او یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای
قرن بیستم است،
که برای همیشه مسیر
یکی از بزرگترین کشورهای دنیا را تغییر داد.
اما او یک قهرمان بود
که استبداد را از بین برد
یا یک شرور که جایگزین یک شرور دیگر شد؟
الان زمان آن رسیده که لنین را محاکمه کنیم،
در تاریخ دربرابر لنین.
«نظم جلسه را رعایت کنید.
تقصیر تو بود که گروه از هم پاشید؟»
«عالیجناب،
این ولادیمیر ایلیاک اولیانوف،
معروف به لنین،یک عوام فریب
که به سرنگونی نیکولاس تزار دوم
در سال ۱۹۱۷ کمک کرد
و جماهیر شوروی را
که یکی از بدترین حکومت های
دیکتاتوری در قرن بیستم بود را تاسیس کرد.»
«اوه.»
«تزار یک ستمگر خونریز بود
که از مردم بیگاری میکشید.»
«این مزخرف است.
برده داری سال ۱۸۶۱ لغو شده بود.»
«و با چیز بدتری جایگزین شده بود.
مدیران کارخانه ها با مردم
حتی بدتر از
اربابهای فئودال رفتار میکردند.
و برخلاف اربابان،
آنها همیشه درحال نظارت بودند.
کارگران روسی روزانه 11 ساعت کار میکردند
همچنین جزو کم درامدترین
کارگران در کل اروپا بودند.»
«اما تزار نیکولاس قوانینی برای
حمایت از کارگران تصویب کرده بود.»
«او با اکراه کمترین قوانین را وضع کرد
تا از انقلاب جلوگیری کند،
و حتی در این قضیه هم شکست خورد.
اتفاقات سال ۱۹۰۵ را به یاد دارید که
سربازان تزار به معترضان بیخطر شلیک کرد؟»
«بله. و تزار شورش را
با تدوین قانون اساسی و
ایجاد مجلس که دوما نام داشت خواباند.»
«وقتی که قدرت مطلق خودش را
نگه میداشت و مخالفان را
هروقت میخواست منحل میکرد.»
«اتفاقا زمان تزار
اصلاحات بیشتری انجام میگرفت
اگر تندرویی مثل لنین،
سنگ اندازی نمیکرد.»
«آقای قاضی ،
لنین برادر بزرگترش الکساندر را دیده بود
که توسط تزار قبلی
به خاطر حرکات انقلابی اعدام شده بود،
و حتی بعد اصلاحات
نیکولاس همان سرکوب ها و اعدام ها را
مثل درگیریهای بیمنطق
در جنگ جهانی اول ادامه داد،
که باعث نابودی تعداد جانهای خیلی زیاد
و منابع روسیه شد.»
«به نظر تزار،
انسان خوبی نبود.»
«عالیجناب،
شاید نیکولاس تزار سرنوشت خودش را
با تصمیمات بد خراب کرد،
اما این به لنین اعتباری نمیدهد.
سال ۱۹۱۷ وقتی مردم قیام کردند
و بالاخره تزار مجبور به استعفا شد،
لنین هنوز در سوییس در تبعید بود.»
«پس کی قدرت را به دست گرفت؟»
دوما دولت موقتی ایجاد کرد،
که توسط الکساندر کارنسکی
یک بورژوا بی کفایت اداره میشد.
او در جنگ یک حمله ناموفق را شروع کرد ،
که به خاطر آن روسیه
خیلی چیزها را از دست داد،
به جای اینکه همونطور که
مردم میخواستند باعث پایان جنگ شود.»
اون یک حکومت دموکراتیک و مشروطه
مترقیترین شیوه حکومتی در زمان خودش بود.
همچنین او میتوانست موفق شود
اگر لنین در ماه آوریل برنمیگشت،
او توسط آلمانیها فرستاده شد
تا قدرت روسها در جنگ را تضعیف کند
و شورشها را تحریک کند.»
«چه تهمتی!
در ماه ژوئيه تظاهرات خودجوش و
درست دربرابر تصمیمات دولت ایجاد شد.
و کارنسی آنجا چهره واقعیش را نشان داد
وقتی لنین را مقصر دونست
و حزب بلشویکش را غیرقانونی اعلام کرد و
عضوهایش را دستگیر کرد،
و لنین را مجبور کرد تا دوباره فرار کند.
چقدر دموکراسی!
این اتفاق خوبی بود که دولت
به خاطر بی کفایتی و طمع فروپاشید
وقتی درتلاش بودن
تا کودتای نظامی کنند
مجبور شدند که
از بلشویکها بخواهند تا کمک کنند
وقتی که نتیجه معکوس گرفتند.
در ادامه تنها کاری که لنین باید میکرد
این بود که ماه اکتبر برگردد و
قدرت را بدست بگیرد.
دولت نیمه شب مسالمت آمیز کنار رفت.»
«اما کاری که حزب بولشویک
بعد از افزایش قدرت کرد
خیلی مسالمت آمیز نبود.
چند نفر بدون محاکمه اعدام شدند؟
و آیا واقعا لازم بود
تمام خانواده تزار حتی
بچههایش را به قتل برسانند؟»
«امپریالیستهای خارجی
به روسیه حمله کرده بودند
که تلاش میکردند تا تزار را برگردانند.
هر جانشین سلطنتی اگر نجات پیدا میکرد
ممکن بود بهعنوان فرمانروا روسیه
برای کشورهای دیگر شناخته میشد.
و این پایان هرچیزی بود
که مردم برایش
به سختی جنگیده بودند.
علاوه براین، احتمالا
این دستورات از طرف لنین نبود.»
«اما فقط امپریالیستها نبودند
که توسط بولشویک کشته شدند.
درباره پاکسازی و اعدام
دیگر حزبهای سوسیالیست و آنارشیست،
متحدین قدیمی آنها، چه میگوید؟
درباره شورش تامبو چه میگویی،
که کشاورزانی که دربرابر
مصادره محصولات مقاومت کردند،
با گازهای سمی کشته شدند؟
یا فرستادن ارتش
تا بر کارگرهای کرونستات پیروز شوند
که به صورت دموکراتیک
خواستار خودمختاری بودند؟
آیا اینها هم جنگیدن به خاطر مردم بود؟»
«بله.قضاوت سخت بود،
اما در زمان سختی هم قرار داشتیم.
دولت جدید نیاز داشت تا از خودش محافظت کند
وقتی از همه طرف به آن حمله میشد،
پس نظم اجتماعی باید مقرر میشد.»
«و چه چیز خوبی با ایجاد نظم اجتماعی آمد؟
حتی بعد از پیروزی در جنگ داخلی،
قحطی، سرکوب
و میلیونها اعدام یا
مرگ با اعزام شدن به کمپ ایجاد شد،
وقتی جانشین لنین ،استالین
یک دیکتاتور و فرقه شخصیتی روی کار آمد.»
«برنامه این نبود.
لنین هیچوقت به قدرت شخصی فکر نکرد،
حتی وقتی دشمنانش قبول کرده بودند
که او به راهی که میرود مطمئن است،
او مثل مردم عادی زندگی کرد و
بیوقفه از زمان دانشجویی
تا مرگ زودرسش کار کرد.
او شیفته قدرت بودن استالین را دیده بود
و تلاش کرد تا این را به حزبش هشدار بدهد،
اما دیر شده بود.»
«و دوران دیکتاتوری که
بعد از او ادامه پیدا کرد؟
«میتوانی اینجوری بگویی،
اما این تلاشهای لنین بود که روسیه
در چند دهه تغییر کرد
از اشرافیت عقبمانده و ضد پیشرفت
و کشاورزان بیسواد
به کشوری مدرن، ابرقدرت صنعتی
با یکی از بهترین مردم تحصیل کرده
و موقعیتهای بیسابقه برای زنان
و چندتا از برترین
پیشرفتهای علمی قرن.
شاید زندگیها لوکس نبوده باشد،
اما تقریبا همه یک سقف بالای سرشان
و غذایی برای خوردن داشتند،
که کمتر کشوری به چنین چیزی رسیده بود.»
«اما این پیشرفتها میتوانست،
حتی بدون لنین
و رژیم سرکوبگرش اتفاق بیافتد.»
«بله، و منم میتوانستم خواننده راک شوم.
حالا به نظرت جمله من چگونه بود؟»
ما هیچوقت نمیتوانیم بفهمیم
چه اتفاقاتی میافتاد
اگر افراد دیگری در قدرت بودند
یا انتخابهای متفاوتی گرفته میشد،
اما برای جلوگیری از اشتباهات گذشته
ما باید همیشه مشتاق باشیم
که شخصیتهای تاریخی را محاکمه کنیم.