[Script Info] Title: [Events] Format: Layer, Start, End, Style, Name, MarginL, MarginR, MarginV, Effect, Text Dialogue: 0,0:00:00.70,0:00:03.52,Default,,0000,0000,0000,,جنگ اینطوری شروع میشود Dialogue: 0,0:00:03.52,0:00:06.78,Default,,0000,0000,0000,,یک روزی که شما زندگی معمول خود را دارید، Dialogue: 0,0:00:06.78,0:00:09.30,Default,,0000,0000,0000,,و تصمیم دارید که آن روز را به مهمانی بروید Dialogue: 0,0:00:09.30,0:00:11.68,Default,,0000,0000,0000,,یا بچه ها را به مدرسه ببرید Dialogue: 0,0:00:11.68,0:00:14.39,Default,,0000,0000,0000,,یا با داندانپزشک قرار دارید. Dialogue: 0,0:00:14.39,0:00:18.02,Default,,0000,0000,0000,,به ناگاه، تلفن قطع میشود، Dialogue: 0,0:00:18.02,0:00:21.96,Default,,0000,0000,0000,,برنامههای تلوزیون قطع میشود، و مردان مسلح در خیابان میآیند Dialogue: 0,0:00:21.96,0:00:24.27,Default,,0000,0000,0000,,و خیابان ها بند میآید Dialogue: 0,0:00:24.27,0:00:28.75,Default,,0000,0000,0000,,و زندگیی را که شما میشناختید، مانند یک انیمشن، معلق میشود. Dialogue: 0,0:00:28.75,0:00:30.96,Default,,0000,0000,0000,,و متوقف می شود. Dialogue: 0,0:00:30.96,0:00:33.51,Default,,0000,0000,0000,,قصد دارم داستانی را از یکی از دوستانم برای شما نقل کنم، Dialogue: 0,0:00:33.51,0:00:36.49,Default,,0000,0000,0000,,درباره آنچه که برای دوستی اهل بوسنی اتفاق افتاد، Dialogue: 0,0:00:36.49,0:00:40.87,Default,,0000,0000,0000,,زیرا معتقدم که این داقعا برای شما روشن میکند که جنگ چه حسی دارد. Dialogue: 0,0:00:40.87,0:00:44.96,Default,,0000,0000,0000,,در سال ۱۹۹۲، و در ماه آوریل، او یک روز در حال رفتن به محل کارش بوده Dialogue: 0,0:00:44.96,0:00:48.11,Default,,0000,0000,0000,,با دامنی کوتاه و کفش های پاشنه بلند. او در یک بانک کار میکرده. Dialogue: 0,0:00:48.11,0:00:51.63,Default,,0000,0000,0000,,مادری جوان که دوست دارد به مهمانی برود Dialogue: 0,0:00:51.63,0:00:53.47,Default,,0000,0000,0000,,زنی خوب. Dialogue: 0,0:00:53.47,0:00:56.78,Default,,0000,0000,0000,,و به ناگاه او یک تانک را دید Dialogue: 0,0:00:56.78,0:00:59.98,Default,,0000,0000,0000,,که به آرامی به سمت خیابان اصلی سارایوو حرکت می کرد Dialogue: 0,0:00:59.98,0:01:03.53,Default,,0000,0000,0000,,و هر چیزی که بر سر راهش بوده را در هم می کوبیده است Dialogue: 0,0:01:03.53,0:01:07.56,Default,,0000,0000,0000,,تصور میکند که این خواب میبیند، اما این خواب نبود. Dialogue: 0,0:01:07.56,0:01:10.31,Default,,0000,0000,0000,,او شروع کرد به دویدن، همانطوری که هر کدام از ما ممکن است بدویم Dialogue: 0,0:01:10.31,0:01:14.33,Default,,0000,0000,0000,,و تلاش کرد که مخفی شود، او پشت یک سطل زباله مخفی شد Dialogue: 0,0:01:14.33,0:01:16.92,Default,,0000,0000,0000,,در حالی که کفش های پاشه بلند پوشیده بود و دامنی کوتاه به تن داشت. Dialogue: 0,0:01:16.92,0:01:21.14,Default,,0000,0000,0000,,همانطورکه مخفی شده بود، فکر می کرد که این مسخره است Dialogue: 0,0:01:21.14,0:01:23.84,Default,,0000,0000,0000,,اما او این تانک ها و سربازان را می دید Dialogue: 0,0:01:23.84,0:01:26.20,Default,,0000,0000,0000,,و مردمی که همه مات و مبهوت بودند Dialogue: 0,0:01:26.20,0:01:30.83,Default,,0000,0000,0000,,"احساس کردم که مثل آلیس در سرزمین عجایب هستم Dialogue: 0,0:01:30.83,0:01:33.16,Default,,0000,0000,0000,,که پائین میرود تا وارد سوراخ خرگوش بشود Dialogue: 0,0:01:33.16,0:01:36.23,Default,,0000,0000,0000,,شلوغی و آشفتگی بیشتر و بیشتر و بیشتر میشود، Dialogue: 0,0:01:36.23,0:01:41.63,Default,,0000,0000,0000,,زندگی من دیگر هرگز مانند قبل نخواهد بود" Dialogue: 0,0:01:41.63,0:01:45.42,Default,,0000,0000,0000,,چند هفته بعد، این دوست من در میان مردم بود Dialogue: 0,0:01:45.42,0:01:50.37,Default,,0000,0000,0000,,کودکش را در آغوش می فشرد Dialogue: 0,0:01:50.37,0:01:52.90,Default,,0000,0000,0000,,و تلاش داشت آنرا به مرد غریبه ای در اتوبوس بدهد، Dialogue: 0,0:01:52.90,0:01:55.93,Default,,0000,0000,0000,,آن اتوبوس، یکی از آخرین اتوبوس هایی بود که سارایوو را ترک می کرد و Dialogue: 0,0:01:55.93,0:01:59.09,Default,,0000,0000,0000,,کودکان را به جایی دیگری می برد، جایی که ممکن بود کودکان در امان بمانند Dialogue: 0,0:01:59.09,0:02:03.20,Default,,0000,0000,0000,,او به یاد می آورد که با مادرش، در جلوی جمعیت تلاش می کرد Dialogue: 0,0:02:03.20,0:02:06.63,Default,,0000,0000,0000,,جمعیتی که همه می گفتند کودک مرا بگیرید، کودک مرا بگیرید Dialogue: 0,0:02:06.63,0:02:12.68,Default,,0000,0000,0000,,و او موفق شده بود فرزندانش را طریق پنجره به یک نفر بدهد. Dialogue: 0,0:02:12.68,0:02:15.55,Default,,0000,0000,0000,,و او آن کودک را برای سالها ندید Dialogue: 0,0:02:15.55,0:02:19.27,Default,,0000,0000,0000,,آن محاصره برای سه سال و نیم ادامه یافت، Dialogue: 0,0:02:19.27,0:02:21.56,Default,,0000,0000,0000,,و این محاصره ای بود که در آن آب را نیز قطع کرده بودند، Dialogue: 0,0:02:21.56,0:02:26.85,Default,,0000,0000,0000,,بدون برق و بدون گرما، بدون غذا Dialogue: 0,0:02:26.85,0:02:32.20,Default,,0000,0000,0000,,در قلب اروپا و در قرن بیستم میلادی Dialogue: 0,0:02:32.20,0:02:36.00,Default,,0000,0000,0000,,من مفتخرم که یکی از آن خبرنگارانی بوده ام که Dialogue: 0,0:02:36.00,0:02:38.42,Default,,0000,0000,0000,,در میان آن محاصره شدگان زندگی کردهام، Dialogue: 0,0:02:38.42,0:02:41.46,Default,,0000,0000,0000,,و این را بگویم که من بسیار مفتخرم که در آنجا حضور داشته ام Dialogue: 0,0:02:41.46,0:02:43.65,Default,,0000,0000,0000,,چرا که بودن در محاصر به من همه چیز را آموخت، Dialogue: 0,0:02:43.65,0:02:47.78,Default,,0000,0000,0000,,نه تنها اینکه چگونه یک خبرنگار باشم، بلکه به من آموخت که چگونه یک انسان باشم. Dialogue: 0,0:02:47.78,0:02:50.14,Default,,0000,0000,0000,,من حس همدردی و شفقت را آموختم. Dialogue: 0,0:02:50.14,0:02:53.95,Default,,0000,0000,0000,,من درباره مردم عادی که میتوانند قهرمان باشند، آموختم Dialogue: 0,0:02:53.95,0:02:58.32,Default,,0000,0000,0000,,من درباره به اشتراک گذاشتن آموختم، درباره حس رفاقت و همراهی آموختم Dialogue: 0,0:02:58.32,0:03:01.23,Default,,0000,0000,0000,,از همه مهمتر، درباره عشق آموختم Dialogue: 0,0:03:01.23,0:03:06.51,Default,,0000,0000,0000,,آموختم که حتی در میانه انهدام و تباهی و هرج و مرج Dialogue: 0,0:03:06.51,0:03:09.64,Default,,0000,0000,0000,,مردم عادی چگونه می توانند به همسایگان خود کمک کنند، Dialogue: 0,0:03:09.64,0:03:12.29,Default,,0000,0000,0000,,غذا را تقسیم کنند، کودکان را بزرگ کنند Dialogue: 0,0:03:12.29,0:03:15.54,Default,,0000,0000,0000,,و یا کسی که در میانه خیابان هدف قرار گرفته را بیرون بکشند Dialogue: 0,0:03:15.54,0:03:18.40,Default,,0000,0000,0000,,حتی اگر جان خودتان در خطر باشد، Dialogue: 0,0:03:18.40,0:03:21.65,Default,,0000,0000,0000,,به دیگرانی که زخمی شده اند، کمک کنید Dialogue: 0,0:03:21.65,0:03:24.27,Default,,0000,0000,0000,,و تلاش کنند که آنها را به بیمارستان برسانید. Dialogue: 0,0:03:24.27,0:03:27.49,Default,,0000,0000,0000,,و درباره خودم بسیار آموختم. Dialogue: 0,0:03:27.49,0:03:30.51,Default,,0000,0000,0000,,مارتا گیهورن، یکی از قهرمانان من یکبار گفته است، Dialogue: 0,0:03:30.51,0:03:35.71,Default,,0000,0000,0000,,"تو تنها می توانی از یک جنگ خوشت بیایید، بقیه آن مسولیت است. " Dialogue: 0,0:03:35.71,0:03:39.25,Default,,0000,0000,0000,,من برای پوشش خبری به تعداد زیادی جنگ رفته ام، Dialogue: 0,0:03:39.25,0:03:41.88,Default,,0000,0000,0000,,آنقدر که شمارش آنها از دستم خارج شده، Dialogue: 0,0:03:41.88,0:03:44.96,Default,,0000,0000,0000,,ولی هیچکدام آنها مانند سارایوو نبوده است Dialogue: 0,0:03:44.96,0:03:48.91,Default,,0000,0000,0000,,ماه آوریل گذشته، باز به سارایوو رفتم-- Dialogue: 0,0:03:48.91,0:03:52.69,Default,,0000,0000,0000,,چیزی که من آنرا بازگشت دیوانه واری به خاطرات گذشته مینامم. Dialogue: 0,0:03:52.69,0:03:57.03,Default,,0000,0000,0000,,آوریل گذشته، بیستمین سالگرد محاصره سارایوو بود Dialogue: 0,0:03:57.03,0:03:59.50,Default,,0000,0000,0000,,بیستمین سالگرد آغاز محاصره سارایوو Dialogue: 0,0:03:59.50,0:04:03.94,Default,,0000,0000,0000,,و من کلمه سالگرد را دوست ندارم، چه آنکه معنای این کلمه، بیشتر به جشن شباهت دارد Dialogue: 0,0:04:03.94,0:04:05.34,Default,,0000,0000,0000,,و این جشن نبود. Dialogue: 0,0:04:05.34,0:04:09.33,Default,,0000,0000,0000,,این بازگشتی محزون از خبرنگارانی بود که در طی جنگ Dialogue: 0,0:04:09.33,0:04:12.72,Default,,0000,0000,0000,,گزارش تهیه می کردند، افرادی که در بخش کمک های انسان دوستانه کار می کرده اند، Dialogue: 0,0:04:12.72,0:04:17.19,Default,,0000,0000,0000,,و صد البته که مردم شجاع سارایوو نیز حضور داشتند. Dialogue: 0,0:04:17.19,0:04:19.61,Default,,0000,0000,0000,,و چیزی که فکر مرا بیش از همه به خود مشغول کرد، Dialogue: 0,0:04:19.61,0:04:21.35,Default,,0000,0000,0000,,که قلب مرا شکست Dialogue: 0,0:04:21.35,0:04:23.52,Default,,0000,0000,0000,,این بود که در خیابان اصلی سارایوو Dialogue: 0,0:04:23.52,0:04:27.60,Default,,0000,0000,0000,,همان خیابانی که دوست من (ایدا)، بیست سال پیش حرکت تانک را دیده بود Dialogue: 0,0:04:27.60,0:04:34.30,Default,,0000,0000,0000,,در آن خیابان بیش از دوازده هزار صندلی قرمز بود، Dialogue: 0,0:04:34.30,0:04:35.92,Default,,0000,0000,0000,,صندلی های خالی، Dialogue: 0,0:04:35.92,0:04:38.19,Default,,0000,0000,0000,,و هر صندلی خالی، سمبلی بود از Dialogue: 0,0:04:38.19,0:04:41.91,Default,,0000,0000,0000,,از یک انسان که در زمان محاصره کشته شده بود، Dialogue: 0,0:04:41.91,0:04:46.19,Default,,0000,0000,0000,,دوازده هزار نفر تنها در سارایو، نه در کل بوسنی Dialogue: 0,0:04:46.19,0:04:48.78,Default,,0000,0000,0000,,و این از یک طرف سارایو به طرف Dialogue: 0,0:04:48.78,0:04:51.06,Default,,0000,0000,0000,,دیگر آن کشیده شده بود، Dialogue: 0,0:04:51.06,0:04:54.56,Default,,0000,0000,0000,,و ناراحت کننده ترین چیز برای من، صندلی های کوچکی بود که Dialogue: 0,0:04:54.56,0:04:57.41,Default,,0000,0000,0000,,به عنوان سمبل برای کودکان وجود داشت. Dialogue: 0,0:04:57.41,0:05:00.54,Default,,0000,0000,0000,,من اکنون اخبار سوریه را پوشش می دهم، Dialogue: 0,0:05:00.54,0:05:03.73,Default,,0000,0000,0000,,و من شروع به گزارش این جنگ کردم، چرا که معتقدم که Dialogue: 0,0:05:03.73,0:05:05.99,Default,,0000,0000,0000,,این کار باید انجام شود Dialogue: 0,0:05:05.99,0:05:08.99,Default,,0000,0000,0000,,من بر این باورم که داستانی وجود دارد، داستانی که باید گفته شود Dialogue: 0,0:05:08.99,0:05:12.96,Default,,0000,0000,0000,,و من باز می بینم، الگویی که از جنگ بوسنی قالب برداری شده است Dialogue: 0,0:05:12.96,0:05:15.19,Default,,0000,0000,0000,,هنگامی که به دمشق رسیدم، Dialogue: 0,0:05:15.19,0:05:17.59,Default,,0000,0000,0000,,در لحظه عجیبی را دیدم که، که به نظر می رسید Dialogue: 0,0:05:17.59,0:05:21.15,Default,,0000,0000,0000,,مردم وقوع جنگ چندان باور ندارند، Dialogue: 0,0:05:21.15,0:05:23.09,Default,,0000,0000,0000,,و این دقیقا به مثل بوسنی بود Dialogue: 0,0:05:23.09,0:05:25.90,Default,,0000,0000,0000,,مانند بوسنی و هر کشور دیگری که در آن جنگ جریان داشته و من آن را دیده ام Dialogue: 0,0:05:25.90,0:05:28.44,Default,,0000,0000,0000,,مردم نمی خواهند باور کنند که جنگ آغاز شده است Dialogue: 0,0:05:28.44,0:05:31.91,Default,,0000,0000,0000,,لذا مردم حاضر به ترک نمی شوند، یعنی در زمانی که می توانند، حاضر نیستند آنجا را ترک کنند Dialogue: 0,0:05:31.91,0:05:33.58,Default,,0000,0000,0000,,آنها پول خود را خارج نمی کنند. Dialogue: 0,0:05:33.58,0:05:37.48,Default,,0000,0000,0000,,آنها آنجا را ترک نمی کنند، چرا که کسی دوست ندارد خانه اش را ترک کند Dialogue: 0,0:05:37.48,0:05:41.52,Default,,0000,0000,0000,,و آنگاه جنگ و هرج و مرج بر آنها نازل می شود Dialogue: 0,0:05:41.52,0:05:45.32,Default,,0000,0000,0000,,رواندا جایی است که مرا به خود مشغول کرد Dialogue: 0,0:05:45.32,0:05:51.47,Default,,0000,0000,0000,,در سال ۱۹۹۴، من سارایو را ترک کردم و برای گزارش نسل کشی در راوندا به آنجا رفتم Dialogue: 0,0:05:51.47,0:05:56.32,Default,,0000,0000,0000,,بین آپریل و ماه آگوست ۱۹۹۴ Dialogue: 0,0:05:56.32,0:06:00.52,Default,,0000,0000,0000,,یک میلیون انسان سلاخی شدند Dialogue: 0,0:06:00.52,0:06:05.75,Default,,0000,0000,0000,,و اگر دوازده هزار صندلی خالی مرا به وحشت می اندازد Dialogue: 0,0:06:05.75,0:06:07.82,Default,,0000,0000,0000,,این عدد بزرگ Dialogue: 0,0:06:07.82,0:06:11.45,Default,,0000,0000,0000,,من از شما می خواهم که برای لحظه ای، به یک میلیون انسان فکر کنید Dialogue: 0,0:06:11.45,0:06:13.99,Default,,0000,0000,0000,,و برای اینکه به شما یک نمونه داده باشم Dialogue: 0,0:06:13.99,0:06:19.07,Default,,0000,0000,0000,,به یاد دارم که اگر می ایستادم و به تمام خیابان هایی که می توانستم نگاه می کردم Dialogue: 0,0:06:19.07,0:06:25.16,Default,,0000,0000,0000,,خیابانهایی به طول دو کیلومتر، باز هم اجساد ، به اندازه دو برابر قد من، بر روی هم Dialogue: 0,0:06:25.16,0:06:26.88,Default,,0000,0000,0000,,انباشته شده بود Dialogue: 0,0:06:26.88,0:06:30.22,Default,,0000,0000,0000,,و این تنها بخش کوچکی از اجساد بود. Dialogue: 0,0:06:30.22,0:06:32.19,Default,,0000,0000,0000,,و آنجا مادرهایی بود که کودکان خود را در آغوش کشیده بودند Dialogue: 0,0:06:32.19,0:06:35.53,Default,,0000,0000,0000,,و در لحظه آخر به دام افتاده بودند Dialogue: 0,0:06:35.53,0:06:38.86,Default,,0000,0000,0000,,پس ما از جنگ چیزهای بسیار می آموزیم، Dialogue: 0,0:06:38.86,0:06:41.21,Default,,0000,0000,0000,,و من از رواندا یاد کردم Dialogue: 0,0:06:41.21,0:06:45.33,Default,,0000,0000,0000,,چرا که آن یک مکانی است مانند آفریقای جنوبی Dialogue: 0,0:06:45.33,0:06:49.31,Default,,0000,0000,0000,,و اکنون با گذشت بیست سال، شرایط بهبود یافته است. Dialogue: 0,0:06:49.31,0:06:52.78,Default,,0000,0000,0000,,و شصت و پنج درصد از اعضای مجلس آن کشور، اکنون زنان هستند و Dialogue: 0,0:06:52.78,0:06:55.23,Default,,0000,0000,0000,,که این بسیار عالیه، Dialogue: 0,0:06:55.23,0:06:59.26,Default,,0000,0000,0000,,و همینطور در قانون اساسی کشور Dialogue: 0,0:06:59.26,0:07:02.43,Default,,0000,0000,0000,,کسی این اجازه را ندارد که از کلمه هوتو یا توتسی برای دیگران استفاده کند. Dialogue: 0,0:07:02.43,0:07:06.30,Default,,0000,0000,0000,,شما مجاز نیستند از کسی به عنوان نژادش یاد کنید Dialogue: 0,0:07:06.30,0:07:10.84,Default,,0000,0000,0000,,و این دقیقا همان چیزی بود که این سلاختی میلیونی را آغاز کرد. Dialogue: 0,0:07:10.84,0:07:13.95,Default,,0000,0000,0000,,و یکی از کمک رسانان داستانی زیبا را برای من نقل کرده ، Dialogue: 0,0:07:13.95,0:07:15.44,Default,,0000,0000,0000,,یا حداقل من آن داستان را زیبا یافته ام. Dialogue: 0,0:07:15.44,0:07:20.35,Default,,0000,0000,0000,,گروهی از کودکان که مخلوطی از هوتو و یا توتسی بوده اند Dialogue: 0,0:07:20.35,0:07:23.07,Default,,0000,0000,0000,,و گروهی از زنان که قصد داشته اند آن کودکان را به فرزندی قبول کنند، Dialogue: 0,0:07:23.07,0:07:27.00,Default,,0000,0000,0000,,و آنها به خط شده بودند و به ترتیب هر یک کودکی را برای فرزندی تحویل می گرفتند. Dialogue: 0,0:07:27.00,0:07:30.17,Default,,0000,0000,0000,,در حقیقت، هیچ غرامتی دیگر وجود ندارد که تو توتسی بوده ای Dialogue: 0,0:07:30.17,0:07:33.08,Default,,0000,0000,0000,,یا اینکه تو هوتو بوده ای و یا مثلا مادر مرا کشته ای Dialogue: 0,0:07:33.08,0:07:34.93,Default,,0000,0000,0000,,یا شاید پدر مرا کشته باشی. Dialogue: 0,0:07:34.93,0:07:40.23,Default,,0000,0000,0000,,آنها تنها برای آشتی با یکدیگر قدم پیش گذاشته اند، Dialogue: 0,0:07:40.23,0:07:43.82,Default,,0000,0000,0000,,و من این را بسیار مهم یافته ام. Dialogue: 0,0:07:43.82,0:07:46.66,Default,,0000,0000,0000,,لذا وقتی آدم ها از من می پرسند که تو چگونه از جنگ گزارش تهیه می کنی و Dialogue: 0,0:07:46.66,0:07:48.87,Default,,0000,0000,0000,,و چگونه این کار را ادامه می دهی Dialogue: 0,0:07:48.87,0:07:50.34,Default,,0000,0000,0000,,پاسخ من تنها همین دلیلی است که گفتم (داستان راوندا). Dialogue: 0,0:07:50.34,0:07:53.73,Default,,0000,0000,0000,,و وقتی هفته آینه باز به سوریه باز می گردم Dialogue: 0,0:07:53.73,0:07:57.69,Default,,0000,0000,0000,,چیزی که من می بینم، مردمی است که واقعا شجاع هستند، Dialogue: 0,0:07:57.69,0:07:59.96,Default,,0000,0000,0000,,و تعدای از آنها برای دمکراسی می جنگند، Dialogue: 0,0:07:59.96,0:08:03.98,Default,,0000,0000,0000,,و برای چیزهایی که ما همه روزه از وجودشان نفع می بریم. Dialogue: 0,0:08:03.98,0:08:07.22,Default,,0000,0000,0000,,و این دلیلی است که چرا من این کار را ادامه داده ام. Dialogue: 0,0:08:07.22,0:08:11.69,Default,,0000,0000,0000,,در سال ۲۰۰۴ من بچه دار شدم Dialogue: 0,0:08:11.69,0:08:14.88,Default,,0000,0000,0000,,و من آن بچه را (کودک شگفت انگیز نامیده ام Dialogue: 0,0:08:14.88,0:08:17.93,Default,,0000,0000,0000,,چرا که بعد از دیدن این همه مرگ و کشتن Dialogue: 0,0:08:17.93,0:08:22.11,Default,,0000,0000,0000,,و دیدن این همه هرج و مرج و نابودی و تیره روزی در زندگیم Dialogue: 0,0:08:22.11,0:08:25.96,Default,,0000,0000,0000,,این نور امیدی بود که متولد شد Dialogue: 0,0:08:25.96,0:08:30.16,Default,,0000,0000,0000,,و من نام آنرا لوکا گذاشتم، که به معنای آورنده نور است Dialogue: 0,0:08:30.16,0:08:35.08,Default,,0000,0000,0000,,چرا که او به زندگی من نور تابانده است Dialogue: 0,0:08:35.08,0:08:38.54,Default,,0000,0000,0000,,و من درباره او صحبت می کنم، چون زمانی که او تنها چهارماهه بود Dialogue: 0,0:08:38.54,0:08:43.21,Default,,0000,0000,0000,,دبیر سرویس خبری خارجی، مرا مجبور کرد که به بغداد بازگردم Dialogue: 0,0:08:43.21,0:08:46.54,Default,,0000,0000,0000,,جایی که من تمام ماجرای سرنگونی رژیم صدام حسین را خبررسانی کردم Dialogue: 0,0:08:46.54,0:08:49.42,Default,,0000,0000,0000,,و در زمان سقوط بغداد و بعد از آن Dialogue: 0,0:08:49.42,0:08:52.51,Default,,0000,0000,0000,,و به یاد دارم که چگونه در حالی که اشک می ریختم سوار بر هواپیما شدم Dialogue: 0,0:08:52.51,0:08:55.50,Default,,0000,0000,0000,,و می گریستم، چرا که از فرزندم جدا شده بودم Dialogue: 0,0:08:55.50,0:08:57.73,Default,,0000,0000,0000,,و در زمانی که آنجا بودم Dialogue: 0,0:08:57.73,0:09:00.47,Default,,0000,0000,0000,,یک فرد معروف عراقی که دوست من است Dialogue: 0,0:09:00.47,0:09:02.94,Default,,0000,0000,0000,,به من گفت: تو اینجا چه می کنی؟ Dialogue: 0,0:09:02.94,0:09:04.78,Default,,0000,0000,0000,,چرا با فرزندت لوکا، در خانه خودت نیستی؟ Dialogue: 0,0:09:04.78,0:09:08.57,Default,,0000,0000,0000,,و من پاسخ دادم: من باید این چیزها را ببینم. و این مذاکره در سال ۲۰۰۴ اتفاق داد، همان سالی که Dialogue: 0,0:09:08.57,0:09:12.95,Default,,0000,0000,0000,,خونریزی های وحشتتاک در عراق آغاز شد، Dialogue: 0,0:09:12.95,0:09:16.19,Default,,0000,0000,0000,,پاسخ دادم: من باید ببینم، من باید ببینم چه چیزی در اینجا اتفاق می افتد Dialogue: 0,0:09:16.19,0:09:17.06,Default,,0000,0000,0000,,من باید درباره اش خبر رسانی کنم Dialogue: 0,0:09:17.06,0:09:20.62,Default,,0000,0000,0000,,و او گفت: "به خانه ات برو Dialogue: 0,0:09:20.62,0:09:23.91,Default,,0000,0000,0000,,چرا که اگر رشد اولین دندان کودکت را نبینی Dialogue: 0,0:09:23.91,0:09:26.91,Default,,0000,0000,0000,,اگر اولین قدمی که او بر می دارد را نبینی،هرگز خودت را در آینده نخواهی بخشی Dialogue: 0,0:09:26.91,0:09:30.77,Default,,0000,0000,0000,,ولی همیشه یک جنگ دیگر برای گزارش کردن وجود دارد." Dialogue: 0,0:09:30.77,0:09:35.11,Default,,0000,0000,0000,,و بله، متاسفانه همیشه یک جنگ دیگر وجود دارد. Dialogue: 0,0:09:35.11,0:09:38.96,Default,,0000,0000,0000,,و من همیشه خودم را گول می زنم، اگر به عنوان یک خبرنگار یا Dialogue: 0,0:09:38.96,0:09:40.73,Default,,0000,0000,0000,,یک روزنامه نگار یا نویسنده، Dialogue: 0,0:09:40.73,0:09:45.57,Default,,0000,0000,0000,,با کارم و گزارش جنگ، می توانم آنرا متوقف کنم. Dialogue: 0,0:09:45.57,0:09:48.12,Default,,0000,0000,0000,,من کوفی انان نیستم و نمی توانم جنگ را متوقف کنم Dialogue: 0,0:09:48.12,0:09:51.09,Default,,0000,0000,0000,,او تلاش کرد در سوریه مذاکره کند، اما موفق نشد Dialogue: 0,0:09:51.09,0:09:55.09,Default,,0000,0000,0000,,من صادر کننده قطع نامه در سازمان ملل نیستم. Dialogue: 0,0:09:55.09,0:09:57.37,Default,,0000,0000,0000,,و من حتی یک پزشک داوطلب و کمک رسان نیستم، Dialogue: 0,0:09:57.37,0:10:00.20,Default,,0000,0000,0000,,و نمی توانم به شما بگویم که چگونه گاهی احساس می کنم فاقد توانایی کمک کردن هستم Dialogue: 0,0:10:00.20,0:10:03.47,Default,,0000,0000,0000,,و نمی توانم به مردمی که در جلوی چشمم می میرند کمک کنم و من قادر به نجات آنها نیستم. Dialogue: 0,0:10:03.47,0:10:07.30,Default,,0000,0000,0000,,من تنها یک شاهد هستم. Dialogue: 0,0:10:07.30,0:10:12.36,Default,,0000,0000,0000,,کار من این است که صدای مردمی باشم که صدای آنها در حنجره خفه شده است. Dialogue: 0,0:10:12.36,0:10:15.59,Default,,0000,0000,0000,,و یکی از همکارانم، کار مرا به این تشبیه کرد که نوری را به Dialogue: 0,0:10:15.59,0:10:18.35,Default,,0000,0000,0000,,تاریک ترین قسمت دنیا بتابانیم. Dialogue: 0,0:10:18.35,0:10:21.00,Default,,0000,0000,0000,,و من همیشه تلاش کرده ام که چنین کنم. Dialogue: 0,0:10:21.00,0:10:24.04,Default,,0000,0000,0000,,و البته همیشه نیز موفق نبوده ام، Dialogue: 0,0:10:24.04,0:10:26.58,Default,,0000,0000,0000,,و گاهی آنقدر ناراحت کننده است، Dialogue: 0,0:10:26.58,0:10:28.78,Default,,0000,0000,0000,,چرا که برخی از اوقات، تصور می کنی که روی آب مینویسی، Dialogue: 0,0:10:28.78,0:10:31.11,Default,,0000,0000,0000,,و احساس می کنی کسی اهمیت نمی دهد. Dialogue: 0,0:10:31.11,0:10:33.36,Default,,0000,0000,0000,,چه کسی به سوریه و یا بوسنی اهمیت می دهد؟ Dialogue: 0,0:10:33.36,0:10:35.37,Default,,0000,0000,0000,,چه کسی به کنگو فکر می کند و اهمیت می دهد؟ Dialogue: 0,0:10:35.37,0:10:37.65,Default,,0000,0000,0000,,به سواحل ایوری و یا لیبریا و یا سیرالوون، Dialogue: 0,0:10:37.65,0:10:39.76,Default,,0000,0000,0000,,تمام این مکان هایی که من Dialogue: 0,0:10:39.76,0:10:43.74,Default,,0000,0000,0000,,برای تمام طول عمرم، به یاد خواهم داشت؟ Dialogue: 0,0:10:43.74,0:10:46.99,Default,,0000,0000,0000,,اما توانایی من تنها این است که شاهد باشم Dialogue: 0,0:10:46.99,0:10:50.17,Default,,0000,0000,0000,,و این اصل ماجرا و وظیفه من است، Dialogue: 0,0:10:50.17,0:10:52.71,Default,,0000,0000,0000,,برای ما خبرنگاران که کارمان خبررسانی است. Dialogue: 0,0:10:52.71,0:10:56.30,Default,,0000,0000,0000,,و به تنها چیزی که می توانم تکیه کنم، امید است، Dialogue: 0,0:10:56.30,0:10:58.91,Default,,0000,0000,0000,,نه سیاستگذاران و سیاستمداران، Dialogue: 0,0:10:58.91,0:11:01.31,Default,,0000,0000,0000,,چون هر چقدر که مایلم ایمان داشته باشم Dialogue: 0,0:11:01.31,0:11:03.77,Default,,0000,0000,0000,,که آنها حرف مرا می شنوند و می خوانند، Dialogue: 0,0:11:03.77,0:11:06.93,Default,,0000,0000,0000,,اما به همان اندازه نیز خودم را گول نمی زنم. Dialogue: 0,0:11:06.93,0:11:11.15,Default,,0000,0000,0000,,اما چیزی که الان به آن امید دارم این است که شما حرف های مرا به یاد داشته باشید Dialogue: 0,0:11:11.15,0:11:14.70,Default,,0000,0000,0000,,یا یکی از این داستان های مرا فردا هنگام خوردن صبحانه به یاد بیاورید، Dialogue: 0,0:11:14.70,0:11:17.38,Default,,0000,0000,0000,,اگر بتوانید آن داستان سارایوو را به خاطر بسپارید، Dialogue: 0,0:11:17.38,0:11:20.88,Default,,0000,0000,0000,,یا داستان رواندا را، Dialogue: 0,0:11:20.88,0:11:23.45,Default,,0000,0000,0000,,من کارم را درست انجام داده ام. Dialogue: 0,0:11:23.45,0:11:25.49,Default,,0000,0000,0000,,بسیار سپاسگذارم. Dialogue: 0,0:11:25.49,0:11:32.72,Default,,0000,0000,0000,,(تشویق حضار)