0:00:05.634,0:00:06.904 آیا به نظرتون واقعی میام؟ 0:00:08.133,0:00:09.341 امیدوارم اینطور باشه. 0:00:09.567,0:00:11.600 مطمئن نیستم که دارید[br]اینو میبینید یا نه، 0:00:11.624,0:00:15.043 اما من فقیط میخوام به جلو یک نگاهی[br]بندازم و مطمئن باشم شما اونجایید. 0:00:15.802,0:00:18.566 من یک نیم دایره در شن هایی که[br]مقابل من قرار دارند کشیدم 0:00:18.590,0:00:21.945 من ازش رد نمیشم و اینطور[br]به نظر میاد که توی هوا شناورم. 0:00:26.433,0:00:28.061 حالا من در هوای آزاد 0:00:29.132,0:00:30.283 ایستادم، 0:00:30.307,0:00:32.172 در ساحل و زیر یک درخت خرما، 0:00:33.949,0:00:36.615 دقیقا در همان نقطه ای که زمانی شما بودید. 0:00:38.160,0:00:39.734 من ۱۲ دقیقه با شما دارم. 0:00:40.581,0:00:42.043 یک محدودیت میگذارم. 0:00:42.650,0:00:44.545 همسر من، نوید،زمانی میگفت که[br](ضدیت کلیشه جنسیتی: معرفی نوید با جنسیت زن) 0:00:44.545,0:00:48.030 بی نهایت امکان پذیری بدتری[br]دشمن یک سازنده است. 0:00:48.633,0:00:51.510 برای مثال، این لباس، من ازش خواستم[br]که برام چیزی رو طراحی کنه 0:00:51.534,0:00:54.887 که ممکنه یک کشیش در[br]قرن ۲۳ در قاهره بپوشه. 0:00:54.911,0:00:57.943 اما ما تنها ۳ روز برای[br]ساختنش زمان داشتیم، 0:00:57.967,0:00:59.671 و تنها پارچه ای که داشتیم 0:00:59.695,0:01:02.416 یک ملحفه قدیمی بود که یکی[br]دیگر از ساکنان، جا گذاشته بود. 0:01:02.440,0:01:05.915 اما اون انجامش داد، و این عالیه. 0:01:07.010,0:01:08.677 و اون بهش نگاه کرد و گفت، 0:01:09.664,0:01:12.334 این اثباتی بر این مدعاست --[br]آفرینش به محدودیت نیاز داره." 0:01:15.727,0:01:18.168 پس با این ۱۲ دقیقه، 0:01:19.072,0:01:21.843 قصد دارم درمورد بزرگترین[br]کشف خودم بگم. 0:01:24.812,0:01:28.256 برای همه عمرم، فکر و[br]ذکرم زندگی همیشگی بوده، 0:01:29.256,0:01:31.791 و میدونم که این فکر توی سر[br]خیلی از شماها هم هست. 0:01:33.848,0:01:36.787 شاید خوشحال بشید اگر بدونید[br]پژوهشهاتون جواب خواهد داد. 0:01:38.160,0:01:40.398 من ۳۱۸ سال دارم. 0:01:41.486,0:01:45.257 متوسط طول عمر انسان، الان ۴۳۲ سال هست. 0:01:45.281,0:01:48.561 و کار من این بوده که طول عمر[br]انسان رو بی نهایت کنم. 0:01:49.363,0:01:51.850 و من هیچگاه از خودم نپرسیدم که 0:01:51.874,0:01:54.816 ما زمانی به نقطه ای خواهیم[br]رسید که قانع باشیم. 0:01:55.689,0:01:58.565 اما مدام برعکس اون اتفاق میفته: 0:01:58.589,0:02:01.603 هر چی بیشتر زندگی میکنیم، دوست[br]داریم که هنوزم بیشتر زندگی کنیم 0:02:01.603,0:02:03.245 و کمتر میخوایم که بمیریم. 0:02:03.864,0:02:05.310 چه کسی میتونه مارو سرزنش کنه؟ 0:02:06.183,0:02:09.441 دنیا خیلی بزرگه. 0:02:10.218,0:02:12.124 همیشه چیزای بیشتری برای دیدن هست. 0:02:12.124,0:02:13.253 همین دیروز، 0:02:13.253,0:02:16.683 داشتم راجع به این میخوندم که چطور میشه[br]یک قایق رو در اروپا به آب انداخت 0:02:16.683,0:02:18.851 و جزیره به جزیره دور دنیا رو گشت. 0:02:18.875,0:02:22.438 و بعضی از جزیره ها، روستاهایی دارند[br]که میتونی توشون بمونی و ازشون دیدن کنی 0:02:22.438,0:02:24.921 و زیر سایه سیاره مشتری بخوابی، 0:02:24.945,0:02:28.992 و جزیره دیگه ای وجود داره که[br]توش فقط یک آهنگساز هست 0:02:29.016,0:02:31.493 که میشینه و برای اقیانوس ماندولین مینوازه. 0:02:31.517,0:02:33.857 و جزیره هایی وجود دارند[br]که هیچکسی توشون نیست 0:02:34.456,0:02:35.862 و هیچوقت هم نبوده، 0:02:35.886,0:02:39.711 و بنابراین میتونی بری و لذت ببری[br]از لمس پاهات با ماسه هایی 0:02:39.735,0:02:41.917 که هیچ کس تاحالا اونارو لمس نکرده 0:02:43.309,0:02:45.870 تو میتونی ۴۰۰ سال رو[br]فقط مشغول این کار باشی. 0:02:51.437,0:02:53.854 همین الان، ماه داره از شمال شرق بالا میاد. 0:02:54.453,0:02:57.164 من با چشم غیرمسلح میتونم[br]شهرهای روی اونو ببینم. 0:02:57.188,0:02:59.300 اونها مانند خوشههای [br]عصبی به هم متصل هستند؛ 0:03:00.332,0:03:05.825 ماریاپولیس در قطب جنوب و[br]راماچاندران در خط استوا. 0:03:06.956,0:03:09.962 و تهران جدید در دریای آرام. 0:03:12.334,0:03:14.448 اونجا، جاییه که من و نوید[br]با هم دیدار کردیم. 0:03:14.472,0:03:16.457 ما هر دو هنرمندایی بودیم در مرکز شهر 0:03:17.518,0:03:20.994 روزی که همو دیدیم، ما داشتیم توی[br]میدون آزادی از کنار هم رد میشدیم، 0:03:21.018,0:03:22.480 که شونه هامون به هم خورد. 0:03:22.504,0:03:24.255 و من برگشتم که معذرت خواهی کنم 0:03:24.279,0:03:28.578 و اون، بدون گفتن سلام و یا حتی[br]معرفی خودش یا هر چیزی، 0:03:28.602,0:03:32.140 گفت، "خب، چرا فکر نمیکنی[br]که ما از هم رد شدیم؟" 0:03:34.101,0:03:38.339 و قبل از هر چیز، با خودم فکر کردم،[br]"تو دیگه از کجا پیدات شد؟" 0:03:38.363,0:03:40.385 ولی بعد، سوال منو آزار داد، 0:03:40.409,0:03:42.201 چون جوابش خیلی سادست. 0:03:42.898,0:03:45.308 من گفتم، "ما از هم رد نشدیم، 0:03:45.332,0:03:47.576 چون ذرات بنیادی، جرم دارند 0:03:47.600,0:03:49.973 و به خاطر اینکه فاصله بین ذرات بنیادی 0:03:49.997,0:03:53.369 توسط انرژی پیوند پر شدند که اونها[br]هم خصوصیات جرم رو دارند، 0:03:53.393,0:03:55.573 و ما اینو ۸۰۰ ساله که میدونیم." 0:03:57.919,0:03:59.875 اون احتمالا توی یکی از[br]اون حس و حالایی بود 0:03:59.899,0:04:01.787 که دلش میخواد با غریبه ها درگیر بشه. 0:04:01.811,0:04:03.700 یا شایدم فقط میخواست مخ منو بزنه، 0:04:03.724,0:04:07.095 چون به من نگاه کرد و[br]گفت، "میدونستم اینو میگی. 0:04:08.636,0:04:09.787 عمیق تر فکر کن". 0:04:09.811,0:04:11.334 و بعد، کمربندشو درآورد، 0:04:11.358,0:04:14.861 این کمربندی که من الان پوشیدم، 0:04:16.408,0:04:17.583 و گفت: 0:04:20.607,0:04:24.372 "دنیای ما ساخته شده که[br]ذرات جرم داشته باشند. 0:04:26.769,0:04:28.270 بدون اون محدودیت اساسی، 0:04:28.294,0:04:31.777 ما با سرعت نور از بین هم رد میشدیم 0:04:31.801,0:04:33.271 و هیچوقتم نمیفهمیدیم." 0:04:36.239,0:04:38.375 و اینطوری رابطه عاشقانه ما شروع شد. 0:04:46.128,0:04:47.588 من و نوید 0:04:49.239,0:04:51.731 هیچوقت موضوع کم نمی آوردیم[br]که دربارش صحبت کنیم. 0:04:53.310,0:04:54.476 هیچوقت! 0:04:55.100,0:04:56.252 باورنکردنی بود. 0:04:56.276,0:05:00.810 مثل این بود که ما هر دو قهرمان هایی بودیم[br]که با هم از یک محدوده کوهستانی بالا میرفتیم 0:05:00.834,0:05:03.289 و مرتبا به چشم اندازهای جدیدی میرسیدیم، 0:05:03.313,0:05:06.309 و این صورفلکی جدید و فوق العاده از کلمات 0:05:06.333,0:05:08.530 از ما بیرون می اومد تا[br]اونها رو توصیف کنیم. 0:05:08.530,0:05:11.148 و ما به محض اینکه اونها رو[br]میساختیم، فراموشش میکردیم، 0:05:11.148,0:05:15.013 و اونها رو بر روی دوشمون میانداختیم ومیرفتیم[br]سراغ چیز بعدی و همینطور بالا میرفتیم. 0:05:15.013,0:05:18.741 یا یک بار یادمه، نوید گفت که گفتگوی ما مثل این[br]میمونه که داریم همیشه نان درست میکنیم، 0:05:18.741,0:05:21.264 و ما همیشه یک مقداری آرد[br]به اون اضافه میکنیم 0:05:21.288,0:05:22.737 و یک مقدار هم آب، 0:05:22.761,0:05:24.714 و اون رو تا میکنیم و باز از اول 0:05:24.738,0:05:28.412 و هیچوقت نمیرسیم که اون رو بپزیم. 0:05:32.589,0:05:36.018 اگر همه فکر و ذکر من زندگی جاودانه بود،[br]فکر و ذکر نوید لمس کردن بود. 0:05:38.772,0:05:40.788 استعداد خاصی براش داشت. 0:05:41.502,0:05:43.439 همه کارهاش حول همین مسئله میچرخید. 0:05:45.383,0:05:47.589 بدن من براش مثل یک بوم نقاشی میموند، 0:05:47.613,0:05:52.234 و اون انگشتاش رو به آرومی[br]روی صورت من میکشید 0:05:52.258,0:05:54.241 و من میتونستم حرکتش رو احساس کنم 0:05:54.265,0:05:56.938 و اون عاشق اون لحظه بود 0:05:56.962,0:06:00.840 که من قادر نبودم فرق بین[br]بدن اون و خودم رو بگم 0:06:03.721,0:06:06.716 یا وقتی که، بر روی من دراز میکشید[br]و شونه هامون روی هم بود 0:06:06.740,0:06:09.631 و میگفت، "پیلار، چرا اینقدر خوبه؟" 0:06:11.009,0:06:12.592 و من میگفتم، "نمیدونم!" 0:06:15.640,0:06:19.626 و اون همیشه یه جواب به شوخی[br]داشت، برای سوال شوخ خودش، 0:06:21.033,0:06:23.597 اما جوابی که امروز یادم میاد اینه، 0:06:25.399,0:06:26.550 "حس خوبی داره 0:06:26.574,0:06:29.354 چون جهان محدودیت هاش رو انتخاب کرده، 0:06:29.378,0:06:30.663 و ما اثر هنری اون هستیم" 0:06:41.677,0:06:44.702 قرار دادن تصور خودت از آینده در برابر 0:06:44.726,0:06:46.996 چیزی که واقعا اتفاق میفته، همیشه جالبه. 0:06:47.369,0:06:51.273 در زمان شما، دانشمندان فکر میکردند[br]که انسان ها میتونند خودشون رو فریز کنند 0:06:51.297,0:06:53.219 و در آینده از خواب بیدار بشن. 0:06:53.761,0:06:57.391 و اونها این کارو کردند --[br]ولی بعدش از دنیا رفتند. 0:06:59.083,0:07:02.843 در زمان شما، دانشمندا فکر میکردند که انسان ها[br]میتونند اعضای بدنشون رو جایگزین کنند، 0:07:02.867,0:07:05.120 و با این کار عمرشون رو [br]صدها سال افزایش بدن، 0:07:06.311,0:07:07.657 این کارو کردند، 0:07:07.681,0:07:09.683 ولی در نهایت، اونها باز هم مردند. 0:07:11.381,0:07:14.771 در زمان شما، زمین تنها جایی[br]هست که مردم درش زندگی میکنند. 0:07:17.826,0:07:21.211 در زمان من، زمین جایییه[br]که مردم میان که بمیرن 0:07:25.539,0:07:29.059 پس وقتی نشانه هاش در نوید ظاهر شد، 0:07:29.083,0:07:31.515 دوستان من فکر کردند من همون کاری رو[br]خواهم کرد که هر کس دیگه ای انجام میده، 0:07:31.539,0:07:33.674 که خداحافظی و فرستادن اون به زمین باشه، 0:07:34.517,0:07:37.732 تا هیچکدوم مجبور نباشیم به دیگری نگاه کنه، 0:07:37.756,0:07:41.492 یا دور و بر اون یکی باشه[br]یا به دیگری فکر کنه... 0:07:42.225,0:07:43.858 شکست در زنده ماندن. 0:07:48.811,0:07:49.995 بیش از هر چیز، 0:07:50.019,0:07:52.796 اونها نمیخواستند که دور و بر جسم اون باشند 0:07:52.820,0:07:55.824 اونها بهش میگفتند "رو به زوال"، 0:07:56.536,0:07:58.801 گرچه خودش، دوستش داشت، 0:07:58.825,0:08:00.948 تغییراتی که داشت اتفاق می افتاد، 0:08:00.972,0:08:04.845 با قوانین ذاتی اون، روز به روز[br]و مستقل از خواست اون. 0:08:08.481,0:08:10.051 من نوید رو به زمین فرستادم. 0:08:11.948,0:08:13.355 اما خودم هم باهاش اومدم 0:08:14.600,0:08:17.509 یکی از دوستامون رو به یاد میارم،[br]که درست قبل از رفتن گفت: 0:08:18.192,0:08:19.739 "من فکر میکنم این کار[br]خیلی گستاخانه است، 0:08:21.080,0:08:24.953 چرا که فکر میکنی قوانین برای تو نیستند،[br]یا فکر میکنی که عشق تو خیلی خاصه". 0:08:27.497,0:08:28.720 اما من این کارو کردم. 0:08:32.468,0:08:33.858 حتی اینجا روی زمین، 0:08:33.882,0:08:36.579 من به کارم بر روی افزایش[br]طول عمر ادامه دادم. 0:08:37.198,0:08:38.349 برای من اتفاق نیفتاد 0:08:38.373,0:08:40.416 که واکنش دیگه ای بتونه وجود داشته باشه. 0:08:40.440,0:08:42.979 من برگشتم به چیزی که نوید به من گفته بود 0:08:43.003,0:08:44.742 در اون روز، در میدان آزادی 0:08:44.766,0:08:46.707 که بدون اون محدودیت اصلی-- 0:08:47.486,0:08:49.762 دنیایی که جرم را به ماده تبدیل کرده-- 0:08:49.786,0:08:51.183 ما وجود نخواهیم داشت. 0:08:53.481,0:08:54.652 این یک قانونه. 0:08:54.676,0:08:58.564 قانون دیگه اینه که تمامی[br]جرم ها منوط به آنتروپی هستند. 0:08:59.929,0:09:02.700 و هیچ راهی وجود نداره که[br]بدون جرم در این جهان باشیم. 0:09:02.724,0:09:04.406 میدونم. من همه چیز رو امتحان کردم. 0:09:04.430,0:09:08.569 تلاش کردم تا یک جعبه فوتون بسازم که[br]در اون میدان هیگز تغییر میکرد. 0:09:09.043,0:09:13.175 تلاش کردم تا تمام حرکات[br]زیراتمی در بدنم را ضبط کنم 0:09:13.199,0:09:14.986 و اونها رو در یک دور بسته بازپخش کنم، 0:09:15.010,0:09:16.191 هیچکدوم جواب ندادند. 0:09:21.184,0:09:26.944 اما نوآوری آخر من ساخت یک بعد سیم پیچ بود 0:09:26.968,0:09:31.299 با مرزهای یک بدن که در آن زمان[br]بی نهایت آهسته تر حرکت میکرد، 0:09:32.635,0:09:35.718 اما تصویر اون در زمان عادی حرکت میکرد. 0:09:37.400,0:09:41.059 آن جسم در دنیای ما به شکل[br]یک هولوگرام ظاهر میشود-- 0:09:43.215,0:09:44.604 اینجاست ولی اینجا نیست. 0:09:48.296,0:09:50.521 وقتی متوجه شدم که انجامش دادم، 0:09:51.987,0:09:53.843 به سمت اتاق اون دویدم، 0:09:53.867,0:09:56.061 با خوشحالی زیاد، تا بهش[br]بگم که انجامش دادم، 0:09:56.838,0:09:59.696 حرکت در فضا که تقریبا به[br]چشم هرکس عادی می اومد، 0:10:00.366,0:10:01.704 حتی به چشم خودم، 0:10:03.950,0:10:05.585 و رفتم تا کنار اون دراز بکشم، 0:10:07.262,0:10:09.594 فراموش کردم، و افتادم روی اون. 0:10:16.303,0:10:18.488 من راهی برای زندگی ابدی پیدا کردم، 0:10:20.448,0:10:22.758 با هزینه یک چیزی که نوید[br]بیش از هرچیزی دوست داشت، 0:10:22.782,0:10:26.128 که لمس کردن و لمس شدن بود. 0:10:29.939,0:10:31.286 اون منو انداخت بیرون. 0:10:36.420,0:10:38.412 ولی من هنوز داشتم نگاش میکردم. 0:10:39.748,0:10:41.480 امروز انسان ها ۴۰۰ سال عمر میکنند، 0:10:41.504,0:10:42.882 و ما باز هم می میریم. 0:10:42.906,0:10:45.114 و وقتی زمان مرگ فرا میرسه، 0:10:46.342,0:10:49.597 فرد در حال مرگ هنوز هم ملحفه[br]رو روی خودش میکشه، 0:10:52.319,0:10:56.130 و بازوهاش از داخل به[br]رنگ بنفش و آبی در میان، 0:10:56.154,0:10:59.668 و نفس اونها کمتر و کمتر میشه، 0:10:59.692,0:11:02.341 انگار که دارن به خواب میرن. 0:11:09.780,0:11:11.034 همیشه فکر میکردم که 0:11:11.796,0:11:13.890 ماجراجویی هست که به زندگی معنی میده. 0:11:15.476,0:11:17.869 و مرگ تنها یک مسئله است 0:11:17.893,0:11:20.361 که هنوز راه حلش رو کشف نکردیم. 0:11:23.504,0:11:27.297 اما شاید یک زندگی تنها به این خاطر معنی[br]پیدا میکنه که یک روز به پایان میرسه. 0:11:28.221,0:11:29.544 شاید این تعارض هست: 0:11:29.568,0:11:33.419 محدودیت ها، محدود نمی کنند،[br]اونها آزادی کامل رو به ما میدن. 0:11:39.175,0:11:40.435 آه... 0:11:45.963,0:11:47.987 امروز صبح یک رعد و برق زد. 0:11:48.011,0:11:49.844 برای امشب هم یکی دیگه پیش بینی شده، 0:11:49.868,0:11:51.637 اما الان آسمان صافه. 0:11:52.937,0:11:54.290 من نمیتونم اینجا، باد رو حس کنم، 0:11:54.314,0:11:57.678 اما از یکی از مراقب ها[br]که رد میشد پرسیدم که چجوریه، 0:11:57.702,0:12:00.845 و اون گفت که مثل کره آب شده، گرم بوده. 0:12:03.464,0:12:05.175 جوابی شایسته همسر من. 0:12:10.861,0:12:13.226 من باید راهی برای برگشتن به جسم پیدا کنم. 0:12:16.980,0:12:21.195 و تا اون زمان، من هیچ فضایی رو اشغال[br]نمیکنم جز فضایی که شما به من میدید.