,000 آنها به سراغ کاندیداها رفتند 321 00:13:29,000 --> 00:13:31,000 تا از آنها بپرسند: 322 00:13:31,000 --> 00:13:33,000 "به دخترهای این جامعه چه میدهید 323 00:13:33,000 --> 00:13:35,000 اگر برنده شوید؟" 324 00:13:35,000 --> 00:13:37,000 یکی از این مردان 325 00:13:37,000 --> 00:13:40,000 که دارای کرسی بود ـ 326 00:13:40,000 --> 00:13:42,000 چون لیبریا یکی از محکمترین قانونهای تجاوز را داردـ 327 00:13:42,000 --> 00:13:45,000 و این کاندیدا از کسانی بود 328 00:13:45,000 --> 00:13:47,000 که واقعاً برای برداشتن این قانون در مجلس مبارزه میکرد 329 00:13:47,000 --> 00:13:49,000 چون آن را وحشیانه میدانست. 330 00:13:49,000 --> 00:13:53,000 او تجاوز را وحشیانه نمیدانست اما قانون آن را وحشیانه میدانست. 331 00:13:53,000 --> 00:13:55,000 وقتی دخترها او را در جریان قرار دادند 332 00:13:55,000 --> 00:13:57,000 او با آنها خیلی خصمانه برخورد کرد. 333 00:13:57,000 --> 00:13:59,000 این دختر کوچولوها برگشتند و به او گفتند: 334 00:13:59,000 --> 00:14:01,000 "ما با رأی تو را از این سِمَت بیرون میکنیم." 335 00:14:01,000 --> 00:14:03,000 او امروز از سمتش رفته است. 336 00:14:03,000 --> 00:14:09,000 تشویق حاضران 337 00:14:09,000 --> 00:14:12,000 کریس: لیما، متشکرم. خیلی ممنونم که به تد آمدی.¾ 338 00:14:12,000 --> 00:14:14,000 لیما: خواهش میکنم. (کریس: متشکرم.) 339 00:14:14,000 --> 00:14:18,000 تشویق حاضران