Return to Video

لسلی مورگان اشتاینر: چرا قربانیان خشونت خانوادگی آزاردهنده گان‌شان را ترک نمی‌کنند

  • 0:01 - 0:04
    من امروز اینجا هستم تا در مورد یک سوال نگران کننده صحبت کنم،
  • 0:04 - 0:08
    که به همان اندازه پاسخ نگران کننده ای دارد.
  • 0:08 - 0:11
    موضوع من رازهای خشونتهای خانوادگی است،
  • 0:11 - 0:14
    و سوالی که قصد دارم درگیر آن شوم
  • 0:14 - 0:18
    سوالی ست که همه همواره میپرسند:
  • 0:18 - 0:19
    چرا او میماند؟
  • 0:19 - 0:23
    چرا فردی با مردی که او را با مشت و لگد میزند باقی میماند؟
  • 0:23 - 0:26
    من یک روانشاس، مددکار اجتماعی
  • 0:26 - 0:29
    و یا متخصص خشونتهای خانوادگی نیستم.
  • 0:29 - 0:32
    من زنی هستم با داستانی برای گفتن.
  • 0:32 - 0:36
    من ۲۲ ساله بودم. و از دانشگاه هاروارد تازه فارغ التحصیل شده بودم.
  • 0:36 - 0:39
    و برای اولین شغلم به نیویورک نقل مکان کرده بودم
  • 0:39 - 0:42
    به عنوان یک نویسنده و ویرایشگر در مجله سونتین (Seventeen) کار میکردم.
  • 0:42 - 0:44
    من اولین آپارتمانم٬
  • 0:44 - 0:48
    اولین کارت اعتباری امریکن اکسپرس،
  • 0:48 - 0:51
    و یک راز خیلی بزرگ داشتم.
  • 0:51 - 0:54
    راز من این بود که این هفتتیر که با تیرهای پوکهای پر شده بود توسط مردی که فکر میکردم دلبر و معشوق من است،
  • 0:54 - 0:58
    راز من این بود که این هفتتیر که با تیرهای پوکهای پر شده بود توسط مردی که فکر میکردم دلبر و معشوق من است،
  • 0:58 - 1:00
    بارها و بارها روی شقیقهی من گذاشته شده بود.
  • 1:00 - 1:04
    بارها و بارها روی شقیقهی من گذاشته شده بود.
  • 1:04 - 1:07
    مردی که بیشتر از هر کسی در این دنیا دوستش داشتم
  • 1:07 - 1:11
    اسلحه را روی سر من میگرفت و مرا تهدید به مرگ میکرد
  • 1:11 - 1:15
    بارها بیش از آنچه که حتی بتوانم به خاطر بیاورم.
  • 1:15 - 1:17
    من اینجا هستم که درباره یک عشق دیوانهوار با شما صحبت کنم،
  • 1:17 - 1:20
    یک تله روانی که چهرهای از عشق داشت،
  • 1:20 - 1:23
    عشقی که میلونها زن و حتی تعداد کمی از مردان
  • 1:23 - 1:26
    همه روزه گرفتار آن میشوند.
  • 1:26 - 1:28
    این حتی میتواند داستان شما باشد.
  • 1:28 - 1:32
    من مثل نجات یافتهای متداول از خشونتهای خانوادگی نیستم.
  • 1:32 - 1:34
    من لیسانس ادبیات انگلیسی از دانشگاه هاروارد دارم،
  • 1:34 - 1:36
    و فوق الیسانس بازاریابی از دانشگاه تجارت وارتن.
  • 1:36 - 1:39
    من بیشتر عمرم را برای بیش از ۵۰۰ شرکت موفق
  • 1:39 - 1:44
    از جمله جانسون اند جانسون، لئو برنت و مجله واشینگتن پست کار کردهام.
  • 1:44 - 1:48
    حدود ۲۰ ساله که با همسر دومم ازدواج کردم
  • 1:48 - 1:50
    و ما دارای سه فرزند هستیم.
  • 1:50 - 1:55
    سگم از نژاد بلک لب است و من یک خودرو هوندا اُدیسی دارم.
  • 1:55 - 1:57
    ( خنده تماشاگران)
  • 1:57 - 2:00
    خُب اولین پیام من برای شما این است که خشونت خانوادگی
  • 2:00 - 2:02
    برای همه اتفاق میافتد--
  • 2:02 - 2:06
    در همه نژادها، در همه ادیان، در تمامی سطوح درآمدی و تحصیلی.
  • 2:06 - 2:08
    این در همه جا هست.
  • 2:08 - 2:11
    و دومین پیامم این است که همه فکر میکنند که
  • 2:11 - 2:13
    خشونت خانودگی برای زنان اتفاق میافتد،
  • 2:13 - 2:15
    این فقط مشکل زنان است.
  • 2:15 - 2:17
    دقیقا اینگونه نیست.
  • 2:17 - 2:21
    بیش از ۸۵ درصد از آزاردهندگان مرد هستند، و خشونت خانوادگی
  • 2:21 - 2:27
    تنها در مورد افراد نزدیک اتفاق میافتد، افراد وابسته و متکی به یکدیگر با رابطهای بلند مدت،
  • 2:27 - 2:30
    به عبارت دیگر، در خانوادهها،
  • 2:30 - 2:33
    آخرین جایی که ما در آن خشونت را انتظار داریم،
  • 2:33 - 2:38
    که این یکی از دلایلی است که خشونت خانوادگی گیج کننده است.
  • 2:38 - 2:41
    دلم میخواست به شما میگفتم که من آخرین فرد روی زمین هستم
  • 2:41 - 2:44
    که با مردی که او را کتک میزند خواهد ماند٬
  • 2:44 - 2:47
    اما در حقیقت به دلیل سِنم من یک قربانی عادی و متداول بودم.
  • 2:47 - 2:51
    من ۲۲ ساله و در ایالات متحده بودم،
  • 2:51 - 2:54
    زنان در سنین ۱۶ تا ۲۴ ساله نسبت به سایر زنان
  • 2:54 - 2:57
    سه برابر بیشتر احتمال قربانی شدن
  • 2:57 - 3:00
    در خشونت های خانوادگی را دارند،
  • 3:00 - 3:03
    و سالیانه بیش از ۵۰۰ زن و دختر در این سنین
  • 3:03 - 3:07
    توسط شرکای جنسی سوءاستفاده کنندهشان،
  • 3:07 - 3:11
    دوست پسرشان و یا همسرشان در ایالت متحده کشته میشوند.
  • 3:11 - 3:15
    من قربانی بسیار متداولی بودم زیرا که من
  • 3:15 - 3:19
    درباره علائم هشدار دهند و یا الگوهای خشونتهای خانوادگی هیچ چیزی نمیدانستم.
  • 3:19 - 3:24
    من کانر را در یک شب سرد بارانی در ماه ژانویه دیدم.
  • 3:24 - 3:27
    او در ایستگاه مترو شهر نیویورک کنار من نشست،
  • 3:27 - 3:29
    و شروع به صحبت کردن کرد.
  • 3:29 - 3:31
    او به من دو چیز را گفت.
  • 3:31 - 3:35
    یکی اینکه او از مدرسه ایوی لیگ فارغ التحصیل شده،
  • 3:35 - 3:39
    و دیگری اینکه او در یک بانک مهم در وال استریت کار میکرد.
  • 3:39 - 3:43
    اما چیزی که بشترین جذابیت احساسی را در اولین ملاقات در من ایجاد کرد
  • 3:43 - 3:46
    این بود که او مردی باهوش و بامزه بود
  • 3:46 - 3:48
    و او مثل یک کشاورز میماند.
  • 3:48 - 3:50
    او گونه های بزرگی داشت و گونه های بزرگ سیب مانند
  • 3:50 - 3:52
    و موهای طلایی داشت
  • 3:52 - 3:55
    و در نظر من دوست داشتنی و شیرین بود.
  • 3:55 - 3:59
    از ابتدا یکی از زیرکانهترین کارهایی که کانر انجام داد،
  • 3:59 - 4:04
    این بود که این توهم را ایجاد کرد که من مسلط بر روابطمان بودم.
  • 4:04 - 4:07
    به طور خاص از ابتدا اینکار را
  • 4:07 - 4:09
    با بت سازی از من انجام داد.
  • 4:09 - 4:13
    ما شروع به دیدار هم کردیم، و او عاشق همه چیز من بود،
  • 4:13 - 4:14
    اینکه من باهوش بودم، من به هاوارد رفته بودم،
  • 4:14 - 4:17
    اینکه من درباره دختران نوجوان اشتیاق زیادی داشتم و درباره کار من.
  • 4:17 - 4:20
    او میخواست همه چیز را درباره خانوادهام،
  • 4:20 - 4:23
    درباره دوران کودکیام، آرزوهایم و رویاهایم بداند.
  • 4:23 - 4:26
    کانر مرا به عنوان یک نویسنده و یک زن باور داشت،
  • 4:26 - 4:30
    به شیوهای که کس دیگری هرگز این باور را نداشت.
  • 4:30 - 4:34
    همچنین او با گفتن رازش فضای جادویی از اعتماد بین ما ایجاد کرده بود،
  • 4:34 - 4:37
    همچنین او با گفتن رازش فضای جادویی از اعتماد بین ما ایجاد کرده بود،
  • 4:37 - 4:41
    که وقتی خیلی بچه بوده، از سن ۴ سالگی
  • 4:41 - 4:44
    بارها و بارها بطور وحشیانهای مورد آزار جسمی توسط ناپدریش قرار میگرفته،
  • 4:44 - 4:46
    بارها و بارها بطور وحشیانهای مورد آزار جسمی توسط ناپدریش قرار میگرفته،
  • 4:46 - 4:50
    و این آزار و اذیت آنچنان ناجور بوده که او را مجبور به ترک مدرسه در کلاس هشتم کرده٬
  • 4:50 - 4:52
    حتی با وجود اینکه او بسیار باهوش بوده٬
  • 4:52 - 4:56
    و حدود بیست سال زمان صرف بازسازی زندگیش کرده بود.
  • 4:56 - 4:59
    به همین دلیل بود که مدرک دانشگاه لیگ آیوی،
  • 4:59 - 5:02
    شغلی در وال استریت و آینده درخشانش
  • 5:02 - 5:04
    برای او معنای زیادی داشت.
  • 5:04 - 5:06
    اگر شما به من میگفتید
  • 5:06 - 5:12
    که این مرد باهوش، شوخ طبع، احساساتی که مرا ستایش می کند
  • 5:12 - 5:16
    یک روزی مرا وادار به این میکند که آرایش بکنم یا نکنم٬
  • 5:16 - 5:18
    دامنم چقدر کوتاه باشد٬
  • 5:18 - 5:20
    کجا زندگی کنم، چه شغلی بگیرم،
  • 5:20 - 5:23
    با چه کسی دوست باشم و کریسمس را کجا بگذارانم،
  • 5:23 - 5:25
    من به شما میخندیدم،
  • 5:25 - 5:28
    زیرا هیچ نشانه ای از خشونت یا کنترل
  • 5:28 - 5:32
    و یا عصبانیت در ابتدا در کانر وجود نداشت.
  • 5:32 - 5:35
    من نمی دانستم که اولین مرحله
  • 5:35 - 5:37
    در هر رابطهی خشونت خانوادگی
  • 5:37 - 5:41
    اغفال و فریب قربانیست.
  • 5:41 - 5:46
    همچنین نمیدانستم که قدم دوم منزوی کردن قربانیست.
  • 5:46 - 5:50
    کانر یک شب به منزل نیامد و بگه،
  • 5:50 - 5:53
    «هی، میدونی تمامی این رومئو ژولیت بازیها خیلی عالی بودند،
  • 5:53 - 5:55
    اما من نیاز دارم که قدم به مرحله بعدی بگذارم،
  • 5:55 - 5:59
    که همان منزوی کردن و آزار دادن توست» - ( خنده تماشاگران)
  • 5:59 - 6:01
    «بنابر این من باید تو را از این آپارتمان بیرون ببرم
  • 6:01 - 6:02
    جایی که ممکنهست همسایگان صدای فریاد تو را بشنوند،
  • 6:02 - 6:05
    و تو را از این شهر که دوستان، اقوامی و همکارانی داری
  • 6:05 - 6:08
    که ممکن است کبودهای تن تو را ببینند بیرون ببرم.»
  • 6:08 - 6:12
    در عوض، کانر در یک عصر روز جمعه به خونه آمد
  • 6:12 - 6:15
    و به من گفت که از کارش همان روز استعفاء داده،
  • 6:15 - 6:17
    شغل رویاییش،
  • 6:17 - 6:22
    و گفت که او از کارش به خاطر من استعفا داده،
  • 6:22 - 6:25
    زیرا من باعث شدم که او احساس امنیت و دوست داشته شدن کند
  • 6:25 - 6:28
    دیگرنیازی به اثبات خودش در وال استریت ندارد،
  • 6:28 - 6:30
    و فقط میخواهد که از شهر برود
  • 6:30 - 6:33
    و از خانواده تعدیگر و ناکارآمدش به دور باشد،
  • 6:33 - 6:36
    و به شهر کوچکی در منطقه نیو انگلند برود
  • 6:36 - 6:40
    جایی که او بتواند در کنار من زندگی اش را شروع کند.
  • 6:40 - 6:44
    آخرین چیزی که من در زندگی می خواستم ترک کردن شهر نیویورک بود،
  • 6:44 - 6:48
    و ترک شغل رویاییام٬
  • 6:48 - 6:50
    ولی من فکر کردم که باید برای معشوقم فداکاری کنم،
  • 6:50 - 6:54
    بنابر این من موافقت کردم، و از شغلم استعفا دادم،
  • 6:54 - 6:56
    و کانر و من منهتن را ترک کردیم.
  • 6:56 - 7:01
    اصلا فکر نمیکردم که دارم درگیر یک عشق مجنونوار میشوم٬
  • 7:01 - 7:04
    که من سراسیمه قدم به طرف یک تَله جسمی، مالی و روانی که به دقت کار گذاشته شده بود بر میداشتم.
  • 7:04 - 7:09
    که من سراسیمه قدم به طرف یک تَله جسمی، مالی و روانی که به دقت کار گذاشته شده بود بر میداشتم.
  • 7:09 - 7:11
    گام بعدی در الگوی خشونتهای خانوادگی
  • 7:11 - 7:16
    تهدید به خشونت و دیدن اینکه او چگونه واکنش نشان میدهد است.
  • 7:16 - 7:18
    تهدید به خشونت و دیدن اینکه او چگونه واکنش نشان میدهد است.
  • 7:18 - 7:21
    و اینجاست که اون تفنگهایی که صحبتش رو کردم سر و کلهش پیدا شد
  • 7:21 - 7:24
    به محض اینکه ما به نیو انگلند رفتیم-- میدونید که
  • 7:24 - 7:26
    انتظار میرفت که در این محل کرنر احساس امنیت کنه--
  • 7:26 - 7:29
    او سه تا اسلحه خرید.
  • 7:29 - 7:32
    او یک اسلحه را در داشبورد خودرویمان گذاشت.
  • 7:32 - 7:35
    یکی را هم زیر بالش در رختخوابمان نگه داشت،
  • 7:35 - 7:38
    و سومی را در تمام اوقات در جیبش نگه میداشت.
  • 7:38 - 7:40
    و گفت که به دلیل آسیب جدی روحی که در زمان نوجوانی دیده به این اسلحه نیاز دارد.
  • 7:40 - 7:43
    و گفت که به دلیل آسیب جدی روحی که در زمان نوجوانی دیده به این اسلحه نیاز دارد.
  • 7:43 - 7:46
    این را نیاز دارد تا احساس امنیت کند.
  • 7:46 - 7:49
    اما این اسلحهها برای من واقعا یک پیام داشتند،
  • 7:49 - 7:51
    با اینکه او دست روی من بلند نکرده بود٬
  • 7:51 - 7:57
    زندگیام درهر دقیقه از هر روز در معرض خطر شدیدی قرار گرفته بود.
  • 7:57 - 8:01
    اولین باری که کانر جسماً به من حمله کرد
  • 8:01 - 8:03
    پنج روز قبل از ازدواج مان بود.
  • 8:03 - 8:08
    ساعت ۷ صبج بود. من هنوز لباس خواب تنم بود.
  • 8:08 - 8:12
    داشتم با کامپیوترم کار میکردم تا یک تا مقاله را تمام کنم،
  • 8:12 - 8:14
    و فکرم به هم ریخت و کارم مختل شد.
  • 8:14 - 8:17
    و کانر عصبانیت مرا بهانه کرد
  • 8:17 - 8:20
    تا هر دو دستش را دور گردن من بگذارد
  • 8:20 - 8:24
    و به سختی فشار دهد تا من نتوان نفس بکشم و یا فریاد بزنم،
  • 8:24 - 8:26
    واز دستش که دور گردن من حلقه شده بود استفاد کرد و سر مرا بارها و بارها به دیوار کوبید.
  • 8:26 - 8:30
    واز دستش که دور گردن من حلقه شده بود استفاد کرد و سر مرا بارها و بارها به دیوار کوبید.
  • 8:30 - 8:35
    پنج روز بعد، ده نقطه کبود شده روی تنم از بین رفت،
  • 8:35 - 8:38
    و من لباس عروسی مادرم را پوشیدم،
  • 8:38 - 8:40
    و با او ازدواج کردم.
  • 8:40 - 8:42
    علی رغم اتفاقی که افتاده بود،
  • 8:42 - 8:46
    من مطمئن بودم که ما زندگی شادی را برای همیشه خواهیم داشت،
  • 8:46 - 8:50
    زیرا من عاشق او بودم و او بسیارعاشق من بود
  • 8:50 - 8:53
    او خیلی خیلی متاسف بود.
  • 8:53 - 8:57
    او فقط برای مراسم ازدواج و تشکیل خانواده با من بسیارعصبی شده بود.
  • 8:57 - 8:59
    او فقط برای مراسم ازدواج و تشکیل خانواده با من بسیارعصبی شده بود.
  • 8:59 - 9:00
    واین حادثه جداگانه بوده،
  • 9:00 - 9:04
    و اوهرگز دوباره صدمهای به من نخواهد زد.
  • 9:04 - 9:07
    دو مرتبه دیگر در ماه عسل این اتفاق افتاد.
  • 9:07 - 9:10
    اولین مرتبه، من رانندگی میکردم که یک ساحل خلوت پیدا کنم
  • 9:10 - 9:12
    و گم شدم،
  • 9:12 - 9:15
    او مشت محکمی به کنار سرم زد
  • 9:15 - 9:18
    و طرف دیگر سرم چند بار
  • 9:18 - 9:20
    به پنجرهی سمت راننده خورد.
  • 9:20 - 9:23
    و سپس چند روز بعد، در راه بازگشت از ماه عسل به خانه٬
  • 9:23 - 9:26
    از ترافیک خسته شده بود،
  • 9:26 - 9:29
    و یک ساندویج بیگ مک را به صورتم پرتاب کرد.
  • 9:29 - 9:32
    کرنر به مدت دو سال و نیم از ازدواجمان هفتهای یکی دوبارمرا کتک میزد.
  • 9:32 - 9:35
    کرنر به مدت دو سال و نیم از ازدواجمان هفتهای یکی دوبارمرا کتک میزد.
  • 9:35 - 9:38
    من در اشتباه بودم که فکر میکردم من در این موقعیت
  • 9:38 - 9:41
    منحصربفرد و تنها هستم.
  • 9:41 - 9:43
    از هر سه زن آمریکایی یکی از آنها
  • 9:43 - 9:47
    خشونت خانودگی و یا چیز مشابهی در زندگیاش تجربه میکند،
  • 9:47 - 9:51
    و مرکز توسعه کودکان گزارش میدهد که سالیانه ۱۵ میلیون کودک
  • 9:51 - 9:54
    مورد سوء استفاده و یا مورد آزار قرار میگیرند ، ۱۵ میلیون.
  • 9:54 - 9:59
    خُب در واقع من در جمع بسیار خوبی بودم.
  • 9:59 - 10:01
    به سوال برگردیم:
  • 10:01 - 10:03
    چرا من ماندم؟
  • 10:03 - 10:06
    پاسخ خیلی ساده است.
  • 10:06 - 10:09
    من نمیدانستم که او با من بد رفتاری میکند.
  • 10:09 - 10:13
    حتی با اینکه او اسلحه پر را روی سر من گرفته بود
  • 10:13 - 10:15
    مرا به پائین پلهها هل داده بود.
  • 10:15 - 10:16
    تهدید کرده بود که سگمان را میکشد،
  • 10:16 - 10:20
    سوئیچ خودرو را وقتی من در بزرگراه رانندگی می کردم کشیده بود،
  • 10:20 - 10:23
    دانههای قهوه را روی سرم خالی کرده بود
  • 10:23 - 10:25
    در حالی که من برای مصاحبه کاری لباس مرتبی پوشیده بودم،
  • 10:25 - 10:29
    من حتی یک بار هم فکر نکردم که یک زن کتک خورده از همسرم هستم.
  • 10:29 - 10:33
    در عوض، من زنی بسیار قوی
  • 10:33 - 10:35
    که عاشق مردی که عمیقا مشکل داشت بودم،
  • 10:35 - 10:37
    و من تنها کسی بودم در این جهان
  • 10:37 - 10:41
    که می توانست به کانر کمک کند تا با پلیدیها مواجه شود.
  • 10:41 - 10:45
    سوال دیگری که همه میپرسند این است،
  • 10:45 - 10:47
    چرا او (آن زن) ترک نمیکند و نمیرود؟
  • 10:47 - 10:51
    چرا من نرفتم؟ من نمیتوانستم هیچ زمانی بروم.
  • 10:51 - 10:56
    از منظر من، این غمگینترین و دردناکترین سوالیست که مردم میپرسند،
  • 10:56 - 10:59
    زیرا ما قربانیان چیزی را میدانیم که شما نمیدانید:
  • 10:59 - 11:03
    بطور باورنکردنی ترک آزاردهنده خطرناک است.
  • 11:03 - 11:06
    زیرا آخرین اقدام درالگوی خشونت خانوادگی
  • 11:06 - 11:09
    کشتن قربانی است.
  • 11:09 - 11:12
    بیش از ۷۰ دردصد از قتل های ناشی از خشونت خانوادگی
  • 11:12 - 11:16
    زمانی اتفاق میافتد که قربانی رابطهاش را با آزاد دهند قطع میکند،
  • 11:16 - 11:18
    وقتی که زن مرد را ترک میکند،
  • 11:18 - 11:21
    زیرا پس از آن آزاردهند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.
  • 11:21 - 11:24
    عواقب دیگر از جمله پیوندهای دراز مدت،
  • 11:24 - 11:27
    حتی پس از ازدواج مجدد آزار دهنده؛
  • 11:27 - 11:29
    پنهانکاری منابع مالی؛
  • 11:29 - 11:32
    و فریبکاری در سیستم دادگاه خانواده
  • 11:32 - 11:34
    برای مرعوب کردن قربانی و فرزندان او٬
  • 11:34 - 11:39
    فرزندانی که مرتبا توسط دادگاه خانواده مجبور میشوند
  • 11:39 - 11:41
    اوقات بدون نظارتی را با مردی بگذرانند
  • 11:41 - 11:45
    که مادرشان را کتک میزند.
  • 11:45 - 11:49
    و هنوز ما میپرسیم که چرا او نمیرود؟
  • 11:49 - 11:51
    من قادر به رفتن بودم،
  • 11:51 - 11:54
    به خاطر یکی از آخرین کتک زدنهای دیگرآزارانهی او
  • 11:54 - 11:57
    که حاشا و عدم پذیرش مرا شکست.
  • 11:57 - 12:00
    من متوجه شدم که مردی که بسیار عاشقش بودم
  • 12:00 - 12:03
    اگر من به او اجازه دهم٬ مرا خواهد کشت.
  • 12:03 - 12:06
    پس من سکوت را شکستم.
  • 12:06 - 12:08
    به همه گفتم:
  • 12:08 - 12:12
    به پلیس، همسایههایم،
  • 12:12 - 12:16
    دوستانم، و خانوادهام، و تمامی غریبهها،
  • 12:16 - 12:23
    و من امروز اینجا هستم زیرا تمامی شما به من کمک کردید.
  • 12:23 - 12:25
    ما تمایل داریم سرآمد وحشناکی از قربانیان کلیشهای باشیم،
  • 12:25 - 12:29
    ما تمایل داریم سرآمد وحشناکی از قربانیان کلیشهای باشیم،
  • 12:29 - 12:32
    زنان «خود مُخرب» و کالاهای آسیبدیده باشیم
  • 12:32 - 12:35
    آیا سوال، «چرا او میماند؟»
  • 12:35 - 12:40
    رمزی برای بعضی افراد است که بگویند، «این اشتباه او بوده که مانده»٬
  • 12:40 - 12:44
    به عنوان اینکه قربانیان عمدا عاشق مردانی میشوند
  • 12:44 - 12:46
    که تمایل به تخریبشان دارند .
  • 12:46 - 12:49
    اما از زمانی که کتاب «عشق دیوانهوار» منتشر شده
  • 12:49 - 12:52
    صدها داستان از زنان و مردانی شنیدهام٬
  • 12:52 - 12:55
    که آنها هم رفتهاند٬
  • 12:55 - 12:59
    که درسی گرانبها از آنکه چه که رخ داده گرفتهاند٬
  • 12:59 - 13:03
    و کسانی که زندگی شان را دوباره ساختند-- مسرت بخش و زندگی شادمان--
  • 13:03 - 13:06
    به عنوان کارمندان، همسران و مادران
  • 13:06 - 13:10
    و کاملا عاری از خشونت مثل من زندگی میکنند.
  • 13:10 - 13:15
    معلوم شد که در واقع من یک قربانی خشونت خانوادگی بسیار متداولی هستم،
  • 13:15 - 13:18
    و یک نجات یافته متداول خشونت خانوادگی.
  • 13:18 - 13:22
    من با یک مرد خوب و مهربان دوباره ازدواج کردم،
  • 13:22 - 13:24
    ما این سه فرزند را داریم.
  • 13:24 - 13:28
    من اون سگ بلک لب و اون خوردو مینی ون رو دارم.
  • 13:28 - 13:31
    چیزی که هرگز دیگر نداشتم،
  • 13:31 - 13:34
    هرگز
  • 13:34 - 13:36
    یک اسلحه پر بر روی سرم
  • 13:36 - 13:40
    توسط کسی که می گوید عاشق من است.
  • 13:40 - 13:43
    حال شاید دارید فکر میکنید،
  • 13:43 - 13:44
    «وای این خیلی جالبه»
  • 13:44 - 13:48
    و یا «وای، چقدر او احمق بود،»
  • 13:48 - 13:54
    اما در تمامی این اوقات من درباره شما داشتم حرف میزدم.
  • 13:54 - 13:57
    من به شما قول میدهم که هم اکنون چندین نفر
  • 13:57 - 13:59
    به حرفهای من گوش میدهند
  • 13:59 - 14:02
    که در حال آزار دیدن هستند
  • 14:02 - 14:04
    و یا در دوران کودکی آزار دیدند
  • 14:04 - 14:08
    و یا کسانی که خودشان را آزار میدهند.
  • 14:08 - 14:10
    همین حالا دختر شما، خواهرتان و یا بهترین دوستان میتواند مورد آزار قرار گیرند.
  • 14:10 - 14:15
    همین حالا دختر شما، خواهرتان و یا بهترین دوستان میتواند مورد آزار قرار گیرند.
  • 14:15 - 14:18
    من توانستم عشق دیوانهوار خودم را
  • 14:18 - 14:21
    با شکستن سکوت تمام کنم.
  • 14:21 - 14:23
    وامروز هنوز در حال شکستن سکوت هستم.
  • 14:23 - 14:27
    این شیوه من برای کمک به قربانیان است،
  • 14:27 - 14:30
    و این آخرین تقاضای من از شماست.
  • 14:30 - 14:33
    درباره آنچه که اینجا شنیدهاید صحبت کنید.
  • 14:33 - 14:36
    آزار رسانی تنها در سکوت پیشرفت و گسترش مییابد.
  • 14:36 - 14:40
    شما قدرت آن را دارید که به سادگی خشونت خانوادگی را
  • 14:40 - 14:44
    به سادگی و با انداختن نور روی آن تمام کنید.
  • 14:44 - 14:47
    ما قربانیان٬ به همه نیاز داریم.
  • 14:47 - 14:51
    ما نیاز داریم که همه شما
  • 14:51 - 14:55
    اسرار خشونتهای خانوادگی را درک کنید.
  • 14:55 - 14:58
    با صحبت کرن با فرزندانتان، همکارانتان، و دوستان و اقوامتان درباره آزار رساندن آن را روشن و فاش نماید.
  • 14:58 - 15:00
    با صحبت کرن با فرزندانتان، همکارانتان، و دوستان و اقوامتان درباره آزار رساندن آن را روشن و فاش نماید.
  • 15:00 - 15:02
    با صحبت کرن با فرزندانتان، همکارانتان، و دوستان و اقوامتان درباره آزار رساندن آن را روشن و فاش نماید.
  • 15:02 - 15:05
    و برای نجات یافتگان طرحی نو دراندازید٬ انسانهایی شگفتانگیز٬ دوست داشتنی
  • 15:05 - 15:08
    با یک آیندهی کامل.
  • 15:08 - 15:11
    اولین نشانه های خشونت را تشخیص دهید
  • 15:11 - 15:14
    و با وجدان مداخله کنید،
  • 15:14 - 15:18
    خشونت را کاهش دهید، و به قربانی راه امنی برای فرار نشان دهید.
  • 15:18 - 15:22
    ما با هم میتوانیم تخت خوابمان را درست کنیم،
  • 15:22 - 15:26
    میز شام را بچینیم و
  • 15:26 - 15:29
    در یک فضای آرام و ایمن که میبایستی چنین باشند، خانوادههایمان را تشکیل دهیم.
  • 15:29 - 15:31
    سپاسگزارم.
  • 15:31 - 15:39
    ( تشویق تماشاگران)
Title:
لسلی مورگان اشتاینر: چرا قربانیان خشونت خانوادگی آزاردهنده گان‌شان را ترک نمی‌کنند
Speaker:
Leslie Morgan Steiner
Description:

لسلی مورگان اشتاینر در«عشق دیوانه‌واری» بود - او دیوانه‌وار عاشق مردی‌ بود که به طور مداوم او را مورد آزار قرارمی‌داد و تهدید به مرگ می‌کرد. استاینر داستان تلخی از روابطش با همسرش را می‌گوید و خواستار اصلاح تصورات غلط بسیاری از مردم در مورد قربانیان خشونت خانوادگی می شود، و توضیح می‌دهد که چگونه همه به شکستن سکوت کمک کنیم. (فیلم برداری شده در TEDxRainier)

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
15:59

Persian subtitles

Revisions