[Script Info] Title: [Events] Format: Layer, Start, End, Style, Name, MarginL, MarginR, MarginV, Effect, Text Dialogue: 0,0:00:00.82,0:00:04.52,Default,,0000,0000,0000,,درطی هفت سال، من تکنسین پزشکی مراقبتهای ویژه ی \Nشهرستان سوفولک نیویورک بوده ام Dialogue: 0,0:00:04.52,0:00:06.36,Default,,0000,0000,0000,,دربرخی ازحوادث، من اولین کسی بودم\Nکه پاسخ می دادم Dialogue: 0,0:00:06.36,0:00:09.68,Default,,0000,0000,0000,,از تصادفات خودروها گرفته تا طوفان سندی. Dialogue: 0,0:00:09.68,0:00:11.42,Default,,0000,0000,0000,,اگر شما مثل بیشتر آدمها باشید، Dialogue: 0,0:00:11.42,0:00:13.39,Default,,0000,0000,0000,,مرگ یکی از بزرگترین ترسهایتان خواهد بود. Dialogue: 0,0:00:13.39,0:00:14.81,Default,,0000,0000,0000,,بعضی از ماها میبینند که قرار است اتفاق بیافتد. Dialogue: 0,0:00:14.81,0:00:16.81,Default,,0000,0000,0000,,بعضی ها هم نه. Dialogue: 0,0:00:16.81,0:00:18.91,Default,,0000,0000,0000,,یک اصطلاح پزشکی مستند کمتر شناخته شده Dialogue: 0,0:00:18.91,0:00:20.86,Default,,0000,0000,0000,,به نام سرنوشت قریب الوقوع وجود دارد. Dialogue: 0,0:00:20.86,0:00:22.19,Default,,0000,0000,0000,,که تقریبا یک علامت است. Dialogue: 0,0:00:22.19,0:00:23.92,Default,,0000,0000,0000,,به عنوان یک ارائه دهنده خدمات پزشکی، من آموزش دیده ام که Dialogue: 0,0:00:23.92,0:00:25.74,Default,,0000,0000,0000,,به این علامت مانند هر علامت دیگری پاسخ بدهم. Dialogue: 0,0:00:25.74,0:00:27.28,Default,,0000,0000,0000,,بنابراین وقتی بیماری که حمله ی قلبی داشته به من نگاه میکند Dialogue: 0,0:00:27.28,0:00:29.51,Default,,0000,0000,0000,,و می گوید:" من قراره امروز بمیرم." Dialogue: 0,0:00:29.51,0:00:33.24,Default,,0000,0000,0000,,ما آموزش دیده ایم تا شرایط بیمار را دوباره بسنجیم. Dialogue: 0,0:00:33.24,0:00:35.38,Default,,0000,0000,0000,,در طول زندگی حرفه ای خودم، Dialogue: 0,0:00:35.38,0:00:37.33,Default,,0000,0000,0000,,من در حادثه ها یی پاسخگو بوده ام که در آن بیمار Dialogue: 0,0:00:37.33,0:00:38.96,Default,,0000,0000,0000,,تا دقایقی بیشتر زنده نیست Dialogue: 0,0:00:38.96,0:00:42.09,Default,,0000,0000,0000,,و من هم نمی تواستنم کاری برای آنها انجام بدهم. Dialogue: 0,0:00:42.09,0:00:44.88,Default,,0000,0000,0000,,دراین موارد، من با یک معضل مواجه می شدم: Dialogue: 0,0:00:44.88,0:00:48.59,Default,,0000,0000,0000,,آیا باید در مورد مرگی که قرار است با ان روبرو شوند، به آنها چیزی بگویم؟ Dialogue: 0,0:00:48.59,0:00:51.62,Default,,0000,0000,0000,,یا اینکه بهشان دروغ بگویم و آرامشان کنم؟ Dialogue: 0,0:00:51.62,0:00:53.81,Default,,0000,0000,0000,,در اوایل زندگی حرفه ایم من با این معضل Dialogue: 0,0:00:53.81,0:00:55.37,Default,,0000,0000,0000,,با دروغ گفتن، برخورد کردم. Dialogue: 0,0:00:55.37,0:00:57.30,Default,,0000,0000,0000,,نگران بودم. Dialogue: 0,0:00:57.30,0:00:59.19,Default,,0000,0000,0000,,نگران بودم که اگر به آنها راستش را بگویم، Dialogue: 0,0:01:01.08,0:01:02.98,Default,,0000,0000,0000,,ممکن است آنها در رعب و وحشت و در ترس بمیرند Dialogue: 0,0:01:02.98,0:01:06.18,Default,,0000,0000,0000,,حریص به آخرین لحظات زندگی. Dialogue: 0,0:01:06.18,0:01:08.95,Default,,0000,0000,0000,,که همه ی آنها در یک تصادف تغییر کرد. Dialogue: 0,0:01:08.95,0:01:11.80,Default,,0000,0000,0000,,۵ سال پیش، من به یک تصادف با موتور سیکلت پاسخ دادم. Dialogue: 0,0:01:11.80,0:01:14.60,Default,,0000,0000,0000,,راننده از آسیب های مهم رنج می برد، آسیب ها ی بحرانی. Dialogue: 0,0:01:14.60,0:01:17.43,Default,,0000,0000,0000,,همان طور که او را بررسی می کردم، متوجه شدم که Dialogue: 0,0:01:17.43,0:01:19.40,Default,,0000,0000,0000,,هیچ کمکی نمی توانم به او بکنم، Dialogue: 0,0:01:19.40,0:01:22.66,Default,,0000,0000,0000,,و مانند بسیاری از موارد دیگر،\Nاو مستقیم در چشم هایم نگاه کرد Dialogue: 0,0:01:22.66,0:01:27.08,Default,,0000,0000,0000,,و پرسید: "من قراره بمیرم؟" Dialogue: 0,0:01:27.08,0:01:30.58,Default,,0000,0000,0000,,در این لحظه، تصمیم گرفتم که کار متفاوتی انجام بدهم. Dialogue: 0,0:01:30.58,0:01:33.46,Default,,0000,0000,0000,,تصمیم گرفتم که به او راستش را بگویم. Dialogue: 0,0:01:33.46,0:01:36.56,Default,,0000,0000,0000,,تصمیم گرفتم که به او بگویم که دارد می میرد Dialogue: 0,0:01:36.56,0:01:39.82,Default,,0000,0000,0000,,و کاری هم از دست من بر نمی آید. Dialogue: 0,0:01:39.82,0:01:43.60,Default,,0000,0000,0000,,واکنش او تا به امروز مرا شوکه کرده است Dialogue: 0,0:01:43.60,0:01:45.50,Default,,0000,0000,0000,,با نگاهی حاکی از پذیرش این موضوع Dialogue: 0,0:01:45.50,0:01:47.93,Default,,0000,0000,0000,,به سادگی به پشت دراز کشید. Dialogue: 0,0:01:47.93,0:01:49.63,Default,,0000,0000,0000,,ترس و وحشتی را که من فکر می کردم Dialogue: 0,0:01:49.63,0:01:52.01,Default,,0000,0000,0000,,ممکن است داشته باشد را نداشت. Dialogue: 0,0:01:52.01,0:01:55.22,Default,,0000,0000,0000,,خیلی ساده انجا دراز کشید، و هنگامی که من به چشم هایش نگاه کردم Dialogue: 0,0:01:55.22,0:01:57.95,Default,,0000,0000,0000,,آرامش درونی و پذیرش موقعیت را در آن دیدم. Dialogue: 0,0:01:57.95,0:01:59.69,Default,,0000,0000,0000,,از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم Dialogue: 0,0:01:59.69,0:02:04.40,Default,,0000,0000,0000,,که وظیفه من نیست تا افراد در حال مرگ رابا دروغ هایم آرام کنم. Dialogue: 0,0:02:04.40,0:02:07.15,Default,,0000,0000,0000,,از آن به بعد در پاسخ به بسیاری از موارد Dialogue: 0,0:02:07.15,0:02:09.66,Default,,0000,0000,0000,,که در آن بیماران در آخرین لحظات زندگی خود بودند Dialogue: 0,0:02:09.66,0:02:11.51,Default,,0000,0000,0000,,و من هم نمی توانستم کاری برای انها انجام بدهم Dialogue: 0,0:02:11.51,0:02:13.15,Default,,0000,0000,0000,,تقریبا در هر موردی، Dialogue: 0,0:02:13.15,0:02:16.48,Default,,0000,0000,0000,,آنها عکس العمل یکسانی در مقابل حقیقت داشتند. Dialogue: 0,0:02:16.48,0:02:18.55,Default,,0000,0000,0000,,آرامش درونی و پذیرش واقعیت. Dialogue: 0,0:02:18.55,0:02:20.97,Default,,0000,0000,0000,,در حقیقت، ۳ الگوی مختلف که من آنها را Dialogue: 0,0:02:20.97,0:02:25.25,Default,,0000,0000,0000,,در همه ی موارد مشاهده کرده ام وجود دارد: Dialogue: 0,0:02:25.25,0:02:28.90,Default,,0000,0000,0000,,الگوی اول همیشه من را شوکه می کند. Dialogue: 0,0:02:28.90,0:02:32.84,Default,,0000,0000,0000,,صرف نظر از باور مذهبی و یا زمینه های فرهنگی، Dialogue: 0,0:02:32.84,0:02:35.68,Default,,0000,0000,0000,,نیاز به بخشیده شدن وجود دارد. Dialogue: 0,0:02:35.68,0:02:37.22,Default,,0000,0000,0000,,چه آن را گناه بنامند Dialogue: 0,0:02:37.22,0:02:40.09,Default,,0000,0000,0000,,و یا به سادگی بگویند که پشیمانند، Dialogue: 0,0:02:40.09,0:02:42.50,Default,,0000,0000,0000,,احساس گناه آنها عمومی است. Dialogue: 0,0:02:42.50,0:02:43.90,Default,,0000,0000,0000,,یک بار از آقای مسنی که Dialogue: 0,0:02:43.90,0:02:46.32,Default,,0000,0000,0000,,حمله قلبی او جدی بود، مراقبت کردم. Dialogue: 0,0:02:46.32,0:02:48.44,Default,,0000,0000,0000,,همانطور که خودم و تجهیزاتم را Dialogue: 0,0:02:48.44,0:02:51.37,Default,,0000,0000,0000,,برای ایست قلبی قریب الوقوع آماده می کردم، Dialogue: 0,0:02:51.37,0:02:55.72,Default,,0000,0000,0000,,شروع کردم تا به بیمار در مورد مرگ\Nقریب الوقوعش بگویم. Dialogue: 0,0:02:55.72,0:02:58.72,Default,,0000,0000,0000,,که قبل از گقتن من، از تن صدا و حرکات من\Nمتوجه موضوع شده بود. Dialogue: 0,0:02:58.72,0:03:01.38,Default,,0000,0000,0000,,همانطور که تجهیزات مربوط به دستگاه قلبی را روی سینه اش قرار می دادم، Dialogue: 0,0:03:01.38,0:03:03.29,Default,,0000,0000,0000,,و آماده برای اتفاقی که قرار بود رخ بدهد، Dialogue: 0,0:03:03.29,0:03:05.82,Default,,0000,0000,0000,,او در چشم هایم نگاه کرد و گفت، Dialogue: 0,0:03:05.82,0:03:08.52,Default,,0000,0000,0000,,"ای کاش به جای خود خواه بودن Dialogue: 0,0:03:08.52,0:03:11.59,Default,,0000,0000,0000,,زمان بیشتری را با بچه هاو نوه هایم گذرانده بودم" Dialogue: 0,0:03:11.59,0:03:13.92,Default,,0000,0000,0000,,در مواجه با مرگ قریب الوقوع، Dialogue: 0,0:03:13.92,0:03:16.85,Default,,0000,0000,0000,,همه ی چیزی که می خواست عفو و بخشش بود. Dialogue: 0,0:03:16.85,0:03:18.74,Default,,0000,0000,0000,,الگوی دومی که من مشاهده کرده ام Dialogue: 0,0:03:18.74,0:03:21.03,Default,,0000,0000,0000,,نیاز به یادآوری می باشد. Dialogue: 0,0:03:21.03,0:03:23.29,Default,,0000,0000,0000,,خواه یادآوری در افکار من باشد Dialogue: 0,0:03:23.29,0:03:25.00,Default,,0000,0000,0000,,خواه یادآوری در افکار عزیزان خود باشد آنها احتیاج داشتند تا احساس کنند Dialogue: 0,0:03:25.00,0:03:27.15,Default,,0000,0000,0000,,که به آن شکلی زنده اند. Dialogue: 0,0:03:27.15,0:03:29.47,Default,,0000,0000,0000,,این نیاز برای جاودانگی Dialogue: 0,0:03:29.47,0:03:32.12,Default,,0000,0000,0000,,در قلب ها و افکار عزیزان، وجود دارد. Dialogue: 0,0:03:32.12,0:03:35.39,Default,,0000,0000,0000,,خودم، گروه من، یا هر کسی که در اطراف وجود دارد. Dialogue: 0,0:03:35.39,0:03:38.28,Default,,0000,0000,0000,,بارها، بیماری داشته ام که در چشم هایم نگاه کرده Dialogue: 0,0:03:38.28,0:03:42.22,Default,,0000,0000,0000,,و پرسیده "من را به یاد خواهی آورد؟" Dialogue: 0,0:03:42.22,0:03:44.67,Default,,0000,0000,0000,,الگوی آخری که من مشاهده کرده ام Dialogue: 0,0:03:44.67,0:03:47.90,Default,,0000,0000,0000,,همیشه عمیق ترین تاثیر را روی روح من گذاشته است. Dialogue: 0,0:03:47.90,0:03:51.44,Default,,0000,0000,0000,,بیمار در حال مرگ نیاز دارد بداند که زندگی اش\Nمعنی ای داشته است. Dialogue: 0,0:03:51.44,0:03:54.22,Default,,0000,0000,0000,,آنها احتیاج دارند تا بدانند که زندگی شان را Dialogue: 0,0:03:54.22,0:03:57.17,Default,,0000,0000,0000,,به خاطر کاری بی معنی تلف نکرده اند Dialogue: 0,0:03:57.17,0:04:00.32,Default,,0000,0000,0000,,در زندگی حرفه ایم این اتفاق خیلی خیلی زود افتاد Dialogue: 0,0:04:00.32,0:04:02.41,Default,,0000,0000,0000,,من به تماسی پاسخ داده بودم. Dialogue: 0,0:04:02.41,0:04:04.33,Default,,0000,0000,0000,,زنی در اواخر دهه پنجم زندگی خود بود Dialogue: 0,0:04:04.33,0:04:06.39,Default,,0000,0000,0000,,که به شدت در یک وسیله ی نقلیه محبوس شده بود. Dialogue: 0,0:04:06.39,0:04:10.07,Default,,0000,0000,0000,,کسی با سرعت بالا از بغل با او تصادف کرده بود Dialogue: 0,0:04:10.07,0:04:11.11,Default,,0000,0000,0000,,شرایط بحرانی داشت. Dialogue: 0,0:04:13.18,0:04:14.74,Default,,0000,0000,0000,,زمانی که یک آتش نشان برای دراوردنش تلاش می کرد، Dialogue: 0,0:04:14.74,0:04:17.71,Default,,0000,0000,0000,,من شروع به مراقبت از او کردم. Dialogue: 0,0:04:17.71,0:04:20.77,Default,,0000,0000,0000,,وقتی که صحبت می کردیم، او به من گفت Dialogue: 0,0:04:20.77,0:04:23.98,Default,,0000,0000,0000,,"که کارهای زیادی در زندگی بوده که من\Nمی خواستم با زندگی ام بکنم." Dialogue: 0,0:04:23.98,0:04:27.83,Default,,0000,0000,0000,,او احساس کرده بود که تاثیر خودش را در این زندگی نگذاشته است. Dialogue: 0,0:04:27.83,0:04:29.79,Default,,0000,0000,0000,,همان طور که ما بیشتر صحبت می کردیم،\Nمعلوم شد که Dialogue: 0,0:04:29.79,0:04:32.20,Default,,0000,0000,0000,,او دو کودک را به سرپرستی قبول کرده بود Dialogue: 0,0:04:32.20,0:04:35.31,Default,,0000,0000,0000,,کسانی که هر دو در مدرسه پزشکی تحصیل می کردند. Dialogue: 0,0:04:35.31,0:04:37.38,Default,,0000,0000,0000,,به خاطر او، دو کودک Dialogue: 0,0:04:37.38,0:04:40.10,Default,,0000,0000,0000,,شانسی داشتند که در حالت های دیگر ممکن نبود، Dialogue: 0,0:04:40.10,0:04:42.32,Default,,0000,0000,0000,,تا بتوانند به عنوان دکتر در زمینه پزشکی Dialogue: 0,0:04:42.32,0:04:44.68,Default,,0000,0000,0000,,جان افراد را نجات دهند. Dialogue: 0,0:04:44.68,0:04:46.47,Default,,0000,0000,0000,,در نهایت ۴۵ دقیقه طول کشید تا او را Dialogue: 0,0:04:46.47,0:04:48.34,Default,,0000,0000,0000,,از داخل ماشین نجات دهند. Dialogue: 0,0:04:48.34,0:04:52.57,Default,,0000,0000,0000,,هر چند، او قبل نجات دادنش جان سپرد. Dialogue: 0,0:04:52.57,0:04:54.66,Default,,0000,0000,0000,,من باور دارم چیزهایی که شما در فیلم ها میبیند: Dialogue: 0,0:04:54.66,0:04:55.94,Default,,0000,0000,0000,,زمانی که شما در آن لحظات آخر Dialogue: 0,0:04:55.94,0:04:58.86,Default,,0000,0000,0000,,که به شدت وحشتناک و ترس آور است، هستید Dialogue: 0,0:04:58.86,0:05:01.54,Default,,0000,0000,0000,,من متوجه شدم که صرفنظر از شرایط Dialogue: 0,0:05:01.54,0:05:04.45,Default,,0000,0000,0000,,[مرگ] با آرامش مورد قبول قرار می گیرد Dialogue: 0,0:05:04.45,0:05:08.14,Default,,0000,0000,0000,,و کوچک ترین چیزها و لحظه ها، Dialogue: 0,0:05:08.14,0:05:11.70,Default,,0000,0000,0000,,کوچکتری چیزهایی که به این جهان می آورید Dialogue: 0,0:05:11.70,0:05:14.63,Default,,0000,0000,0000,,در لحظات اخر به شما آرامش می دهد. Dialogue: 0,0:05:14.63,0:05:16.66,Default,,0000,0000,0000,,متشکرم. Dialogue: 0,0:05:16.66,0:05:20.32,Default,,0000,0000,0000,,(تشویق حضار)