1 00:00:00,000 --> 00:00:03,000 چطور می تونم در عرض 10 دقیقه از رشتۀ الفت زنان در طول سه نسل سخن بگویم، 2 00:00:03,000 --> 00:00:06,000 چطور می تونم در عرض 10 دقیقه از رشتۀ الفت زنان در طول سه نسل سخن بگویم، 3 00:00:06,000 --> 00:00:09,000 از چگونگی قدرت شگفت آور این الفت و نزدیکی در زندگی یک دختر 4 ساله 4 00:00:09,000 --> 00:00:11,000 از چگونگی قدرت شگفت آور این الفت و نزدیکی در زندگی یک دختر 4 ساله 5 00:00:11,000 --> 00:00:13,000 از چگونگی قدرت شگفت آور این الفت و نزدیکی در زندگی یک دختر 4 ساله 6 00:00:13,000 --> 00:00:15,000 که با خواهر کوچکش، مادر و مادر بزرگش 7 00:00:15,000 --> 00:00:17,000 که با خواهر کوچکش، مادر و مادر بزرگش 8 00:00:17,000 --> 00:00:19,000 بیش از 30 سال پیش به مدت پنج شبانه روز در قایقی کوچک در دریای چین چمباتمه زده بودند، 9 00:00:19,000 --> 00:00:21,000 بیش از 30 سال پیش به مدت پنج شبانه روز در قایقی کوچک در دریای چین چمباتمه زده بودند، 10 00:00:21,000 --> 00:00:24,000 بیش از 30 سال پیش به مدت پنج شبانه روز در قایقی کوچک در دریای چین چمباتمه زده بودند، 11 00:00:24,000 --> 00:00:26,000 رشتۀ محبتی که در زندگی آن دختر کوچک باقی ماند و هیچگاه از بین نرفت 12 00:00:26,000 --> 00:00:29,000 رشتۀ محبتی که در زندگی آن دختر کوچک باقی ماند و هیچگاه از بین نرفت 13 00:00:29,000 --> 00:00:31,000 آن دختر کوچک در حال حاضر در سان فرانسیسکو زندگی کرده 14 00:00:31,000 --> 00:00:34,000 و امروز با شما سخن می گوید. 15 00:00:34,000 --> 00:00:37,000 این یک داستان تمام شده نیست. 16 00:00:37,000 --> 00:00:40,000 این پازلی است که هنوز قطعات آن کنار هم گذاشته می شوند. 17 00:00:40,000 --> 00:00:44,000 اجازه بدهید در مورد بعضی از قطعات با شما سخن بگویم. 18 00:00:44,000 --> 00:00:46,000 قطعه اول را تصور کنید : 19 00:00:46,000 --> 00:00:49,000 یک مرد آثار زندگیش را می سوزاند. 20 00:00:49,000 --> 00:00:52,000 او یک شاعر، نمایشنامه نویس است، 21 00:00:52,000 --> 00:00:54,000 مردی که تنها امید همۀ زندگیش 22 00:00:54,000 --> 00:00:56,000 مردی که تنها امید همۀ زندگیش 23 00:00:56,000 --> 00:00:59,000 روی وحدت و آزادی کشورش استوار شده بود. 24 00:00:59,000 --> 00:01:02,000 اونو در زمانیکه کمونیست ها وارد سایگون شدند تصور کنید، 25 00:01:02,000 --> 00:01:04,000 در مواجهه با این واقعیت که زندگیش همه بیهوده بوده. 26 00:01:04,000 --> 00:01:06,000 در مواجهه با این واقعیت که زندگیش همه بیهوده بوده. 27 00:01:06,000 --> 00:01:09,000 واژه ها، که زمانی طولانی دوستان او بودند، حال او را مسخره می کردند. 28 00:01:09,000 --> 00:01:12,000 او به سکوت پناه برد. 29 00:01:12,000 --> 00:01:16,000 تاریخ او را درهم شکست و جان داد. 30 00:01:16,000 --> 00:01:18,000 او پدربزرگ من است. 31 00:01:18,000 --> 00:01:22,000 من هیچگاه در زندگی واقعی او را نشناختم. 32 00:01:22,000 --> 00:01:26,000 اما زندگی ما خیلی بیشتر از خاطرات ما است. 33 00:01:26,000 --> 00:01:29,000 مادر بزرگم هرگز اجازه نداد زندگی او را فراموش کنم. 34 00:01:29,000 --> 00:01:32,000 وظیفه من این بود که اجازه ندم زندگی پدر بزرگم بیهوده باشه. 35 00:01:32,000 --> 00:01:34,000 و درس من این بود یاد بگیرم ، 36 00:01:34,000 --> 00:01:37,000 که، بله، تاریخ سعی درنابودی ما کرد ولی ما تحمل کردیم. 37 00:01:37,000 --> 00:01:39,000 که، بله، تاریخ سعی درنابودی ما کرد ولی ما تحمل کردیم. 38 00:01:39,000 --> 00:01:41,000 قطعه بعدی پازل قایقی است که در سحرگاه به آهستگی و در سکوت به سمت دریا روانه شد. 39 00:01:41,000 --> 00:01:43,000 قطعه بعدی پازل قایقی است که در سحرگاه به آهستگی و در سکوت به سمت دریا روانه شد. 40 00:01:43,000 --> 00:01:46,000 قطعه بعدی پازل قایقی است که در سحرگاه به آهستگی و در سکوت به سمت دریا روانه شد. 41 00:01:46,000 --> 00:01:48,000 مادر من، مای، 18 ساله بود 42 00:01:48,000 --> 00:01:50,000 زمانی که پدرش فوت کرد - 43 00:01:50,000 --> 00:01:52,000 اونموقع ازدواج هم کرده بود، بصورت اجباری ، و دو دختر کوچک داشت. 44 00:01:52,000 --> 00:01:55,000 اونموقع ازدواج هم کرده بود، بصورت اجباری ، و دو دختر کوچک داشت. 45 00:01:55,000 --> 00:01:58,000 برای او، زندگی در یک موضوع خلاصه شده بود: 46 00:01:58,000 --> 00:02:00,000 فرار از خانواده اش و یه زندگی تازه در استرالیا. 47 00:02:00,000 --> 00:02:03,000 فرار از خانواده اش و یه زندگی تازه در استرالیا. 48 00:02:03,000 --> 00:02:05,000 عدم موفقیت برای او غیر قابل تصور بود. 49 00:02:05,000 --> 00:02:07,000 عدم موفقیت برای او غیر قابل تصور بود. 50 00:02:07,000 --> 00:02:10,000 بنابراین بعد از یک حماسه چهار ساله که فراتر از داستانهای تخیلی است ، 51 00:02:10,000 --> 00:02:12,000 یک قایق که بشکل قایقهای ماهیگیری مبدل شده بود، روانۀ دریا شد. 52 00:02:12,000 --> 00:02:15,000 یک قایق که بشکل قایقهای ماهیگیری مبدل شده بود، روانۀ دریا شد. 53 00:02:15,000 --> 00:02:18,000 همه بزرگسالان خطرات آنرا می دانستند. 54 00:02:18,000 --> 00:02:20,000 بزرگترین ترس از دزدان دریایی، تجاوز و مرگ بود. 55 00:02:20,000 --> 00:02:22,000 بزرگترین ترس از دزدان دریایی، تجاوز و مرگ بود. 56 00:02:22,000 --> 00:02:24,000 مانند بسیاری از بزرگسالان در قایق، 57 00:02:24,000 --> 00:02:28,000 مادرم یک بطری کوچک زهر به همراه داشت. 58 00:02:28,000 --> 00:02:31,000 اگر ما اسیر می شدیم، اول خواهرم و من، 59 00:02:31,000 --> 00:02:35,000 سپس او و مادر بزرگم آنرا می نوشیدیم. 60 00:02:35,000 --> 00:02:37,000 اولین خاطرات من از قایقه - 61 00:02:37,000 --> 00:02:39,000 حرکت پیوستۀ موتور، 62 00:02:39,000 --> 00:02:42,000 جلوی قایق که درهر موجی فرو می رفت، 63 00:02:42,000 --> 00:02:45,000 افق وسیع و خالی . 64 00:02:45,000 --> 00:02:48,000 من دزدان دریایی که به دفعات اومدند را بخاطر نمی آورم، 65 00:02:48,000 --> 00:02:50,000 اما با شجاعت مردان قایق ، از معرکه بدر شدند، 66 00:02:50,000 --> 00:02:52,000 اما با شجاعت مردان قایق ، از معرکه بدر شدند، 67 00:02:52,000 --> 00:02:54,000 و یا موتوری که از کار می افتاد و تا 6 ساعت روشن نمی شد. 68 00:02:54,000 --> 00:02:57,000 و یا موتوری که از کار می افتاد و تا 6 ساعت روشن نمی شد. 69 00:02:57,000 --> 00:02:59,000 اما من چراغهای دکل نفت در سواحل مالزی را بخاطرمی آورم 70 00:02:59,000 --> 00:03:01,000 اما من چراغهای دکل نفت در سواحل مالزی را بخاطرمی آورم 71 00:03:01,000 --> 00:03:04,000 و مرد جوانی که سکته کرد ومُرد، 72 00:03:04,000 --> 00:03:07,000 پایان سفر برایش خیلی زیاد بود، 73 00:03:07,000 --> 00:03:09,000 و مزۀ اولین سیبی که خوردم 74 00:03:09,000 --> 00:03:12,000 اونو مردان روی سکوی حفاری به من داده بودند. 75 00:03:12,000 --> 00:03:15,000 هیچ سیبی دیگری چنان مزه ای نداد. 76 00:03:17,000 --> 00:03:19,000 پس از سه ماه در یک اردوگاه پناهندگان، 77 00:03:19,000 --> 00:03:21,000 ما وارد ملبورن شدیم. 78 00:03:21,000 --> 00:03:23,000 و قطعه بعدی پازل 79 00:03:23,000 --> 00:03:26,000 دربارۀ چهار زن درطول سه نسل است که زندگی جدیدی را با یکدیگر شکل می دادند. 80 00:03:26,000 --> 00:03:29,000 دربارۀ چهار زن درطول سه نسل است که زندگی جدیدی را با یکدیگر شکل می دادند. 81 00:03:29,000 --> 00:03:31,000 ما در "فوت اسکری"( Footscray ) ، مستقر شدیم، 82 00:03:31,000 --> 00:03:33,000 در حومه طبقه کارگر 83 00:03:33,000 --> 00:03:36,000 که جمعیت آن متشکل از طبقه های مهاجر است. 84 00:03:36,000 --> 00:03:38,000 بر خلاف حومه های متشکل از طبقۀ متوسط ، 85 00:03:38,000 --> 00:03:40,000 که من از وجودشان غافل بودم، 86 00:03:40,000 --> 00:03:43,000 هیچ نشانی از حق و حقوق در Footscray وجود نداشت. 87 00:03:43,000 --> 00:03:46,000 بوها ی درب مغازه ها با بقیه دنیا فرق داشت. 88 00:03:46,000 --> 00:03:48,000 و تکه های مقطع و شکسته زبان انگلیسی 89 00:03:48,000 --> 00:03:50,000 که بین مردم رد و بدل می شد، 90 00:03:50,000 --> 00:03:52,000 مردمی که در یک چیز مشترک بودند، 91 00:03:52,000 --> 00:03:55,000 آنها شروعی دوباره داشتند. 92 00:03:55,000 --> 00:03:57,000 مادرم در مزارع کار می کرد، 93 00:03:57,000 --> 00:03:59,000 سپس بر روی یک خط مونتاژ خودرو، 94 00:03:59,000 --> 00:04:01,000 شش روز در هفته در دو شیفت. 95 00:04:01,000 --> 00:04:04,000 یه جورایی وقت پیدا کرد و با مطالعه انگلیسی، مدرک فن آوری را کسب کرد. 96 00:04:04,000 --> 00:04:06,000 یه جورایی وقت پیدا کرد و با مطالعه انگلیسی، مدرک فن آوری را کسب کرد. 97 00:04:06,000 --> 00:04:08,000 ما فقیر بودیم. 98 00:04:08,000 --> 00:04:10,000 تمام دلارها تقسیم می شد 99 00:04:10,000 --> 00:04:12,000 و بودجۀ شهریه اضافی برای زبان انگلیسی و ریاضیات کنار گذاشته می شد 100 00:04:12,000 --> 00:04:14,000 و بودجۀ شهریه اضافی برای زبان انگلیسی و ریاضیات کنار گذاشته می شد 101 00:04:14,000 --> 00:04:17,000 علیرغم آنچه از قلم می افتاد، 102 00:04:17,000 --> 00:04:19,000 که معمولا لباس های جدید بود؛ 103 00:04:19,000 --> 00:04:21,000 آنها همیشه دست دوم بودند. 104 00:04:21,000 --> 00:04:24,000 دو جفت جوراب ساق بلند برای مدرسه، 105 00:04:24,000 --> 00:04:26,000 که هر یک سوراخهای دیگری را می پوشاند. 106 00:04:26,000 --> 00:04:28,000 مانتوی مدرسه تا پایین مچ پا بود، 107 00:04:28,000 --> 00:04:32,000 چون باید تا 6 سال دوام می آورد. 108 00:04:32,000 --> 00:04:34,000 شعارهای نیشدار " چشم تنگ" هر چند بندرت ولی وجود داشت 109 00:04:34,000 --> 00:04:36,000 شعارهای نیشدار " چشم تنگ" هر چند بندرت ولی وجود داشت 110 00:04:36,000 --> 00:04:38,000 و گهگاه نوشته های روی دیوار: 111 00:04:38,000 --> 00:04:40,000 " آسیایی، برگرد برو خونه." 112 00:04:40,000 --> 00:04:42,000 کجا برم خونه؟ 113 00:04:42,000 --> 00:04:45,000 چیزی در وجودم سفت می شد. 114 00:04:45,000 --> 00:04:47,000 تجمعی از راه حلها و صدای آهسته ای که می گفت،" از پس شما بر می یام." 115 00:04:47,000 --> 00:04:51,000 تجمعی از راه حلها و صدای آهسته ای که می گفت،" از پس شما بر می یام." 116 00:04:51,000 --> 00:04:53,000 من و مادرم و خواهرم در یک تخت می خوابیدیم. 117 00:04:53,000 --> 00:04:56,000 من و مادرم و خواهرم در یک تخت می خوابیدیم. 118 00:04:56,000 --> 00:04:58,000 مادرم هر شب خسته و کوفته بود، 119 00:04:58,000 --> 00:05:00,000 با اینحال دربارۀ روزمان با یکدیگر گفتگو می کردیم 120 00:05:00,000 --> 00:05:02,000 و به کارهای مادربزرگ اینور اونور خانه گوش می دادیم. 121 00:05:02,000 --> 00:05:04,000 و به کارهای مادربزرگ اینور اونور خانه گوش می دادیم. 122 00:05:04,000 --> 00:05:06,000 مادر من از کابوس که همش دربارۀ قایق بود، رنج می برد. 123 00:05:06,000 --> 00:05:09,000 مادر من از کابوس که همش دربارۀ قایق بود، رنج می برد. 124 00:05:09,000 --> 00:05:12,000 و کار من این بود که بیدار بمونم تا وقتی کابوس به سراغش اومد، بیدارش کنم. 125 00:05:12,000 --> 00:05:15,000 و کار من این بود که بیدار بمونم تا وقتی کابوس به سراغش اومد، بیدارش کنم. 126 00:05:15,000 --> 00:05:17,000 او یک فروشگاه کامپیوتر باز کرد 127 00:05:17,000 --> 00:05:19,000 سپس در زمینۀ زیبایی درس خواند 128 00:05:19,000 --> 00:05:21,000 و کسب و کار دیگری را باز کرد. 129 00:05:21,000 --> 00:05:23,000 و زنانی آمده و داستان مردانی را می گفتند که قادر به این انطباق نبوده، خشمگین و انعطاف ناپذیرند، 130 00:05:23,000 --> 00:05:25,000 و زنانی آمده و داستان مردانی را می گفتند که قادر به این انطباق نبوده، خشمگین و انعطاف ناپذیرند، 131 00:05:25,000 --> 00:05:27,000 و زنانی آمده و داستان مردانی را می گفتند که قادر به این انطباق نبوده، خشمگین و انعطاف ناپذیرند، 132 00:05:27,000 --> 00:05:30,000 و کودکان مضطربی که بین دو جهان ( مادر و پدر) گرفتار شدند. 133 00:05:30,000 --> 00:05:33,000 کمک های مالی و حامیان مالی مورد نیاز بودند. 134 00:05:33,000 --> 00:05:35,000 مراکزی تأسیس شد. 135 00:05:35,000 --> 00:05:37,000 من در دو دنیای موازی زندگی می کردم. 136 00:05:37,000 --> 00:05:41,000 در یکی، من دانش آموز نمونۀ آسیا یی بودم، 137 00:05:41,000 --> 00:05:44,000 که از توقعاتی که از خودم داشتم، بیقرار بودم. 138 00:05:44,000 --> 00:05:47,000 در سوی دیگر، من در زندگی های پر مخاطره گیر افتاده بودم، 139 00:05:47,000 --> 00:05:49,000 زندگی هایی که با خشونت، مواد مخدر و انزوا ، زخم جانکاهی خورده بودند. 140 00:05:49,000 --> 00:05:52,000 زندگی هایی که با خشونت، مواد مخدر و انزوا ، زخم جانکاهی خورده بودند. 141 00:05:52,000 --> 00:05:54,000 اما خیلی از اونها در طول سالها التیام پیدا کرد. 142 00:05:54,000 --> 00:05:57,000 و به همین خاطر ، زمانی که من دانشجوی سال آخر در رشتۀ حقوق بودم، 143 00:05:57,000 --> 00:06:00,000 به عنوان جوان سال استرالیا انتخاب شدم. 144 00:06:00,000 --> 00:06:02,000 و من از یک تیکه پازل به تیکه دیگه مثل قلاب سنگ پرتاب می شدم، 145 00:06:02,000 --> 00:06:04,000 و من از یک تیکه پازل به تیکه دیگه مثل قلاب سنگ پرتاب می شدم، 146 00:06:04,000 --> 00:06:06,000 و تیکه ها با هم جور نمی شدند. 147 00:06:06,000 --> 00:06:08,000 تان لی، ساکن ناشناس Footscray، 148 00:06:08,000 --> 00:06:12,000 حالا، تان لی، فعال اجتماعی و پناهندگان بود، 149 00:06:12,000 --> 00:06:15,000 و به محلهایی که تا اونموقع هیچ چیز ازشون نشنیده بود 150 00:06:15,000 --> 00:06:17,000 و به خانه هایی که تصورشان را هم نمی کرد، برای سخنرانی دعوت می شد. 151 00:06:17,000 --> 00:06:19,000 و به خانه هایی که تصورشان را هم نمی کرد، برای سخنرانی دعوت می شد. 152 00:06:19,000 --> 00:06:21,000 من اصول تشریفات را نمی دانستم. 153 00:06:21,000 --> 00:06:24,000 من نمی دونستم چطوری از کارد و چنگال استفاده کنم. 154 00:06:24,000 --> 00:06:27,000 من نمی دونستم چطور در مورد شراب صحبت کنم. 155 00:06:27,000 --> 00:06:31,000 من در مورد هیچ چیزی نمی تونستم صحبت کنم. 156 00:06:31,000 --> 00:06:34,000 می خواستم به زندگی روزمره و راحتی زندگی در حومه شهری گمنام پناه ببرم - 157 00:06:34,000 --> 00:06:37,000 می خواستم به زندگی روزمره و راحتی زندگی در حومه شهری گمنام پناه ببرم - 158 00:06:37,000 --> 00:06:40,000 یه مادربزرگ، یه مادر و دو دختر 159 00:06:40,000 --> 00:06:43,000 که 20 سال بود روز خود را به یه شکل پایان می دادند 160 00:06:43,000 --> 00:06:45,000 وقایع روز خود را برای یکدیگر تعریف کرده و به خواب می رفتند، 161 00:06:45,000 --> 00:06:47,000 وقایع روز خود را برای یکدیگر تعریف کرده و به خواب می رفتند، 162 00:06:47,000 --> 00:06:51,000 سه تای ما هنوز در یک تخت می خوابیدیم. 163 00:06:51,000 --> 00:06:55,000 به مادرم گفتم من از پسش بر نمی یام. 164 00:06:55,000 --> 00:06:58,000 او به من یادآوری کرد که همون سنی هستم که او داشت زمانیکه سوار قایق شدیم. 165 00:06:58,000 --> 00:07:01,000 او به من یادآوری کرد که همون سنی هستم که او داشت زمانیکه سوار قایق شدیم. 166 00:07:01,000 --> 00:07:04,000 کلمه "نه" ، هیچگاه یک گزینه نبوده. 167 00:07:04,000 --> 00:07:06,000 او گفت: "فقط اونو انجام بده". 168 00:07:06,000 --> 00:07:09,000 " و چیزی که نداری، کسب کن." 169 00:07:09,000 --> 00:07:12,000 بدین ترتیب من دربارۀ بیکاری جوانان و آموزش و پرورش 170 00:07:12,000 --> 00:07:15,000 و نادیده گرفتن افرادی که به حاشیه رانده شده و محروم هستند، سخنرانی کردم. 171 00:07:15,000 --> 00:07:17,000 و هرچه صادقانه تر صحبت می کردم، 172 00:07:17,000 --> 00:07:20,000 تقاضای بیشتری برای سخنرانی می گرفتم. 173 00:07:20,000 --> 00:07:23,000 من مردمی از تمام طبقات جامعه را ملاقات کردم، 174 00:07:23,000 --> 00:07:25,000 خیلی هاشون کاری را که دوست داشتند، انجام می دادند، 175 00:07:25,000 --> 00:07:28,000 در سرحد امکانات زندگی می کردند. 176 00:07:28,000 --> 00:07:31,000 و با وجود اینکه من مدرکم را گرفته بودم، 177 00:07:31,000 --> 00:07:34,000 دیدم نمی تونم شغل ثابتی در وکالت داشته باشم. 178 00:07:34,000 --> 00:07:37,000 باید قطعۀ دیگه ای از پازل پیدا می شد. 179 00:07:37,000 --> 00:07:40,000 و من در همان زمان متوجه شدم 180 00:07:40,000 --> 00:07:42,000 که اشکالی نداره یه غریبه، یا یه تازه وارد که به تازگی وارد صحنه شده، باشی، 181 00:07:42,000 --> 00:07:44,000 که اشکالی نداره یه غریبه، یا یه تازه وارد که به تازگی وارد صحنه شده، باشی، 182 00:07:44,000 --> 00:07:46,000 که اشکالی نداره یه غریبه، یا یه تازه وارد که به تازگی وارد صحنه شده، باشی، 183 00:07:46,000 --> 00:07:48,000 نه اینکه خیلی خوبه، اما جای شکرش باقیه، 184 00:07:48,000 --> 00:07:50,000 نه اینکه خیلی خوبه، اما جای شکرش باقیه، 185 00:07:50,000 --> 00:07:53,000 شاید اون هدیه ای است از قایق. 186 00:07:53,000 --> 00:07:55,000 چون وقتی از خودی ها باشی، 187 00:07:55,000 --> 00:07:57,000 یعنی به راحتی خیلی از افقها را میشکنی، 188 00:07:57,000 --> 00:07:59,000 یعنی خیلی براحتی پذیرای گستاخی های حوزۀ مسئولیتت هستی. 189 00:07:59,000 --> 00:08:02,000 یعنی خیلی براحتی پذیرای گستاخی های حوزۀ مسئولیتت هستی. 190 00:08:02,000 --> 00:08:05,000 اکنون من به اندازه کافی از مرز آرامش خود بیرون رفتم 191 00:08:05,000 --> 00:08:07,000 که بدونم، بله، دنیا داره از هم می پاشه، 192 00:08:07,000 --> 00:08:10,000 اما نه به شکلی که ازش بترسیم. 193 00:08:10,000 --> 00:08:12,000 احتمالاتی که روزی ممنوع بود، 194 00:08:12,000 --> 00:08:14,000 بطرز بی شرمانه ای ترغیب می شد. 195 00:08:14,000 --> 00:08:16,000 یک انرژی در اونجا وجود داشت، 196 00:08:16,000 --> 00:08:18,000 یک خوشبینی ریشه دار، 197 00:08:18,000 --> 00:08:21,000 ترکیب عجیبی از فروتنی و جسارت . 198 00:08:21,000 --> 00:08:23,000 بنابراین من بدنبال حس هایم رفتم. 199 00:08:23,000 --> 00:08:26,000 من گروه کوچکی از مردم را دور خود جمع کردم 200 00:08:26,000 --> 00:08:28,000 کسانیکه برچسب" امکان نداره" ، 201 00:08:28,000 --> 00:08:31,000 برایشان چالشی غیر قابل گذشت بود. 202 00:08:31,000 --> 00:08:33,000 سالهای زیادی ما یک پنی(سکه) هم نداشتیم. 203 00:08:33,000 --> 00:08:35,000 در پایان هر روز، یک قابلمه بزرگ سوپ درست می کردم و همگی با هم می خوردیم. 204 00:08:35,000 --> 00:08:37,000 در پایان هر روز، یک قابلمه بزرگ سوپ درست می کردم و همگی با هم می خوردیم. 205 00:08:37,000 --> 00:08:40,000 ما هر روز را تا شب بخوبی کار می کردیم. 206 00:08:40,000 --> 00:08:42,000 بیشتر ایده های ما احمقانه بود، 207 00:08:42,000 --> 00:08:44,000 اما چند تایی هم درخشان داشت، 208 00:08:44,000 --> 00:08:47,000 و ما موانع را شکست دادیم. 209 00:08:47,000 --> 00:08:49,000 پس از تنها یک سفر، من تصمیم به نقل مکان به ایالات متحده را گرفتم. 210 00:08:49,000 --> 00:08:51,000 پس از تنها یک سفر، من تصمیم به نقل مکان به ایالات متحده را گرفتم. 211 00:08:51,000 --> 00:08:53,000 حس های من دوباره کار کردند . 212 00:08:53,000 --> 00:08:55,000 سه ماه بعد من نقل مکان کرده بودم، 213 00:08:55,000 --> 00:08:58,000 و این ماجرا همچنان ادامه داشت. 214 00:08:58,000 --> 00:09:00,000 قبل از خاتمه، 215 00:09:00,000 --> 00:09:03,000 اجازه دهید در مورد مادر بزرگم بهتون بگم. 216 00:09:03,000 --> 00:09:05,000 او در زمانی بزرگ شد 217 00:09:05,000 --> 00:09:07,000 که آیین کنفوسیوس معیار اجتماعی بود 218 00:09:07,000 --> 00:09:10,000 و تنها مندرین های محلی دارای اهمیت بودند. 219 00:09:10,000 --> 00:09:13,000 قرن ها بود که زندگی تغییر نکرده بود. 220 00:09:13,000 --> 00:09:17,000 پدرش پس از تولد او فوت کرد. 221 00:09:17,000 --> 00:09:20,000 مادرش او را به تنهایی بزرگ کرد. 222 00:09:20,000 --> 00:09:23,000 در سن 17 سالگی، اوهمسر دوم مرد مندرینی شد 223 00:09:23,000 --> 00:09:26,000 و مورد ضرب و شتم مادر شوهرش بود. 224 00:09:26,000 --> 00:09:28,000 بدون هیچ حمایتی از شوهرش، 225 00:09:28,000 --> 00:09:31,000 او با بردن شوهرش به دادگاه و پیگیری قانونی پروندۀ خود، جنجالی بپا کرد، 226 00:09:31,000 --> 00:09:33,000 او با بردن شوهرش به دادگاه و پیگیری قانونی پروندۀ خود، جنجالی بپا کرد، 227 00:09:33,000 --> 00:09:36,000 وبا برنده شدنش، جنجال بزرگتری بر پا شد. 228 00:09:36,000 --> 00:09:38,000 (خندۀ حاضرین) 229 00:09:38,000 --> 00:09:42,000 (تشویق حاضرین) 230 00:09:42,000 --> 00:09:46,000 ثابت شد که جملۀ " امکان پذیر و عملی نیست" ، اشتباه است. 231 00:09:48,000 --> 00:09:51,000 وقتی داشتم تو اتاقم در هتلی در سیدنی دوش می گرفتم، 232 00:09:51,000 --> 00:09:53,000 او در ملبورن که 600 مایل با من فاصله داشت، بدرود حیات گفت. 233 00:09:53,000 --> 00:09:56,000 او در ملبورن که 600 مایل با من فاصله داشت، بدرود حیات گفت. 234 00:09:56,000 --> 00:09:58,000 من از پشت پردۀ حمام به بیرون نگاه کرده و او را دیدم که آنطرف ایستاده بود. 235 00:09:58,000 --> 00:10:01,000 من از پشت پردۀ حمام به بیرون نگاه کرده و او را دیدم که آنطرف ایستاده بود. 236 00:10:01,000 --> 00:10:03,000 می دونستم که برای خداحافظی آمده بود. 237 00:10:03,000 --> 00:10:06,000 مادرم چند دقیقه بعد زنگ زد. 238 00:10:06,000 --> 00:10:08,000 چند روز بعد، 239 00:10:08,000 --> 00:10:10,000 ما به یک معبد بودایی در Footscray رفتیم 240 00:10:10,000 --> 00:10:12,000 و دور تابوت او نشستیم. 241 00:10:12,000 --> 00:10:14,000 براش داستان گفتیم و بهش اطمینان دادیم که هنوز با او هستیم. 242 00:10:14,000 --> 00:10:17,000 براش داستان گفتیم و بهش اطمینان دادیم که هنوز با او هستیم. 243 00:10:17,000 --> 00:10:20,000 نیمه شب راهب آمد و به ما گفت که باید درِ تابوت را ببندد. 244 00:10:20,000 --> 00:10:23,000 نیمه شب راهب آمد و به ما گفت که باید درِ تابوت را ببندد. 245 00:10:23,000 --> 00:10:26,000 مادرم از ما خواست تا دست او لمس کنیم. 246 00:10:26,000 --> 00:10:28,000 از راهب پرسید: 247 00:10:28,000 --> 00:10:30,000 "چرا دستش خیلی گرم و بقیۀ بدنش خیلی سرده؟" 248 00:10:30,000 --> 00:10:33,000 "چرا دستش خیلی گرم و بقیۀ بدنش خیلی سرده؟" 249 00:10:33,000 --> 00:10:37,000 او گفت: "چون شما از صبح دستشو تو دستتون نگه داشتید و اونو رها نکردید." 250 00:10:37,000 --> 00:10:40,000 او گفت: "چون شما از صبح دستشو تو دستتون نگه داشتید و اونو رها نکردید." 251 00:10:42,000 --> 00:10:44,000 اگر نیرو و قدرتی در خانواده ما وجود داره، 252 00:10:44,000 --> 00:10:46,000 از طریق زنان به ارث می رسه و منتقل می شه. 253 00:10:46,000 --> 00:10:49,000 با توجه به اینکه ما که بودیم و زندگی چطور ما را شکل داد، 254 00:10:49,000 --> 00:10:51,000 هم اکنون می تونیم ببینیم 255 00:10:51,000 --> 00:10:53,000 مردانی که بطریقی وارد زندگی ما شدند، چوب لای چرخ ما گذاشتند. 256 00:10:53,000 --> 00:10:55,000 مردانی که بطریقی وارد زندگی ما شدند، چوب لای چرخ ما گذاشتند. 257 00:10:55,000 --> 00:10:58,000 شکست خیلی براحتی بسراغ آدم می یاد. 258 00:10:58,000 --> 00:11:00,000 حالا من می خوام بچه های خودم را داشته باشم، 259 00:11:00,000 --> 00:11:03,000 و در مورد قایق از خود می پرسم. 260 00:11:03,000 --> 00:11:06,000 چه کسی می تونه آرزوی اونو داشته باشه؟ 261 00:11:06,000 --> 00:11:08,000 هنوز هم از امتیاز، راحتی و حق می ترسم. 262 00:11:08,000 --> 00:11:10,000 هنوز هم از امتیاز، راحتی و حق می ترسم. 263 00:11:10,000 --> 00:11:12,000 هنوز هم از امتیاز، راحتی و حق می ترسم. 264 00:11:12,000 --> 00:11:14,000 آیا می تونم بهشون در زندگی قایقی بدم 265 00:11:14,000 --> 00:11:17,000 که با شجاعت در هر موجی فرو بره، 266 00:11:17,000 --> 00:11:20,000 با حرکت ثابت و بی احساس موتور و افق گسترده ای که هیچ چیز را تضمین نمی کنه؟ 267 00:11:20,000 --> 00:11:22,000 و افق گسترده ای که هیچ چیز را تضمین نمی کنه؟ 268 00:11:22,000 --> 00:11:24,000 و افق گسترده ای که هیچ چیز را تضمین نمی کنه؟ 269 00:11:24,000 --> 00:11:26,000 نمی دانم. 270 00:11:26,000 --> 00:11:28,000 اما اگه می تونستم اونو بهشون بدم و ببینم که جان سالم بدر می برند، اینکار را می کردم. 271 00:11:28,000 --> 00:11:30,000 اما اگه می تونستم اونو بهشون بدم و ببینم که جان سالم بدر می برند، اینکار را می کردم. 272 00:11:30,000 --> 00:11:33,000 اما اگه می تونستم اونو بهشون بدم و ببینم که جان سالم بدر می برند، اینکار را می کردم. 273 00:11:33,000 --> 00:11:45,000 (تشویق حاضرین) 274 00:11:45,000 --> 00:11:48,000 تروار نیلسون: و مادر تَن امروز در اینجاست 275 00:11:48,000 --> 00:11:51,000 در ردیف چهارم یا پنجم . 276 00:11:51,000 --> 00:11:55,000 (تشویق حاضرین)