در یک آزمایش، ما صداهای ضبط شدهای از یک شعر والت ویتمن را به سه تهیهکننده مختلف انیمیشن دادیم. هر یک از آنها در حالی متن شعر را تفسیر کردند که از آنچه سایر تهیهکنندگان درست میکردند، آگاهی نداشتند. نتیجه بدین شرح است. «یک عنکبوت خموش و صبور» از والت ویتمن (ترجمه : پروانه حجت انصاری) تفسیر اول از جرمیا دیکی، رسانه: نقاشی روی شیشه به یک عنکبوت خموش و صبور که تنها بر روی پرتگاهی کوچک ایستاده بود به دقت نگاه کردم نگاه کردم که چگونه محیط خالی و پهناور را کشف میکند، عنکبوت رشته ای را به جلو پرتاب میکرد، رشته ای از خویشتن، عنکبوت همواره رشته را از دوک نخ ریسی اش باز میکرد، و همواره بدون خستگی و به سرعت از آن میگذشت. و آه! ای روح من! جایی که تو ایستاده ای، محاصره شده ، جدا افتاده، در اقیانوسهای بی کرانی از فضا بدون توقف در تفکری ژرف، و خویشتن را به آب و آتش زدن، پرت کردن، در جستجوی گسترههایی برای ارتباط یافتن با آنان، تا پلی را که نیاز خواهی داشت شکل گیرد، تا لنگر انعطاف پذیری را در دست گیری، تا رشته تنیده ای را که افکندهای به جایی درافتد. آه ای روح من! تفسیر دوم از یبلیانا لابوویچ، رسانه: ویدئو به یک عنکبوت خموش و صبور که تنها بر روی پرتگاهی کوچک ایستاده بود به دقت نگاه کردم نگاه کردم که چگونه محیط خالی و پهناور را کشف میکند عنکبوت رشته ای را به جلو پرتاب میکرد، رشته ای از خویشتن عنکبوت همواره رشته را از دوک نخ ریسی اش باز میکرد، و همواره بدون خستگی و بسرعت از آن میگذشت، و آه! ای روح من! جایی که تو ایستاده ای محاصره شده ، جدا افتاده، در اقیانوسهای بیکرانی از فضا بدون توقف در تفکری ژرف، و خویشتن را به آب و آتش زدن، پرت کردن، در جستجوی گسترههایی برای ارتباط یافتن با آنان. تا پلی را که نیاز خواهی داشت شکل گیرد، تا لنگر انعطاف پذیری را در دست گیری، تا رشته تنیده ای را که افکندهای به جایی درافتد، آه ای روح من! تفسیر سوم از لیزا لابریشیو، رسانه: اسکچ برد به یک عنکبوت خموش و صبور که تنها بر روی پرتگاهی کوچک ایستاده بود به دقت نگاه کردم نگاه کردم که چگونه محیط خالی و پهناور را کشف میکند عنکبوت رشته ای را به جلو پرتاب میکرد، رشته ای از خویشتن عنکبوت همواره رشته را از دوک نخ ریسی اش باز میکرد، و همواره بدون خستگی و بسرعت از آن میگذشت، و آه! ای روح من! جایی که تو ایستاده ای محاصره شده ، جدا افتاده، در اقیانوسهای بیکرانی از فضا بدون توقف در تفکری ژرف، و خویشتن را به آب و آتش زدن، پرت کردن، در جستجوی گسترههایی برای ارتباط یافتن با آنان. تا پلی را که نیاز خواهی داشت شکل گیرد، تا لنگر انعطاف پذیری را در دست گیری، تا رشته تنیده ای را که افکندهای به جایی درافتد. آه ای روح من!