1 00:00:00,000 --> 00:00:07,000 صبح بخير. خوب هستيد؟ اين کنفرانس خيلی عالی بوده مگه نه؟ 2 00:00:07,000 --> 00:00:11,000 واقعاً همه اش من را تکان داده. 3 00:00:11,000 --> 00:00:15,000 در واقع، آنقدر تکان خوردم که دارم اينجا را ترک مي کنم. (خنده حضار) 4 00:00:15,000 --> 00:00:19,000 سه زمينه کلی بوده، مگه نه، 5 00:00:19,000 --> 00:00:23,000 که در در سرتاسر کنفرانس مطرح بودند، و مرتبط اند 6 00:00:23,000 --> 00:00:25,000 با موضوعی که می خواهم درباره اش صحبت کنم 7 00:00:25,000 --> 00:00:29,000 يکی، این شواهد فوق العاده زياد از خلاقيت انسانه 8 00:00:29,000 --> 00:00:32,000 که در تمام ارائه هایی که داشتيم بود. 9 00:00:32,000 --> 00:00:35,000 و در تمام افراد اينجا. همين تنوع اش. 10 00:00:35,000 --> 00:00:38,000 و گستردگی اش. دوم اينکه 11 00:00:38,000 --> 00:00:41,000 ما را در موقعیتی قرار داده که هيچ ايده ای نداريم چه اتفاقی قراره بیافته. 12 00:00:41,000 --> 00:00:43,000 در مورد آينده. هيچ ايده ای نداريم 13 00:00:43,000 --> 00:00:45,000 که چی پيش مياد. 14 00:00:45,000 --> 00:00:48,000 من علاقه ای به آموزش و پرورش دارم. 15 00:00:48,000 --> 00:00:51,000 البته، چيزی که متوجه شدم اينه که همه بالاخره یک علاقه ای به آموزش و پرورش دارند. 16 00:00:51,000 --> 00:00:53,000 شما نداريد؟ اين واقعاً برايم جالبه. 17 00:00:53,000 --> 00:00:56,000 اگه شما در يه مهمانی شام باشيد، و بگوييد 18 00:00:56,000 --> 00:00:59,000 که در زمينه آموزش و پرورش کار می کنيد -- 19 00:00:59,000 --> 00:01:06,000 البته، راستش، زياد پيش نمياد در مهمانی شام باشيد اگر در زمينه آموزش و پرورش کار می کنيد. 20 00:01:06,000 --> 00:01:09,000 (خنده حضار) دعوت نمي شيد. 21 00:01:09,000 --> 00:01:14,000 و جالبه که اگه هم دعوت شديد هيچ وقت دوباره دعوت نمی شيد. اين عجيبه برای من. 22 00:01:14,000 --> 00:01:16,000 ولی اگه دعوت شديد، و به کسي بگيد، 23 00:01:16,000 --> 00:01:18,000 مثلاً آنها می پرسند، «کار شما چيه؟» 24 00:01:18,000 --> 00:01:20,000 و شما می گوييد که در زمينه آموزش و پرورش کار می کنيد. 25 00:01:20,000 --> 00:01:24,000 می بينيد که رنگ از صورتشان می پرد! فکر می کنند، 26 00:01:24,000 --> 00:01:30,000 «خدای من! آخه چرا من؟ آن هم در همين يک روزی که در هفته براي تفريح داشتم.» (خنده حضار) 27 00:01:30,000 --> 00:01:32,000 اما اگه درباره تحصيلات خودشان از آنها سوال کنيد. 28 00:01:32,000 --> 00:01:34,000 شما را به ديوار می چسبانند. چون يکی از آن چيزهايی است که 29 00:01:34,000 --> 00:01:37,000 برای مردم مسئله عميقیه. درست می گم؟ 30 00:01:37,000 --> 00:01:40,000 مثل مذهب، پول، و چيزهای ديگه. 31 00:01:40,000 --> 00:01:44,000 من اهميت زيادی به آموزش و پرورش می دهم، و فکر می کنم همه ما همينطوريم. 32 00:01:44,000 --> 00:01:46,000 برايمان اهميت عظيمی دارد 33 00:01:46,000 --> 00:01:49,000 تا حدی برای اينکه اين آموزش و پرورش است که قراره 34 00:01:49,000 --> 00:01:52,000 ما را برای اين آينده ای آماده کند که نمی توانيم درکش کنيم. 35 00:01:52,000 --> 00:01:55,000 اگه بهش فکر کنيد بچه هايی که امسال مدرسه را شروع می کنند 36 00:01:55,000 --> 00:02:01,000 در سال 2065 بازنشسته می شوند. هیچ کس روحش هم خبر ندارد -- 37 00:02:01,000 --> 00:02:04,000 عليرغم تمام اين تخصصي که اين چهار روز اخير اينجا رژه رفته -- 38 00:02:04,000 --> 00:02:06,000 که دنيا چه شکلی خواهد بود 39 00:02:06,000 --> 00:02:08,000 حتی تا پنج سال ديگه. و با اين حال قراره 40 00:02:08,000 --> 00:02:11,000 اين بچه ها را برای آن موقع آماده کنيم. پس اين غير قابل پيش بينی بودن، از نظر من، 41 00:02:11,000 --> 00:02:13,000 شگفت آوره. 42 00:02:13,000 --> 00:02:15,000 و سومين موضوع هم اينکه 43 00:02:15,000 --> 00:02:20,000 با همه اين احوال همه ما روی اين توافق داريم 44 00:02:20,000 --> 00:02:23,000 که کودکان چه قابليت های خارق العاده ای دارند. 45 00:02:23,000 --> 00:02:25,000 مثل قابليت های آنها برای نوآوری. مثلاً همين Sirena ديشب شگفت آور بود 46 00:02:25,000 --> 00:02:28,000 مگه نه؟ شگفت آور بود که چی کار می تونست بکنه. 47 00:02:28,000 --> 00:02:33,000 و البته اون استثناییه، اما به نظر من 48 00:02:33,000 --> 00:02:36,000 از نظر آنچه که کلاً در دوران کودکی ممکنه، استثنا نيست. 49 00:02:36,000 --> 00:02:39,000 آنچه اينجا داريم يک انسان با پشتکار خارق العاده ست 50 00:02:39,000 --> 00:02:41,000 که استعدادی يافته. و نظر من اینه که 51 00:02:41,000 --> 00:02:43,000 همه بچه ها دارای استعدادهای فوق العاده اند. 52 00:02:43,000 --> 00:02:45,000 و ما آنها را سرکوب می کنيم. به طرز خیلی بی رحمانه ای. 53 00:02:45,000 --> 00:02:48,000 پس می خواهم درباره آموزش و پرورش صحبت کنم و 54 00:02:48,000 --> 00:02:51,000 می خواهم درباره خلاقيت صحبت کنم. نظر من اينه که 55 00:02:51,000 --> 00:02:54,000 امروز خلاقيت به اندازه سواد خواندن و نوشتنن داشتن در آموزش و پرورش مهمه، 56 00:02:54,000 --> 00:02:58,000 و بايد به همان شکل با آن برخورد کرد و به آن جايگاه داد. 57 00:02:58,000 --> 00:03:06,000 (تشويق حضار) ممنونم. همين بود ديگه. 58 00:03:06,000 --> 00:03:10,000 با تشکر از شما. (خنده حضار) خب، 15 دقيقه هنوز مانده. 59 00:03:10,000 --> 00:03:17,000 خب من متولد سال - نه (خنده حضار) 60 00:03:17,000 --> 00:03:21,000 من اخيراً يک داستان عالی شنيدم - عاشق تعريف کردنش هستم - 61 00:03:21,000 --> 00:03:25,000 درباره يک دختر کوچولو که سر کلاس نقاشی بود. شش سالش بود 62 00:03:25,000 --> 00:03:27,000 و ته کلاس نشسته بود و نقاشی می کشید 63 00:03:27,000 --> 00:03:29,000 و معلمش می گفت که این دختر کوچولو به ندرت 64 00:03:29,000 --> 00:03:33,000 به درس توجه می کرد، ولی در اين درس داشت توجه می کرد. 65 00:03:33,000 --> 00:03:35,000 معلم که اين موضوع برايش خيلی جالب بود، رفت بالای سر دخترک 66 00:03:35,000 --> 00:03:38,000 و پرسيد «چی می کشی؟» 67 00:03:38,000 --> 00:03:41,000 و دخترک گفت «دارم عکس خدا رو می کشم» 68 00:03:41,000 --> 00:03:44,000 بعد معلم گفت «اما کسی که نمی دونه خدا چه شکليه» 69 00:03:44,000 --> 00:03:51,000 و دخترک جواب داد «تا يک دقيقه ديگه می فهمند چه شکليه» 70 00:03:51,000 --> 00:03:52,000 (خنده حضار) 71 00:03:52,000 --> 00:03:57,000 وقتی در انگلستان پسرم چهار سالش بود -- 72 00:03:57,000 --> 00:04:00,000 البته راستش رو بخواهيد همه جا چهار سالش بود. (خنده حضار) 73 00:04:00,000 --> 00:04:06,000 اگر بخواهيم دقيق بگيم، اون سال، هر جا می رفت چهار سالش بود. 74 00:04:06,000 --> 00:04:08,000 اون در يک نمايش ولادت مسيح نقش داشت. 75 00:04:08,000 --> 00:04:11,000 داستانش خاطرتان هست؟ نه، خيلی نمايش پرطرفداری بود. 76 00:04:11,000 --> 00:04:14,000 داستان بزرگي بود، Mel Gibson قسمت بعدی اش را ساخت. 77 00:04:14,000 --> 00:04:19,000 شايد آن را ديده باشيد «ولادت مسيح 2». اما James نقش يوسف گيرش آمد. 78 00:04:19,000 --> 00:04:22,000 که ما از اين موضوع خيلی خوشحال بوديم. 79 00:04:22,000 --> 00:04:24,000 از نظر ما يکی از نقش های اصلی بود. 80 00:04:24,000 --> 00:04:26,000 ما آنجا را پر از مأمور کرده بوديم که تی شرت های مخصوص بپوشند 81 00:04:26,000 --> 00:04:29,000 که روی آنها نوشته بود «James Robinson واقعاً همان يوسف است!» (خنده حضار) 82 00:04:29,000 --> 00:04:31,000 نقشش خیلی صحبت کردن نداشت، اما آن قسمتش را می دانید 83 00:04:31,000 --> 00:04:34,000 که سه پادشاه وارد می شوند. با هدايایی در دست 84 00:04:34,000 --> 00:04:36,000 آنها طلا، کندر، و مر می آورند. 85 00:04:36,000 --> 00:04:38,000 اين واقعاً اتفاق افتاد. ما آنجا نشسته بوديم. 86 00:04:38,000 --> 00:04:40,000 و فکر کنم فقط ترتيبش را اشتباه رفتند 87 00:04:40,000 --> 00:04:42,000 چون بعدش که از پسرک پرسيديم 88 00:04:42,000 --> 00:04:44,000 «راضی هستی از اجرات؟» اون جواب داد «آره، چطور، مگه اشتباه کردم؟» 89 00:04:44,000 --> 00:04:46,000 فقط ترتيبش رو عوش کرده بودند، همين. 90 00:04:46,000 --> 00:04:47,000 به هر حال سه تا پسرها وارد صحنه شدند 91 00:04:47,000 --> 00:04:49,000 چهار ساله هايی که دور سرشان حوله پيچيده بودند، 92 00:04:49,000 --> 00:04:52,000 و جعبه هایشان را گذاشتند زمين 93 00:04:52,000 --> 00:04:54,000 پسر اولی گفت «برايتان طلا آورده ام» 94 00:04:54,000 --> 00:04:57,000 پسر دومي گفت «برايتان مر آورده ام» 95 00:04:57,000 --> 00:05:11,000 و پسر سومی گفت «اينو Frank فرستاده» (خنده حضار) 96 00:05:11,000 --> 00:05:13,000 چيزی که در همه اينها مشترکه اينه که بچه ها شانس خودشان را امتحان می کنند. 97 00:05:13,000 --> 00:05:16,000 اگر نمی دانند، يک چیزی امتحان می کنند. 98 00:05:16,000 --> 00:05:19,000 درست نمی گم؟ اونها از اشتباه کردن نمی ترسند. 99 00:05:19,000 --> 00:05:24,000 حالا من نمی خواهم بگم که اشتباه کردن با خلاق بودن يک چيزه. 100 00:05:24,000 --> 00:05:25,000 اما چيزی که می دانيم اينه که 101 00:05:25,000 --> 00:05:28,000 اگه آماده اشتباه کردن نباشيد، 102 00:05:28,000 --> 00:05:31,000 هيچ وقت هيچ فکر نابی به ذهنتان نمی رسد 103 00:05:31,000 --> 00:05:34,000 اگه آماده اشتباه کردن نباشيد. و تا وقتی که بزرگ شده اند، 104 00:05:34,000 --> 00:05:36,000 بيشتر بچه ها اين قابليت را از دست داده اند. 105 00:05:36,000 --> 00:05:39,000 تبديل به کسانی شده اند که از اشتباه کردن می ترسند. 106 00:05:39,000 --> 00:05:41,000 و در ضمن شرکت هایمان را هم همين شکلی اداره می کنيم. 107 00:05:41,000 --> 00:05:44,000 ما اشتباه را تبديل به گناه می کنيم. و حالا داريم 108 00:05:44,000 --> 00:05:47,000 سيستم های ملی آموزش و پرورشی را اداره می کنيم که 109 00:05:47,000 --> 00:05:50,000 در آنها اشتباه کردن بدترين کاریه که می توانيد بکنيد. 110 00:05:50,000 --> 00:05:53,000 و نتيجه اش اينه که مردم را پرورش می دهيم که 111 00:05:53,000 --> 00:05:56,000 از ظرفيت های خلاق خود بیرون بيايند. پيکاسو گفته که 112 00:05:56,000 --> 00:05:59,000 گفته که همه کودکان هنرمند به دنيا می آیند. 113 00:05:59,000 --> 00:06:03,000 مسئله اين است که در حال بزرگ شدن چطور هنرمند بمانيم. من شديداً به اين اعتقاد دارم: 114 00:06:03,000 --> 00:06:05,000 که ما به سمت خلاقيت رشد نمی کنيم. 115 00:06:05,000 --> 00:06:08,000 بلکه از خلاقيت به سمت بیرون رشد می کنيم. يا در واقع از خلاقيت بيرون پرورش پيدا می کنيم. 116 00:06:08,000 --> 00:06:10,000 خب چرا اين طوره؟ 117 00:06:10,000 --> 00:06:14,000 من تا حدود پنج سال پيش در Stratfor-on-Avon زندگی می کردم. 118 00:06:14,000 --> 00:06:16,000 در واقع ما از Stratford به Los Angeles آمديم. 119 00:06:16,000 --> 00:06:20,000 پس می توانيد تصور کنيد که چه تغيير نامحسوسی بود. 120 00:06:20,000 --> 00:06:22,000 (خنده حضار) در واقع، 121 00:06:22,000 --> 00:06:24,000 ما در جایی به اسم Snitterfield زندگی می کرديم، 122 00:06:24,000 --> 00:06:26,000 در حواشی Stratford، که آنجا جایی بود که 123 00:06:26,000 --> 00:06:31,000 پدر شيکسپیر به دنيا اومده بود. الان فکر جديدی به ذهنتان خطور نکرد؟ من که اينطور شدم. 124 00:06:31,000 --> 00:06:33,000 ما عادت نداريم فکر فکر کنيم که شيکسپير پدر داشته، مگه نه؟ 125 00:06:33,000 --> 00:06:35,000 راست نمی گم؟ به خاطر اينکه عادت نداریم فکر کنيم 126 00:06:35,000 --> 00:06:37,000 شيکسپير هم زمانی کودک بوده، مگه نه؟ 127 00:06:37,000 --> 00:06:40,000 شيکسپير هفت ساله؟ من که هيچ وقت بهش فکر نکرده بودم. يعنی بالاخره 128 00:06:40,000 --> 00:06:42,000 يه روزی هفت سالش بوده. بالاخره 129 00:06:42,000 --> 00:06:51,000 سر کلاس ادبيات يه نفر نشسته، مگه نه؟ چقدر اعصاب خورد کن می شد! 130 00:06:51,000 --> 00:07:05,000 (خنده حضار) «بايد بيشتر تلاش کنی». مثلاً تصور کنيد، پدرش داره اون رو به رخت خواب می فرسته. 131 00:07:05,000 --> 00:07:08,000 به شيکسپير می گه، «ديگه وقت خوابه» 132 00:07:08,000 --> 00:07:10,000 به ويليام شيکسپير می گه، «و اون مداد رو بذار زمين ديگه» 133 00:07:10,000 --> 00:07:18,000 «اینقدر هم اينجوری حرف نزن. همه رو گيج می کنی» 134 00:07:18,000 --> 00:07:23,000 (خنده حضار) 135 00:07:23,000 --> 00:07:26,000 بگذريم، ما از Stratford آمديم Los Angeles 136 00:07:26,000 --> 00:07:30,000 و فقط می خواستم يک نکته راجع به این تغيير بگم، در واقع. 137 00:07:30,000 --> 00:07:33,000 پسرم نمی خواست با ما بياد. 138 00:07:33,000 --> 00:07:36,000 من دو تا فرزند دارم. اون 21 سالشه الان، دخترم 16 سالشه. 139 00:07:36,000 --> 00:07:38,000 اون نمی خواست با ما بياد Los Angeles. خيلی دوستش داشت، 140 00:07:38,000 --> 00:07:43,000 اما در انگلستان يک دوست دختر داشت. تمام عشق زندگيش بود، سارا. 141 00:07:43,000 --> 00:07:45,000 يک ماه می شد که می شناختش. 142 00:07:45,000 --> 00:07:48,000 البته چهارمين سالگردشونم گرفته بودن، 143 00:07:48,000 --> 00:07:52,000 چون وقتی 16 ساله هستيد يک ماه خيلی زياده. 144 00:07:52,000 --> 00:07:54,000 به هر حال، توی هواپيما خيلی ناراحت بود. 145 00:07:54,000 --> 00:07:56,000 و می گفت «من ديگه هيچ وقت دختری مثل سارا پيدا نمی کنم.» 146 00:07:56,000 --> 00:07:58,000 و راستشو بخواهيد، ما از اين موضوع خيلی خوشحال بودِیم، 147 00:07:58,000 --> 00:08:10,000 چون دليل اصلی که داشتيم اون کشور را ترک می کرديم همين بود. 148 00:08:10,000 --> 00:08:13,000 (خنده حضار) 149 00:08:13,000 --> 00:08:16,000 ولی يک چيز خيلی نظرتان را جلب می کند وقتی به آمريکا می رويد 150 00:08:16,000 --> 00:08:18,000 و وقتی دور جهان سفر می کنيد 151 00:08:18,000 --> 00:08:22,000 تمام سيستم های آمورش و پرورش دنيا همان سلسله مراتب درس ها را دارند. 152 00:08:22,000 --> 00:08:24,000 همه شان. فرقی نمی کند کجا برويد. 153 00:08:24,000 --> 00:08:26,000 آدم فکر می کند طور ديگری باشد، ولی نيست. 154 00:08:26,000 --> 00:08:29,000 در بالا رياضيات و زبان قرار دارند، 155 00:08:29,000 --> 00:08:31,000 سپس علوم انسانی، و در پایین هم هنرها. 156 00:08:31,000 --> 00:08:33,000 همه جای دنيا. 157 00:08:33,000 --> 00:08:36,000 و تقريباً در همه این سيستم ها هم 158 00:08:36,000 --> 00:08:38,000 سلسه مراتبی درون هنرها وجود دارد. 159 00:08:38,000 --> 00:08:40,000 هنر و موسیقی معمولاً جايگاه بالاتری در مدارس دارند 160 00:08:40,000 --> 00:08:43,000 تا نمايش و رقص. هیچ سيستم آموزش و پرورشی روی زمين وجود ندارد 161 00:08:43,000 --> 00:08:45,000 که هر روزبه بچه ها رقص ياد بدهد 162 00:08:45,000 --> 00:08:48,000 همانطوری که به آنها رياضی ياد می دهيم. چرا؟ 163 00:08:48,000 --> 00:08:50,000 چرا اينطور نيست؟ من فکر می کنم اين موضوع خيلی مهمیه. 164 00:08:50,000 --> 00:08:53,000 به نظر من رياضی مهمه، ولی رقص هم همينطور. 165 00:08:53,000 --> 00:08:56,000 بچه ها اگه اجازه داشته باشند هميشه می رقصند. همه ما اينطوريم. 166 00:08:56,000 --> 00:08:59,000 همه ما بدن داريم، غير از اينه؟ مگه اينکه جلسه ای بوده من نبودم؟ 167 00:08:59,000 --> 00:09:03,000 (خنده حضار)، حقيقتش، اتفاقی که می افته اينه که 168 00:09:03,000 --> 00:09:05,000 همينطور که بچه ها بزرگ می شوند، ما پرورش آنها را 169 00:09:05,000 --> 00:09:08,000 به تدريج از کمر به بالا انجام می دهيم. و بعدش فقط روی سرشان تمرکز می کنيم. 170 00:09:08,000 --> 00:09:10,000 و متمايل به يک سمت از سرشان. 171 00:09:10,000 --> 00:09:14,000 اگه يه موجود فضایی بوديد و از آموزش و پرورش ديدن می کرديد، 172 00:09:14,000 --> 00:09:17,000 و می پرسيديد «برای چيه، آموزش و پرورش عمومی؟» 173 00:09:17,000 --> 00:09:19,000 گمانم باید نتیجه می گرفتید -- اگه به نتیجه آن نگاه کنید، 174 00:09:19,000 --> 00:09:21,000 اینکه چه کسی با این روش موفق می شود، 175 00:09:21,000 --> 00:09:23,000 چه کسی همه کارهایی را که باید، انجام می دهد، 176 00:09:23,000 --> 00:09:26,000 چه کسی همه صد آفرین ها را می گيرد، برنده ها چه کسانی هستند -- 177 00:09:26,000 --> 00:09:29,000 گمانم بايد نتيجه می گرفتید که تمام هدف آموزش و پرورش عمومی 178 00:09:29,000 --> 00:09:30,000 در سرتاسر جهان 179 00:09:30,000 --> 00:09:34,000 اینه که اساتید دانشگاه توليد کنه. غير از اينه؟ 180 00:09:34,000 --> 00:09:36,000 آنها کسانی هستند که سر از بالای هرم در می آورند. 181 00:09:37,000 --> 00:09:40,000 و من هم قبلاً از همون ها بودم، پس زکی! (خنده حضار) 182 00:09:40,000 --> 00:09:44,000 و استادهای دانشگاه را دوست دارم، ولی می دانید، 183 00:09:44,000 --> 00:09:48,000 این درست نيست که آنها را به عنوان نقطه اوج دستاورد بشر ستايش کنيم. 184 00:09:48,000 --> 00:09:50,000 آنها فقط نوعی از زندگی هستند، 185 00:09:50,000 --> 00:09:52,000 نوعی ديگر از زندگی. ولی نسبتاً جالب هستند، 186 00:09:52,000 --> 00:09:54,000 و من این را از روی علاقه ای که بهشان دارم می گویم. 187 00:09:54,000 --> 00:09:57,000 به تجربه من يک چيز جالب درباره استادها هست -- 188 00:09:57,000 --> 00:10:00,000 نه همه شان، ولی معمولاً -- آنها در کله شان زندگی می کنند. 189 00:10:00,000 --> 00:10:02,000 اون بالا زندگی می کنند، و کمی هم متمايل به يک سمت. 190 00:10:02,000 --> 00:10:06,000 آنها مستقل از بدنشان هستند، می دانيد، یک جوری واقعاً 191 00:10:06,000 --> 00:10:08,000 به بدنشان به عنوان 192 00:10:08,000 --> 00:10:17,000 نوعی وسيله نقليه برای کله شان فکر می کنند، مگه نه؟ 193 00:10:17,000 --> 00:10:24,000 (خنده حضار) راهیه برای رساندن کله شان به جلسات. 194 00:10:24,000 --> 00:10:27,000 راستی اگه شواهد واقعی برای تجربه بيرون از بدن می خواهید، 195 00:10:27,000 --> 00:10:30,000 خودتان را به يک کنفرانس علمی چند روزه ببرید 196 00:10:30,000 --> 00:10:32,000 با دانشگاهیان جا افتاده 197 00:10:32,000 --> 00:10:35,000 و شب آخر کنفرانس با آنها به ديسکوتک بروید. 198 00:10:35,000 --> 00:10:39,000 (خنده حضار) و آنجا خواهید ديد. مردان و زنان بزرگ 199 00:10:39,000 --> 00:10:43,000 در حالی که به نحوی پريشان دور خودشان می پيچند، بدون هماهنگی با موسيقی، 200 00:10:43,000 --> 00:10:47,000 منتظراند تمام شود تا بتوانند بروند خانه و درباره اش مقاله بنویسند. 201 00:10:47,000 --> 00:10:53,000 سيستم آموزش و پرورش ما مبتنی بر مفهوم قابليت علمیه. 202 00:10:53,000 --> 00:10:56,000 و اين دليل داره 203 00:10:56,000 --> 00:10:58,000 کل سيستم که اختراع شد -- در سرتاسر جهان 204 00:10:58,000 --> 00:11:00,000 هيچ سيستم آموزش و پرورش عمومی نبود واقعاً، تا قبل از قرن نوزدهم 205 00:11:00,000 --> 00:11:03,000 همه آنها به وجود آمدند 206 00:11:03,000 --> 00:11:04,000 تا پاسخگوی نيازهای صنعتی شدن باشند. 207 00:11:04,000 --> 00:11:07,000 برای همین سلسله مراتب آن ريشه در دو ايده داره. 208 00:11:07,000 --> 00:11:11,000 اول اينکه آن درس هایی که بيشترين فايده را برای کار داشتند 209 00:11:11,000 --> 00:11:13,000 در بالا قرار می گیرند. برای همين احتمالاً خيلی آرام دور رانده می شديد 210 00:11:13,000 --> 00:11:15,000 از بعضی چیزها در مدرسه وقتی بچه بودید، چیزهایی که دوست داشتید، 211 00:11:15,000 --> 00:11:17,000 با اين توجیه که در آن زمینه 212 00:11:17,000 --> 00:11:20,000 هیچ وقت يک کار درست و حسابی پیدا نمی کنید. درست می گم؟ 213 00:11:20,000 --> 00:11:22,000 موسيقی را ول کن، نوازنده نمی شی 214 00:11:22,000 --> 00:11:24,000 هنر را ول کن، هنرمند نمی شی. 215 00:11:25,000 --> 00:11:29,000 نصيحت های خیرخواهانه -- اما به کلی اشتباه. تمام دنیا 216 00:11:29,000 --> 00:11:30,000 درگیر يک انقلابه. 217 00:11:30,000 --> 00:11:33,000 و دوم قابليت علمیه، که واقعاً تسلط پيدا کرده 218 00:11:33,000 --> 00:11:34,000 بر ديد ما از هوش 219 00:11:34,000 --> 00:11:37,000 چرا که دانشگاه ها سيستم را در تصوير خودشان طراحی کردند. 220 00:11:37,000 --> 00:11:39,000 اگه بهش فکر کنید، تمام سيستم 221 00:11:39,000 --> 00:11:41,000 آموزش و پرورش عمومی در همه جای جهان، يک فرایند طولانی 222 00:11:41,000 --> 00:11:43,000 برای ورود به دانشگاهه. 223 00:11:43,000 --> 00:11:46,000 و نتیجه اش اینه که خیلی از افراد بسيار با استعداد، 224 00:11:46,000 --> 00:11:48,000 نابغه و خلاق، فکر می کنند که اینطور نيستند، 225 00:11:48,000 --> 00:11:50,000 چون آن چیزهایی که در مدرسه خوب بلد بودند، 226 00:11:50,000 --> 00:11:54,000 برای کسی ارزشمند نبود، يا حتی ننگ به حساب می آمد. 227 00:11:54,000 --> 00:11:56,000 و فکر می کنم که ديگه نمی توانیم هزينه ادامه این روش را بپردازیم. 228 00:11:56,000 --> 00:11:58,000 طبق آمار UNESCO در 30 سال آينده، 229 00:11:58,000 --> 00:12:01,000 تعداد افرادی که فارغ التحصيل خواهند شد در سرتاسر جهان 230 00:12:01,000 --> 00:12:03,000 بيشتر از تمام افرادیه که از ابتدای تاریخ تا کنون از طريق آموزش و پرورش فارغ التحصیل شده اند. 231 00:12:03,000 --> 00:12:05,000 آدم های بيشتر، و این ترکيبیه از 232 00:12:05,000 --> 00:12:07,000 تمام چیزهایی که درباره اش صحبت کردیم -- 233 00:12:07,000 --> 00:12:10,000 فناوری و اثر تحول آفرینش روی کار، و ساختار جمعِت 234 00:12:10,000 --> 00:12:12,000 و انفجار بزرگ جمعیت 235 00:12:12,000 --> 00:12:15,000 ناگهان، مدرک ها دیگه ارزشی ندارند. درست نمی گم؟ 236 00:12:15,000 --> 00:12:19,000 وقتی من دانشجو بودم، اگر مدرک داشتید، کار داشتید. 237 00:12:19,000 --> 00:12:22,000 اگر کار نداشتید به خاطر این بود که نمی خواستید داشته باشید. 238 00:12:22,000 --> 00:12:25,000 و من هم خب راستش نمی خواستم داشته باشم. (خنده حضار) 239 00:12:25,000 --> 00:12:30,000 ولی این روزها بچه هایی که مدرک دارند خیلی وقت ها 240 00:12:30,000 --> 00:12:31,000 بر می گردند خانه و به بازی های رايانه ای شان ادامه می دهند، 241 00:12:31,000 --> 00:12:34,000 چون حالا آن کاری که قبلاً ليسانس می خواست، فوق لیسانس می خواهد، 242 00:12:34,000 --> 00:12:37,000 و کاری که قبلاً فوق لیسانس می خواست دکترا می خواهد. 243 00:12:37,000 --> 00:12:39,000 نوعی فرايند تورم علمیه. 244 00:12:39,000 --> 00:12:41,000 و نشانگر اینه که کل ساختار آموزش و پرورش 245 00:12:41,000 --> 00:12:43,000 زير پایمان در حال تغییره. ما بايد به کلی یک بازنگری کنِم 246 00:12:43,000 --> 00:12:44,000 بر ديدمان از هوش. 247 00:12:44,000 --> 00:12:46,000 ما سه چیز درباره هوش می دانیم. 248 00:12:46,000 --> 00:12:49,000 اول اينکه متنوعه. فکر کردن ما درباره دنيا به همه روش هایی است 249 00:12:49,000 --> 00:12:51,000 که دنيا را تجربه می کنيم. ما تصویری فکر می کنيم، 250 00:12:51,000 --> 00:12:54,000 صوتی فکر می کنیم، و حرکتی فکر می کنیم. 251 00:12:54,000 --> 00:12:57,000 به شکل مجرد فکر می کنیم، به شکل حرکت فکر می کنیم. 252 00:12:57,000 --> 00:12:59,000 دوم اينکه هوش پویا ست. 253 00:12:59,000 --> 00:13:02,000 اگه به تبادلات مغز انسان نگاه کنيد، همانطور که 254 00:13:02,000 --> 00:13:05,000 دیروز از تعدادی از سخنرانان شنیدیم، 255 00:13:05,000 --> 00:13:07,000 هوش به طرز شگفت آوری تبادلیه. 256 00:13:07,000 --> 00:13:10,000 مغز به قطعات مختلف تقسيم نشده. 257 00:13:10,000 --> 00:13:13,000 در واقع خلاقيت -- که من آن را فرایند 258 00:13:13,000 --> 00:13:15,000 داشتن ايده های ناب و با ارزش تعريف می کنم -- 259 00:13:15,000 --> 00:13:18,000 بيشتر وقت ها از طريق تبادل 260 00:13:18,000 --> 00:13:21,000 میان روش های مختلف دیدن پدید می آد. 261 00:13:21,000 --> 00:13:23,000 مغز به طور عمدی -- راستی 262 00:13:23,000 --> 00:13:26,000 يک محور از عصب ها وجود داره که دو نيمه مغز را به هم وصل می کنه 263 00:13:26,000 --> 00:13:28,000 به نام corpus callosum. در زن ها کلفت تره. 264 00:13:28,000 --> 00:13:30,000 به دنبال سخنرانی Helen ديروز، من فکر می کنم 265 00:13:30,000 --> 00:13:34,000 احتمالاً برای همین باشه که زن ها در انجام چند کار همزمان قوی تراند. 266 00:13:34,000 --> 00:13:36,000 برای اینکه هستيد، مگه نه؟ 267 00:13:36,000 --> 00:13:39,000 تحقيقات زيادی در این زمينه هست، اما من از زندگی شخصی ام می دانم. 268 00:13:39,000 --> 00:13:41,000 وقتی همسرم در خانه در حال آشپزی باشه -- 269 00:13:41,000 --> 00:13:45,000 که خوشبختانه زياد پيش نمياد. (خنده حضار) 270 00:13:45,000 --> 00:13:48,000 اما می دانید، اون در حال -- نه، يک کارهایی هست که خوب بلد باشه -- 271 00:13:48,000 --> 00:13:50,000 اما وقتی داره آشپزی می کنه، می دانید. 272 00:13:50,000 --> 00:13:52,000 همزمان در حال صحبت با مردم روی تلفن هم هست، 273 00:13:52,000 --> 00:13:55,000 در حال صحبت کردن با بچه ها هم هست، در حال رنگ زدن سقف هم هست، 274 00:13:55,000 --> 00:13:58,000 این طرف در حال انجام عمل جراحی باز قلب هم هست. 275 00:13:58,000 --> 00:14:01,000 اما اگر من در حال آشپزی باشم، درها بسته اند، بچه ها بيرون اند، 276 00:14:01,000 --> 00:14:04,000 سيم تلفن بيرون کشيده شده، و اگر زنم بياد داخل من اذيت می شم. 277 00:14:04,000 --> 00:14:17,000 می گم «Terry، خواهش می کنم، دارم خير سرم تخم مرغ سرخ می کنم اينجا. يک کم به من مجال بده.» (خنده حضار) 278 00:14:17,000 --> 00:14:19,000 حقيقتاً، حتماً آن گفته فلسفی را می شناسيد که می گه 279 00:14:19,000 --> 00:14:22,000 اگر درختی در جنگل بيافتد و کسی صدای آن را نشنود، 280 00:14:22,000 --> 00:14:25,000 آیا واقعاً اتفاق افتاده است؟ این گفته قدیمی را يادتان هست؟ 281 00:14:25,000 --> 00:14:28,000 اخيراً يک پيراهن فوق العاده ديدم که روش نوشته بود «اگر مردی نظر خودش را 282 00:14:28,000 --> 00:14:31,000 در جنگل بگوید، و هيچ زنی صدايش را نشنود، 283 00:14:31,000 --> 00:14:40,000 آيا باز هم اشتباه می گوید؟» (خنده حضار) 284 00:14:40,000 --> 00:14:42,000 و سومین موضوع درباره هوش اینه که، 285 00:14:43,000 --> 00:14:45,000 منحصر به فرده. من دارم روی يک کتاب کار می کنم 286 00:14:45,000 --> 00:14:47,000 با عنوان «شکوفایی»، که مبتنی است بر يک سری 287 00:14:47,000 --> 00:14:49,000 مصاحبه که با مردم داشتم درباره اینکه چگونه استعدادهايشان را کشف کردند. 288 00:14:49,000 --> 00:14:51,000 برايم خیلی جالبه که چطور این افراد به اينجا رسيدند. 289 00:14:51,000 --> 00:14:54,000 در حقيقت از يک گفتگو شروع شد که 290 00:14:54,000 --> 00:14:56,000 با يک خانم خارق العاده داشتم که شايد بيشتر مردم 291 00:14:56,000 --> 00:14:58,000 درباره اش نشنيده اند، اسمش جیلین لین (Gillian Lynne) است. 292 00:14:58,000 --> 00:15:00,000 درباره اش شنیدید؟ بعضی ها شنيده اند. او يک طراج رقصه 293 00:15:00,000 --> 00:15:02,000 و همه کارهايش را می شناسند. 294 00:15:02,000 --> 00:15:04,000 نمايش های «گربه ها» (Cats) و «شبح اوپرا» (Phantom of the Opera) را انجام داده. 295 00:15:04,000 --> 00:15:08,000 اون شگفت انگيزه. من قبلاً عضو هيأت مديره باله سلطنتی انگلستان بودم، 296 00:15:08,000 --> 00:15:10,000 همانطور که می بينيد. 297 00:15:10,000 --> 00:15:12,000 به هر حال، من و جیلین يک روز با هم ناهار می خورديم و من گفتم، 298 00:15:12,000 --> 00:15:14,000 «جيلين، چی شد که تونستی رقاص بشی؟» و اون گفت 299 00:15:14,000 --> 00:15:16,000 خيلی جالب بود، وقتی که مدرسه می رفت 300 00:15:16,000 --> 00:15:19,000 واقعاً کسی بهش اميدی نداشت. و مدرسه اش در دهه 30 301 00:15:19,000 --> 00:15:21,000 به پدر و مادرش نامه نوشت که «ما فکر می کنیم 302 00:15:21,000 --> 00:15:23,000 «جیلین دچار نوعی اختلال يادگیری باشد». اون نمی توانست تمرکز کنه. 303 00:15:23,000 --> 00:15:25,000 همه اش وول می خورد. فکر کنم اگر امروز بود می گفتند 304 00:15:25,000 --> 00:15:29,000 که اون ADHD دارد. مگه نه؟ اما این دهه 1930 بود، 305 00:15:29,000 --> 00:15:32,000 و ADHD هنوز اختراع نشده بود. 306 00:15:32,000 --> 00:15:35,000 يک بيماری قابل داشتن نبود. (خنده حضار) 307 00:15:35,000 --> 00:15:39,000 مردم متوجه نبودند که می توانند آن را داشته باشند. 308 00:15:39,000 --> 00:15:43,000 به هر حال او به ملاقات يک متخصص رفت. در یک اتاق 309 00:15:43,000 --> 00:15:46,000 که با بلوط تزئين شده بود. و او با مادرش آنجا بود، 310 00:15:46,000 --> 00:15:49,000 و او را راهنمایی کردند که روی يک صندلی در ته اتاق بنشيند، 311 00:15:49,000 --> 00:15:51,000 و همانجا نشست برای 20 دقيقه نا 312 00:15:51,000 --> 00:15:53,000 این مرد با مادرش درباره همه 313 00:15:53,000 --> 00:15:57,000 مشکلات جیلین در مدرسه صحبت می کرد. و در آخرش 314 00:15:57,000 --> 00:15:59,000 برای اینکه مزاحم مردم می شد، 315 00:15:59,000 --> 00:16:01,000 مشق هايش هميشه دير می شد، و غيره و غيره 316 00:16:01,000 --> 00:16:04,000 یک بچه هشت ساله - و در آخر، دکتر رفت و نشست 317 00:16:04,000 --> 00:16:06,000 کنار جیلین و گفت «جیلین، 318 00:16:06,000 --> 00:16:08,000 من به همه اين چيزهايی که مادرت گفته گوش دادم 319 00:16:08,000 --> 00:16:10,000 و حالا باید باهاش خصوصی حرف بزنم» 320 00:16:10,000 --> 00:16:13,000 اون گفت «همينجا صبر کن، ما برمی گردیم، زياد طول نمی کشه.» 321 00:16:13,000 --> 00:16:15,000 و آن ها رفتند و تنهايش گذاشتند. 322 00:16:15,000 --> 00:16:17,000 اما در حالی که از اتاق بيرون می رفتند، اون راديویی را روشن کرد 323 00:16:17,000 --> 00:16:19,000 که روی میز کارش بود. و وقتی آنها 324 00:16:19,000 --> 00:16:21,000 از اتاق بيرون رفتند، او به مادرش گفت، 325 00:16:21,000 --> 00:16:24,000 «فقظ بايسنيد و تماشايش کنيد.» و لحظه ای که از اتاق خارج شدند، 326 00:16:24,000 --> 00:16:28,000 می گفت روی پاهايش بود، و با موسيقی حرکت می کرد. 327 00:16:28,000 --> 00:16:30,000 و يک چند دقيقه ای نگاهش کردند 328 00:16:30,000 --> 00:16:33,000 و او برگشت و به مادرش گفت، 329 00:16:33,000 --> 00:16:37,000 «خانم لين، جيلين بيمار نيست، او يک رقاص است. 330 00:16:37,000 --> 00:16:39,000 او را به مدرسه رقص ببريد.» 331 00:16:39,000 --> 00:16:41,000 پرسيدم «بعدش چی شد؟» 332 00:16:41,000 --> 00:16:44,000 گفت «مادرم همین کار را کرد. نمی توانم به زبان بياورم که چقدر خارق العاده بود. 333 00:16:44,000 --> 00:16:46,000 ما وارد يک اتاق شديم که پر بود از 334 00:16:46,000 --> 00:16:49,000 آدم هایی مثل خودم. آدم هایی که نمی توانستند يک جا آرام بگيرند. 335 00:16:49,000 --> 00:16:52,000 آدم هایی که برای فکر کردن احتیاج به حرکت کردن داشتند». برای فکر کردن نياز به حرکت داشتند. 336 00:16:52,000 --> 00:16:54,000 آنها باله انجام دادند. رقص تپ انجام دادند، رقص جاز انجام دادند، 337 00:16:54,000 --> 00:16:56,000 رقص مدرن انجام دادند، رقص معاصر انجام دادند. 338 00:16:56,000 --> 00:16:59,000 او بعد از مدتی برای پذيرش در مدرسه سلطتنی باله اقدام کرد، 339 00:16:59,000 --> 00:17:01,000 او يک تک رقاص شد، و مسير شغلی شگفت انگیزی داشت 340 00:17:01,000 --> 00:17:03,000 در مدرسه باله. بعداً فارغ التحصيل شد 341 00:17:03,000 --> 00:17:05,000 از مدرسه سلطتنی باله و 342 00:17:05,000 --> 00:17:08,000 شرکت خودش را راه اندازی کرد، شرکت رقص جيلين لين، 343 00:17:08,000 --> 00:17:11,000 با Andrew Lloyd Weber آشنا شد. او مسئول 344 00:17:11,000 --> 00:17:13,000 برخی از موفق ترین کارهای نمايشی موزيکال 345 00:17:13,000 --> 00:17:18,000 در تاریخ بوده، ميلون ها نفر از کارهای او لذت برده اند، 346 00:17:18,000 --> 00:17:21,000 و اون يک ميليونر ثروتمنده. اگه کس ديگه ای بود 347 00:17:21,000 --> 00:17:25,000 ممکن بود به اون چند تا قرص می داد و می گفت که 348 00:17:25,000 --> 00:17:27,000 آرام تر باشه. 349 00:17:27,000 --> 00:17:30,000 حالا من فکر می کنم -- (تشويق حضار) به نظرم نتيجه ای که می توان گرفت اينه 350 00:17:30,000 --> 00:17:32,000 آقای Al Gore آن شب درباره 351 00:17:32,000 --> 00:17:35,000 بوم شناسی صحبت می کرد، و انقلابی که از Rachel Carson شروع شد. 352 00:17:35,000 --> 00:17:39,000 به اعتقاد من تنها اميد ما برای آینده 353 00:17:39,000 --> 00:17:42,000 اینه که مفهوم جدیدی از بوم شناسی انسانی را دنبال کنیم، 354 00:17:42,000 --> 00:17:46,000 که در آن بازنگری کنیم مفهوم ذهنی مان را 355 00:17:46,000 --> 00:17:48,000 درباره غنای قابليت انسان. 356 00:17:48,000 --> 00:17:52,000 سيستم آموزش و پرورش ذهن های ما را معدن کاوی کرده 357 00:17:52,000 --> 00:17:54,000 به همان شکلی که ما در معدن های زمين کاوش می کنيم: به دنبال يک کالای خاص. 358 00:17:54,000 --> 00:17:57,000 و برای آینده، این به درد ما نمی خوره. 359 00:17:57,000 --> 00:18:00,000 ما بايد بازنگری داشته باشيم بر اصول بنيادی که 360 00:18:00,000 --> 00:18:02,000 طبق آنها فرزندانمان را آموزش می دیم. 361 00:18:02,000 --> 00:18:06,000 يک جمله زيبا از Jonas Salk بود که گفت «اگر تمام حشرات 362 00:18:06,000 --> 00:18:09,000 از کره زمين محو شوند، 363 00:18:09,000 --> 00:18:12,000 به 50 سال نمی کشد که تمام حيات در کره زمين از بين خواهد رفت. 364 00:18:12,000 --> 00:18:15,000 اما اگر تمام انسان ها از کره زمين محو شوند، 365 00:18:15,000 --> 00:18:19,000 در عرض 50 سال تمام گونه های حيات شکوفا می شوند.» 366 00:18:19,000 --> 00:18:21,000 و اون راست می گه. 367 00:18:21,000 --> 00:18:24,000 چيزی که TED از آن تقدير می کند، هدیه پندار انسانه. 368 00:18:24,000 --> 00:18:28,000 پندار. حالا بايد مراقب باشيم که از اين هديه 369 00:18:28,000 --> 00:18:31,000 هوشمندانه استفاده کنيم، و از برخی از اين سناريوها پرهيز کنيم 370 00:18:31,000 --> 00:18:34,000 سناريوهایی که درباره شان صحبت کرده ايم. و تنها راهی که 371 00:18:35,000 --> 00:18:38,000 اين کار را بکنيم اینه که قابليت های خلاق خودمان را ببينيم 372 00:18:38,000 --> 00:18:40,000 با همان غنایی که دارند، و ببينيم 373 00:18:40,000 --> 00:18:43,000 فرزندانمان را برای اميدی که هستند. و وظيفه ما 374 00:18:43,000 --> 00:18:46,000 اينه که تمام وجودشان را تربيت کنيم، که بتوانند با اين آينده رو به رو شوند. 375 00:18:46,000 --> 00:18:49,000 در ضمن - ما ممکنه این آينده را نبينيم، 376 00:18:49,000 --> 00:18:52,000 اما آنها می بينند. و وظيفه ما اينه که به آنها کمک کنیم که 377 00:18:52,000 --> 00:18:54,000 آن را به خوبی بسازند. خیلی ممنونم.